۱در دوران سلطنت عُزیا، یوتام، آحاز و حزقیا، پادشاهان یهودا و یَرُبعام پسر یوآش، پادشاه اسرائیل، کلام خداوند بر هوشع پسر بیری نازل شد.
۲خداوند کلام خود را با یوشع چنین آغاز کرد: «برو با یک زن زانیه ازدواج کن تا از راه زنا فرزندانی برایت بدنیا بیاورد، زیرا قوم برگزیدۀ من زناکار شده و مرا ترک کردهاند.» ۳پس هوشع رفت و با جومر دختر دبلایم ازدواج کرد. آن زن حامله شد و پسری برایش بدنیا آورد.
۴خداوند فرمود: «نام این طفل را یِزرعیل بگذار، زیرا میخواهم بزودی پادشاه اسرائیل را مجازات کنم و انتقام خونی را که جدش، ییهُو، در درۀ یِزرعیل ریخته است، بگیرم. ۵در آن روز قدرت نظامی اسرائیل را در درۀ یِزرعیل درهم میشکنم و به سلطنت قوم اسرائیل خاتمه میدهم.»
۶جومر بار دیگر حامله شد و دختری زائید. خداوند به هوشع فرمود: «نام او را لُوروحامَه، یعنی «رحمت نشده» بگذار، زیرا من دیگر بر قوم اسرائیل رحمت نمیکنم و آنها را نمیبخشم. ۷اما بر مردم یهودا رحم میکنم و من خداوند، خدای ایشان، آنها را نجات میدهم، اما نه با کمان و شمشیر و جنگ و یا با کمک اسپها و سواران شان.»
۸بعد از آنکه جومر لُوروحامَه را از شیر جدا کرد، بار سوم حامله شد و پسری بدنیا آورد. ۹خداوند فرمود: «نام او را لُوعَمی، یعنی «قوم من نیست» بگذار، زیرا که اسرائیل قوم برگزیدۀ من نیست و من هم خدای آنها نیستم.»
۱۰با اینهم تعداد مردم اسرائیل مثل ریگ دریا بیاندازه و بیشمار میشود. آنوقت بعوض اینکه خدا به آنها بگوید: «قوم برگزیدۀ من نیستید،» میگوید: «شما فرزندان خدای زنده هستید.» ۱۱مردم یهودا و اسرائیل با هم متفق میگردند و برای خود یک پیشوا تعیین میکنند و مالک سرزمین خود میشوند. روز یِزرعیل چه روز بزرگی خواهد بود.
۱پس برادران تان را عَمی، یعنی «قوم من» و خواهران تان را روحامه، یعنی «رحمت شده» خطاب کنید.
۲مادر تان را توبیخ کنید، زیرا او زن من نیست و من دیگر شوهر او نمیباشم. به او بگوئید که از زناکاری دست بردارد و خودفروشی نکند، ۳ورنه او را مثل روزی که تولد شد برهنه میکنم و مانند بیابان و زمین خشک و بیآب از تشنگی هلاکش میسازم. ۴بر فرزندانش هم رحم نمیکنم، زیرا آنها فرزندان زنا هستند. ۵مادر شان زنا کرده و با بیحیائی گفته است: «دنبال عاشقان خود میروم که به من نان و آب و روغن و شربت و پوشاکِ پشمی و کتانی میدهند.»
۶اما من دیواری از خار و خس بدور او میکشم تا نتواند راه خود را پیدا کند، ۷و هر قدر که به دنبال عاشقان خود بدود، نتواند به آنها برسد، به جستجوی شان خواهد رفت، اما آنها را پیدا نخواهد کرد. آنگاه خواهد گفت: «پیش شوهر اول خود برمیگردم، زیرا وقتی نزد او بودم وضع بهتری داشتم.»
۸او نمیداند که من به او غله و شراب و روغن و نقره و طلائی را که برای بتبعل مصرف میکرد، میدادم. ۹ولی حالا غله و شراب را که در وقت و موسمش برای او تهیه میکردم به او نمیدهم و پوشاکِ پشمی و کتانی را که برای ستر برهنگیاش به او میدادم، پس میگیرم. ۱۰قباحت او را در نظر عاشقانش آشکار میسازم و هیچ کسی نمیتواند او را از دست من نجات بدهد. ۱۱به تمام خوشیها، عیدها، جشنهای ماه نو و ایام سَبَت خاتمه میدهم. ۱۲تاکستانها و درختان انجیرش را که میگفت بخشش عاشقانش هستند، خشک میسازم. آنها را به جنگلی تبدیل میکنم تا میوههایش خوراک حیوانات وحشی شوند. ۱۳خداوند میفرماید: بخاطر اینکه در روزهای عید برای بتِبعل خوشبوئی دود میکرد، خود را با انگشتر و زیور میآراست، دنبال عاشقان خود میرفت و مرا فراموش کرد، بنابراین، او را مجازات میکنم.
۱۴پس من او را دوباره فریفته به بیابان میبرم و با او با سخنان نرم و شیرین صحبت میکنم. ۱۵در آنجا تاکستانهایش را به او پس میدهم و وادی عَخور یا مصیبت را برایش به «دروازۀ امید» تبدیل میکنم. در آنجا مثل روزهای جوانی و هنگامی که او را از سرزمین مصر بیرون آوردم، به من جواب میدهد.
۱۶خداوند میفرماید: در آن روز مرا بجای «بَعلِ من» «شوهر من» خطاب میکند. ۱۷دیگر نمیگذارم که نام بعل را بر زبان بیاورد و او را یاد کند. ۱۸در آن وقت، بین شما و حیوانات وحشی، مرغان هوا و خزندگان پیمانی میبندم. کمان و شمشیر را از بین میبرم و به جنگها خاتمه میدهم تا در آسایش و امنیت زندگی کنید.
۱۹تو برای همیشه نامزد من میشوی و با راستی و عدالت و محبت و رحمت با تو پیمان عقد میبندم. ۲۰ترا از روی صداقت و صفا نامزد خود میسازم و آنگاه مرا بحیث خداوند میشناسی. ۲۱خداوند میفرماید که در آن روز دعاهای قوم برگزیدۀ خود، اسرائیل را اجابت میکنم. باران را بر زمین میفرستم ۲۲و زمین غله و انگور و زیتون تولید میکند. ۲۳قوم اسرائیل را برای خود در زمین میکارم. بر کسانی که «رحمت نشده» بودند رحم میکنم و به آنهائی که گفته بودم «قوم برگزیدۀ من نیستید» میگویم «شما قوم برگزیدۀ من هستید» و آنها جواب میدهند: «تو خدای ما هستی.»
۱خداوند به من فرمود: «برو دوباره زنت را بیاور. او را با آنکه عاشق مرد دیگری است و زنا میکند، دوست بدار؛ همانطوری که من قوم اسرائیل را، با وجودیکه به خدایان دیگر مایل شدهاند و کیکهای کشمشی را به آنها تقدیم میکنند، دوست میدارم.»
۲پس من رفتم و آن زن را به پانزده مثقال نقره و پنجاه سیر جو خریدم. ۳به او گفتم: «مدت زیادی باید منتظر بمانی و در طول این مدت باید از فحشا دست بکشی و با مردان دیگر همبستر نشوی و من هم منتظرت میباشم.»
۴به همین ترتیب، قوم اسرائیل نیز سالهای زیادی بدون پادشاه و پیشوا، بدون قربانی و ستونهای مقدس و بدون بت بسر میبرند. ۵بعد از آن قوم اسرائیل بسوی خداوند، خدای خود و به یکی از اولادۀ داود، پادشاه شان برمیگردند. آنها با ترس و احترام بحضور خداوند میآیند و در ایام واپسین از کَرَم و احسان او برخوردار میشوند.
۱ای قوم اسرائیل، به کلام خداوند گوش بدهید. خداوند ساکنین این سرزمین را متهم میسازد، زیرا در آنجا وفاداری، صداقت و خداشناسی وجود ندارد. ۲مردم لعنت میکنند، دروغ میگویند، آدم میکشند، مرتکب دزدی و زنا میشوند و پیهم خون میریزند. ۳بنابران زمین خشک میشود و همه ساکنین آن همراه با حیوانات وحشی، مرغان هوا و حتی ماهیان دریا از بین میروند.
۴خداوند میفرماید: «اما هیچ کسی نباید شخص دیگری را ملامت کند و او را گناهکار بداند. ای کاهنان، شما مقصر هستید. ۵شب و روز مرتکب خطا و لغزش میشوید. انبیاء هم بهتر از شما نیستند. من مادر تان، اسرائیل را نابود میکنم. ۶قوم برگزیدۀ من بخاطری که مرا نمیشناسند هلاک میشوند. شما هم نخواستید که مرا بشناسید، لهذا من هم شما را بعنوان کاهن خود قبول نمیکنم. چون قوانین مرا فراموش کردهاید، بنابران من نیز فرزندان تان را فراموش میکنم.
۷هرقدر تعداد آنها زیاد شد، به همان اندازه در مقابل من گناه ورزیدند. پس من شوکت و شکوه آنها را به ننگ و رسوائی تبدیل میکنم. ۸کاهنان از گناهان مردم برای منفعت شخصی خود استفاده میکنند و با حرص زیاد مردم را به گناه کردن تشویق مینمایند، ۹بنابراین، هم کاهنان و هم مردم را بخاطر گناهان شان مجازات میکنم. ۱۰آنها خواهند خورد، ولی سیر نخواهند شد؛ زنا خواهند کرد، ولی زیاد نخواهند شد؛ زیرا آنها مرا که خدای شان هستم از یاد برده و پیرو خدایان دیگر شدهاند.
۱۱خداوند میفرماید: زنا و شراب کهنه و نو، عقل قوم برگزیدۀ مرا زایل کرده است. ۱۲آنها از یک تکه چوب بیجان مشوره میطلبند و از عصای چوبی میخواهند که از آینده به آنها خبر بدهد. شوق و علاقه به زنا آنها را گمراه ساخته است و دلبستگی به این عمل باعث شد که مرا فراموش کنند. ۱۳بر کوهها و بالای تپهها برای بتها قربانی میکنند. در زیر هر درخت بلوط و هر نوع درختان دیگر یک بت دارند.
در آنجا دختران تان فاحشهگری و عروسان تان زنا میکنند. ۱۴اما من دختران و عروسان تان را بخاطر آن اعمال شان مجازات نمیکنم، زیرا مردها خود شان با فاحشههای معبد در جاهای خلوت میروند و با آنها یکجا برای خدایان غیر قربانی تقدیم میکنند. بنابران، این مردم بخاطری که نادان هستند، نابود میشوند.
۱۵گرچه اسرائیل زنا میکند، اما ای یهودا، نمیخواهم که تو مرتکب چنین گناهی شوی. از روی ریا در جِلجال و یا بیتآوَن برای عبادت نرو و بنام من قسم نخور. ۱۶مثل اسرائیل نباش که مانند یک گوسالۀ نافرمان سرکشی میکند و نمیخواهد همچون برهای در چراگاههای وسیع و خُرم تغذیهاش کنم. ۱۷مردم اسرائیل دلبستۀ بتها شدهاند، پس به راه آنها نرو. ۱۸آنها بعد از آنکه شراب نوشیدند، برای ارضای شهوت بدنبال فاحشهها میروند. آنها افتضاح را بر عزت و شرافت ترجیح میدهند. ۱۹بنابران دستخوش باد شدیدی میشوند و بخاطر قربانیهائی که برای خدایان بیگانه میکنند خجل و رسوا میگردند.
۱ای کاهنان، بشنوید! ای قوم اسرائیل، توجه کنید! ای خاندان پادشاه گوش بدهید! شما محکوم هستید، زیرا در شهر مِصفه و کوه تابور مردم را فریب دادید، ۲بنابراین، ای مردم سرکش، من شما را بخاطر کشتار بیحد و بیرحمانۀ تان جزا میدهم. ۳من افرایم را میشناسم و کارهای اسرائیل از من مخفی نیست. افرایم زنا کرده و اسرائیل آلوده شده است.»
۴اعمال شان مانع برگشت آنها بسوی من که خدای شان هستم، میشوند، زیرا روح زناکاری در آنها رخنه کرده است و نمیتوانند مرا بشناسند. ۵غرور قوم اسرائیل علیه خود شان شهادت میدهد. اسرائیل و افرایم در زیر بار گناه میلغزند و یهودا هم با آنها یکجا به زمین میخورد. ۶آنها با رمه و گلۀ خود به جستجوی خداوند خواهند رفت، اما او را نخواهند یافت، زیرا او خود را از آنها دور ساخته است. ۷اسرائیل به خداوند خیانت کرده است و فرزندان غیرمشروع بوجود آورده است. پس حالا آنها با ملک و دارائی شان یکجا نابود میشوند.
۸زنگ خطر را در جِبعه و رامه و بیتآوَن به صدا در آورید. ای مردم بنیامین، متوجه خطر باشید! ۹ای افرایم، روز مجازات تو نزدیک است و بزودی ویران میشوی. این خبر را به قبایل اسرائیل اعلام میکنم تا بدانند که این حادثه واقعاً آمدنی است.
۱۰خداوند میفرماید: «رهبران یهودا زمینها را غارت میکنند، بنابراین، من خشم خود را مانند سیلاب بر آنها فرومیریزم. ۱۱افرایم هم کوبیده میشود، زیرا از کسانی کمک میخواهد که نمیتوانند به او چیزی بدهند. ۱۲لهذا من مثل کویه که پشم را از بین میبَرَد، اسرائیل و یهودا را نابود میکنم.
۱۳وقتی افرایم دید که تا چه حد بیمار است و یهودا متوجه زخم خود شد، افرایم به کشور آشور رو آورد و به پادشاه بزرگ آن پناه بُرد. اما پادشاه آشور قادر نیست که او را شفا بدهد و یا زخمش را التیام بخشد. ۱۴مثل شیری که شکار خود را میدَرَد، من افرایم و یهودا را میدَرَم و با خود میبرم و هیچ کسی نمیتواند آنها را از چنگ من برهاند.
۱۵بعد آنها را ترک کرده به خانۀ خود برمیگردم تا آنها به گناهان خود اعتراف کرده در حال بیچارگی و درماندگی در طلب من باشند و دست کمک بسوی من دراز کنند.»
۱بیائید بسوی خداوند برگردیم، زیرا که او ما را دریده است ما را شفا میبخشد. او ما را زخمی کرد و او هم زخم ما را درمان میکند. ۲پس از دو روز دوباره ما را زنده میسازد و در روز سوم برمیخیزاند و آنگاه در حضور او زندگی میکنیم. ۳پس بیائید خداوند را بشناسیم و معرفت او را بهدست آوریم. ظهور او مانند طلوع فجر یقینی است و بر ما مثل باران میآید؛ مانند باران بهاری و باران آخر که زمین را سیراب میکند.
۴اما خداوند میفرماید: «ای افرایم و یهودا، با شما چه کنم؟ دوستی و محبت شما مثل غبار و شبنم صبحگاهی زودگذر است. ۵به همین دلیل، من انبیای خود را فرستادهام تا پیام مرا بخاطر هلاکت تان به شما برسانند و خبر بدهند که داوری من مثل صاعقهای بر شما فرود میآید. ۶من از شما رحمت میخواهم نه قربانی. من خواهان هدایای سوختنی شما نیستم، بلکه از شما میخواهم تا مرا بشناسید.
۷اما آنها مانند آدم، پیمان مرا شکستند و به من خیانت کردند. ۸جلعاد، شهر گناهکاران و قاتلان است. ۹مانند راهزنانی که در کمین مردم مینشینند. کاهنان هم در راه شکیم خون مردم را میریزند و دست به هر نوع جنایات وحشیانه میزنند. ۱۰من در اسرائیل شاهد اعمال قبیحی بودهام. افرایم مرتکب زنا شده و اسرائیل خود را نجس ساخته است.
۱۱ای یهودا، بخاطر کارهای زشت تان روزی را برای مجازات شما هم تعیین کردهام.
۱هر گاهی که خواستم قوم اسرائیل را شفا بدهم و آنها را دوباره کامران سازم، دیدم که آنها دست از گناه و کارهای بد نمیکشند. آنها مردم را فریب میدهند؛ در خانهها دزدی و در جادهها راهزنی میکنند. ۲آنها نمیدانند که من از کردار زشت آنها چشم نمیپوشم. کارهای بد شان آنها را از هر طرف احاطه کرده است و من همه را به چشم خود میبینم.»
۳خداوند میفرماید: «پادشاه از شرارت آنها و رهبران از دروغ آنها خوشحال میشوند و لذت میبرند. ۴آنها همگی زناکارند و آتش شهوت آنها مانند تنوری است که نانوا آنرا مشتعل ساخته و تا که خمیر آمادۀ پختن شود آتش آنرا شور نمیدهد. ۵در روزی که پادشاه جشن میگیرد، رهبران از نشئۀ شراب مست میشوند و خودش هم با آنهائی که مسخرهاش می کنند همپیاله میگردد. ۶دلهای شان از مکر و فریب همچون تنور داغی است. خشم و غضب آنها تمام شب به آرامی میسوزد و بمجردی که صبح شود، آتش آن مشتعل میگردد.
۷همۀ آنها مثل تنورِ سوزان هستند، رهبران خود را میکشند و پادشاهان شان یکی پس از دیگری بقتل رسیدهاند. هیچ کسی نیست که از من کمک بطلبد.»
۸خداوند میفرماید: «اسرائیل با بیگانگان آمیزش کرده و مثل نان نیمپخته قابل خوردن نیست. ۹آمیزش با اقوام بیگانه قوت و نیرویش را از بین برده است، اما خودش نمیداند. موی سرش سفید شده است، ولی او از آن بیخبر است. ۱۰خودخواهی اسرائیل او را رسوا ساخته است، اما با همۀ اینها، طالب خداوند، خدای خود نیستند و بسوی او بازنمیگردند. ۱۱اسرائیل مانند کبوتر، نادان و بیشعور است. او گاهی برای کمک بسوی مصر بال میزند و گاهی به آشور پرواز میکند. ۱۲اما من در حین پروازش تور خود را بر او میاندازم و او را مثل پرندهای از هوا به زمین میآورم. آنگاه او را مطابق اعمال زشتی که انجام داده است، مجازات میکنم.
۱۳وای بحال آنها و باید هلاک شوند، زیرا مرا ترک کردند و علیه من تمرد نمودند. من میخواستم آنها را نجات بدهم، ولی آنها با من صادق نبودند. ۱۴آنها از صمیم دل بحضور من دعا و زاری نمیکنند، بلکه به بستر خود میروند و ناله و گریه را سر میدهند. به شیوۀ بتپرستان برای غله و شراب دعا میکنند و علیه من تمرد مینمایند. ۱۵این من بودم که آنها را پرورش دادم و به آنها نیرو بخشیدم، ولی آنها در عوض، بر ضد من توطئه چیدند. ۱۶آنها مرا ترک کردهاند و به خدائی رو میآورند که نفعی برای شان نمیرساند. مانند کمان کجی هستند که نمیتوان بر آن اعتماد کرد. رهبران آنها بخاطر زبان بد خویش با شمشیر کشته میشوند و مصریان آنها را مسخره میکنند.»
۱خداوند میفرماید: «زنگ خطر را به صدا درآورید! دشمنان مانند عقاب بر سر قوم برگزیدۀ من هجوم میآورند، زیرا قوم من پیمان مرا شکسته و از احکام من سرپیچی کردهاند. ۲آنها مرا خدای خود میخوانند، از من کمک میطلبند، ادعا میکنند که قوم برگزیدۀ من هستند و مرا میشناسند، اما حالا فایدهای ندارد، ۳زیرا اسرائیل از فرصت خوبی که داشت استفاده نکرد، به همین دلیل دشمنانش او را تعقیب میکنند.
۴اسرائیل بدون مشورۀ من برای خود پادشاه تعیین کرد و رهبران خود را بدون رضایت من انتخاب نمود. برای نابودی خود بتهائی از طلا و نقره ساخت. ۵ای سامره، از گوسالۀ طلائیات متنفرم. آتش خشم من علیه ساکنین تو برافروخته شده است. چه وقت از بتپرستی و گناه دست میکشی؟ ۶آن گوساله، خدا نیست، بلکه ساختۀ دست یک صنعتگر اسرائیلی است. گوسالۀ سامره خُرد و ذرهذره میشود. ۷آنها باد را میکارند و گِردباد را درو میکنند. زمین آنها محصولی نخواهد داد و اگر محصولی هم بدهد، محصولش خوراک بیگانگان میشود. ۸اسرائیل از بین رفته و مردم آن پیش اقوام دیگر مانند ظرف شکسته و بیمصرفی شدهاند. ۹مثل گورهخری تنها و آواره گردیدهاند و از آشور کمک میطلبند و برای حمایت خود اقوام دیگر را اجیر میکنند. ۱۰حالا من آنها را جمع میکنم و به اسارت میفرستم تا در زیر بار ظلم پادشاه آشور و مأمورین او از پا بیفتند.
۱۱افرایم قربانگاههای زیادی برای آمرزش گناه ساخت، اما آن قربانگاهها جایگاه گناه شدند. ۱۲به افرایم احکام و هدایات بیشماری دادم، ولی او همه را احکام غیر پنداشته رد کرد. ۱۳گرچه افرایم برای من قربانیهائی تقدیم میکند و گوشت آنها را میخورد، اما من هیچیک از آن قربانیها را نمیپسندم. خطاهای شان را فراموش نمیکنم و افرایم را بخاطر گناهانش جزا میدهم و به مصر بازمیگردانم.
۱۴اسرائیل آفریدگار خود را فراموش کرده و برای خود قصرها ساخته است. یهودا به تعداد شهرهای مستحکم خود افزوده است، ولی من آتشی را میفرستم تا این قصرها و شهرها را به خاکستر تبدیل کند.»
۱ای اسرائیل، مثل اقوام دیگر وجد و خوشی نکن، زیرا تو خدای خود را ترک گفتهای و به او خیانت کردهای. در همه جا مثل فاحشهها خودفروشی نمودهای. ۲خرمنگاهها و کارگاههای شرابسازی، مردمت را تغذیه نمیکند. انگورهایت در تاکها خشک میشوند. ۳قوم اسرائیل دیگر در سرزمین خداوند زندگی نمیکنند، بلکه دوباره به مصر برده میشوند و در آشور غذا و خوراک نجس را میخورند. ۴در آن کشورها نمیتوانند بعنوان هدیه برای خداوند شراب بریزند و قربانیهای آنها خداوند را خوشنود نمیسازند. این گونه قربانیها مثل خوراکی است که در مُردهخانه خورده میشود و هر کسی که آن را بخورد نجس میگردد این غذا فقط برای رفع گرسنگی آنها خواهد بود و نباید آن را به عبادتگاه خدا بیاورند. ۵-۶پس وقتی مصیبت بیاید، در ایام عید و روزهای خاص خداوند چه خواهند کرد؟ مصریان آنها را جمع نموده در شهر ممفیس دفن میکنند. در جاهائی که اشیای نفیسِ نقرهیی را جمع میکردند و همچنین در خانههای شان خار و خس میروید.
۷مردم اسرائیل بدانند که زمان عقوبت و دوران مجازات شان فرارسیده است. گناه و خطای قوم اسرائیل زیاد است، زیرا از روی بغض و نفرت، نبی را احمق میگویند و کسی را که از خدا الهام میگیرد، دیوانه میخوانند. ۸نبی از جانب خدا آمده است تا نگهبان افرایم باشد، اما به هر جائی که میرود برایش دامی نهاده شده است. این مردم حتی در عبادتگاه خدا هم عداوت خود را نشان میدهند. ۹آنها مثل روزهائی که در جِبعَه بودند بینهایت خود را فاسد ساختهاند. خدا گناهان شان را فراموش نمیکند و آنها را به جزای اعمال شان میرساند.
۱۰خداوند میفرماید: «وقتی اسرائیل را یافتم برای من مثل انگور در بیابان بود و یافتن پدران شان مانند میوۀ نورسِ انجیر در موسمش، برایم لذتبخش بود. اما وقتی به کوه فغور رفتند، خود را وقف بت منفورِ بعل کردند و بزودی مثل خدایانی که معبود و معشوق آنها بودند، مکروه و نجس شدند. ۱۱شوکت و شکوه اسرائیل مانند پرندهای پرواز میکند. زنهای شان دیگر حامله نمیشوند و توالد و تناسل صورت نمیگیرد. ۱۲اگر فرزندان شان بزرگ هم شوند، من همه را از آنها میگیرم و یک نفر را هم زنده نمیگذارم. وقتیکه من هم آنها را ترک کنم، وای بحال شان!»
۱۳افرایم زمانی مثل نهال جوان خرما در مرغزار با صفائی روئیده بود، اما حالا باید فرزندان خود را به کشتارگاه ببرد. ۱۴ای خداوند، برای این قوم از تو چه طلب کنم؟ به آنها رَحِمهائی بده که نتوانند جنین را در خود بپرورانند و پستانهای خشکی که نتوانند شیر بدهند.
۱۵خداوند میفرماید: «تمام شرارت افرایم از جِلجال شروع شد و در همانجا بود که من از آنها بیزار شدم. بخاطر همین شرارت شان، آنها را از عبادتگاه خود میرانم. دیگر آنها را دوست نمیدارم، زیرا همه رهبران شان متمرد و سرکش هستند. ۱۶افرایم رو بزوال است، ریشهاش خشک شده و دیگر ثمری نمیدهد. آنها اطفالی بدنیا نمیآورند و اگر صاحب فرزندانی هم شوند، آن اطفال را که برای شان خیلی عزیزاند، از بین میبرم.»
۱۷خدای من آنها را ترک میکند. آنها در بین اقوام دیگر سرگردان و آواره میشوند، زیرا به کلام خدا گوش ندادند.
۱قوم اسرائیل مانند تاک پُر از انگور است. هرقدر ثمر شان زیاد میشود به همان اندازه به تعداد قربانگاههای خود میافزایند و هرقدر که محصولات زمین شان فروان گردد، بیشتر به ساختن بتهای زیبا مایل میشوند. ۲دلهای آنها با خدا راست نیست و حالا باید سزای گناه خود را ببینند. خداوند قربانگاههای شان را ویران میکند و بتهای آنها را از بین میبرد.
۳مردم میگویند: «ما پادشاه نداریم، زیرا از خداوند نترسیدیم، اما اگر پادشاهی هم میداشتیم چه کاری برای ما کرده میتوانست؟» ۴آنها حرفهای بیجا میزنند، عهد و پیمان شان همه دروغ است. دعوا و مرافعه مانند علفهای سَمی مزرعه، در بین آنها میروید.
۵اهالی سامره میترسند که مبادا به گوسالههای طلائی بیتآوَن آسیبی برسد. مردم و کاهنان بتپرست آن بخاطر درخشندگی از دست رفتۀ بت خود شیون میکنند و ماتم میگیرند. ۶بت شان به آشور برده میشود تا آن را به پادشاه بزرگ آنجا هدیه بدهند. افرایم شرمنده میشود و اسرائیل بخاطر طلبِ کمک از بت، خجل و رسوا میگردد. ۷پادشاه سامره مثل کفِ روی آب نابود میشود. ۸بتخانههای آوَن، جائی که مردم اسرائیل بتپرستی میکنند از بین میروند و بر قربانگاههای آنها خار و خس میروید. مردم به کوهها و تپهها میگویند: «ما را پنهان کنید و بر ما بیفتید.»
۹خداوند میفرماید: «ای قوم اسرائیل، شما از همان شب هولناک در جِبعَه تا حال گناه کردهاید و به گناه خود ادامه دادهاید. آیا کسانی که در جِبعَه دست به گناه زدند، در جنگ از بین نرفتند؟ ۱۰پس من علیه این قوم گناهکار برمیخیزم و آنها را تنبیه میکنم. اقوام دیگر را به جنگ آنها میفرستم تا آنها بخاطر تمام گناهانی که مرتکب شدهاند مجازات شوند.
۱۱افرایم مثل گوسالۀ تربیه شده به کوبیدن خرمن علاقه داشت، پس من یوغ سنگینی بر گردن مقبولش گذاشتم تا برای کارهای سختتر آماده شود. یهودا قلبه کند و اسرائیل زمین را بیل بزند. ۱۲پس تخم عدالت را بکارید تا محصول دوستی و محبت را درو کنید. زمین سخت دلهای خود را نرم سازید، زیرا حالا وقت آنست که در طلب من باشید تا من هم باران رحمت و عدالت خدائی خود را بر شما بفرستم. ۱۳اما شما تخم بدی و شرارت را کاشتید و محصول ظلم و بیانصافی را درو کردید و ثمرۀ دروغهای تان را خوردید.
شما به قوت و تعداد جنگجویان خود اتکاء نمودید، ۱۴لهذا ترس و وحشت از جنگ شما را فرامیگیرد و مثلیکه شلمان شهر بیتاربیل را در جنگ خراب کرد و مادران را با کودکان شان کشت، قلعههای تان ویران میشوند. ۱۵ای مردم بیتئیل، بخاطر کثرت گناهان تان شما هم به همین سرنوشت گرفتار میشوید و همینکه جنگ شروع شود، پادشاه اسرائیل هلاک میگردد.»
۱خداوند میفرماید: «وقتی اسرائیل طفل بود او را دوست داشتم. از مصر بیرونش آوردم و پسر خود خواندم. ۲اما هر قدر او را بسوی خود خواندم، زیادتر از من دور شد. برای بعل بیشتر قربانی نمود و برای بتها خوشبوئی دود کرد. ۳این من بودم که به افرایم راه رفتن را یاد دادم و او را در آغوش خود پروردم، ولی افرایم به اینکه من غمخوارش بودم هیچ اهمیتی نداد. ۴رشتۀ دوستی را با افرایم قایم کردم و دست محبت را بسویش دراز نمودم. یوغ سنگین را از دوش افرایم برداشتم و به او خوراک دادم.
۵چون او نمیخواهد که بسوی من بازگردد، بنابراین، دوباره به مصر فرستاده میشود و پادشاه آشور بر او سلطنت میکند. ۶دشمنان با شمشیر بر افرایم هجوم میآورند، سنگرها و استحکامات افرایم را در هم میشکنند و نقشه و دسیسههایش را باطل میسازند. ۷چون قوم من تصمیم گرفتهاند که مرا ترک کنند. پس من هم آنها را به اسارت میفرستم و هرقدر زاری کنند، آزاد نمیشوند.
۸ای افرایم، چگونه میتوانم ترا از دست بدهم؟ و ای اسرائیل، چطور میتوانم ترا ترک کنم؟ چطور با تو مثل اَدُمَه و زِبُیم رفتار کنم؟ دلم نمیخواهد که این کار را بکنم. محبت من نسبت به تو خیلی عمیق است. ۹از خشم شدید خود جلوگیری میکنم و دیگر ترا از بین نمیبرم، زیرا من خدا هستم، نه انسان. من قدوس هستم و در بین شما ساکن میباشم. با قهر و غضب پیش شما نمیآیم.
۱۰آنگاه قوم برگزیدۀ من از من که خداوند هستم پیروی میکنند و من مانند شیر بر دشمنان میغرم و چون غرش کنم، لرزان و شتابان از غرب بازمیگردند. ۱۱مثل خیل پرندگان از مصر و مانند کبوتران از آشور پرواز میکنند.» خداوند میفرماید: «من آنها را به خانههای شان برمیگردانم.»
۱۲خداوند میفرماید: «افرایم مرا با دروغها و اسرائیل با مکرها احاطه کردهاند و یهودا علیه من که خدای امین و مقدس هستم بغاوت میکند.
۱کارهائی که مردم افرایم از صبح تا شام میکنند، همه عبث و خطرناکاند. با آشور پیمان میبندند و با مصر رابطۀ تجارتی برقرار میکنند.»
۲خداوند از یهودا شکایت دارد اسرائیل را به سزای اعمالش میرساند و مطابق کارهائی که کرده است او را جزا میدهد. ۳یعقوب در رَحِم مادر با حیله جای برادر خود را گرفت و وقتی بزرگ شد با خدا هم نزاع کرد. ۴با فرشته دست و پنجه نرم کرد و پیروز شد. بعد با گریه و زاری از فرشته خواست که برکتش بدهد. در بیتئیل خدا را دید و در آنجا با خداوند صحبت کرد. ۵خداوند، خدای قادر مطلق است که نامش «یهوه» خداوند است. ۶پس بسوی خداوند، خدای خود برگرد. با دوستی و عدالت زندگی کن و با صبر و بردباری همیشه منتظر خدا باش.
۷خداوند میفرماید: «افرایم به فروشندهای میمانند که با ترازوی تقلبی معامله میکند و به فریب و حیله علاقه دارد. ۸افرایم با غرور میگوید: من ثروتمند هستم و همۀ این دارائی و ثروت را خودم بهدست آوردهام و در کسب و کار خود خیانت نکردهام و گناهی ندارم. ۹اما من خداوند، خدای تو هستم که ترا از مصر بیرون آوردم، ترا دوباره میفرستم تا مثل دورانی که در بیابان و در ایام عید بسر میبردی، در خیمه ها زندگی کنی.
۱۰من با انبیاء صحبت کردم آنها را با رؤیاها و مَثَلهای زیاد پیش تو فرستادم تا ترا را از ارادۀ من آگاه سازند. ۱۱اما بازهم در جلعاد دست از گناه و خطا نکشیدی و در جِلجال برای بتها قربانی کردی. پس قربانگاههایت در همه جا و حتی در کشتزارها به تودههای سنگ تبدیل میشوند.»
۱۲یعقوب به بینالنهرین فرار کرد و در آنجا با کار چوپانی برای خود زن گرفت. ۱۳خداوند پیغمبری را فرستاد تا قوم اسرائیل را از مصر بیرون بیاورد و از آنها مراقبت کند. ۱۴اما حالا افرایم خداوند را بشدت خشمگین ساخته است، بنابراین، خداوند او را بخاطر جنایتی که مرتکب شده است محکوم به مرگ میکند.
۱در گذشته وقتی قبیلۀ افرایم سخن میگفت، قبایل دیگر اسرائیل از ترس به لرزه میآمدند، اما حالا بخاطر پرستش بتِبعل محکوم به مرگ شده است. ۲آن مردم بیشتر از پیش گناه میکنند و از نقرۀ خود بتهای ریختگی میسازند، بتهائی که نتیجۀ فکر و ساختۀ دست بشر است و میگویند: «برای این بتها قربانی کنید و گوسالهها را ببوسید!» ۳بنابراین، آنها مثل غبار و شبنم صبحگاهی بزودی محو میشوند. مانند کاه که از خرمن جدا میشود و همچون دود که از دودرَو برمیآید، بزودی نابود میگردند.
۴خداوند میفرماید: «منِ خداوند، خدای شما هستم، همان خدائی که شما را از مصر بیرون آورد. بغیر از من خدای دیگری نیست و من یگانه نجاتبخشای شما هستم. ۵من بودم که در بیابان خشک و بیآب به شما خوراک دادم. ۶اما وقتی خوردید و شکم تان سیر شد، مغرور شدید و مرا فراموش کردید. ۷پس من مثل شیری بر شما حمله میآورم و مانند پلنگی بر سر راه تان در کمین مینشینم. ۸همچون خرسی که چوچههایش ربوده شده باشند بر شما حمله میکنم، پردۀ دل تان را میدَرَم، مثل شیری شما را میبلعم و حیوانات وحشی شما را میدرند.
۹ای اسرائیل، اگر ترا از بین ببرم، آیا کسی میتواند به تو کمک کند؟ ۱۰تو خواستی که پادشاه و رهبرانی داشته باشی، پس حالا آنها کجا هستند؟ آیا آنها میتوانند ترا نجات بدهند؟ ۱۱در خشم خود به تو پادشاه دادم و در غضب خود او را پس گرفتم.
۱۲خطاها و گناهان افرایم ثبت شده و همه در دفتر محفوظاند. ۱۳با اینهم فرصتی برای زنده ماندن دارد، ولی او مانند کودک لجوج و نادانی است که نمیخواهد از رَحِم مادر خود بیرون شود. ۱۴آیا او را از دنیای مردگان برهانم و از چنگال مرگ نجات بدهم؟ ای مرگ بلاهایت را نشان بده و ای دنیای مردگان نابودی و هلاکت را بیاور، زیرا دیگر رحم نمیکنم. ۱۵هر چند افرایم در بین علفها ثمر بیاورد، اما من باد سوزان شرقی را از بیابان میفرستم تا منابع آب و چشمههایش را خشک سازد و ثروت و اشیای نفیس و گرانبهایش را بتاراج ببرد. ۱۶سامره باید سزای گناهان خود را ببیند، زیرا در مقابل من تمرد کرده است. اهالی آن با دَم شمشیر بقتل میرسند، اطفال آنها تکهتکه و شکم زنان حاملۀ شان دریده میشود.»
۱ای اسرائیل، بسوی خداوند، خدایت بازگرد، زیرا گناهانت باعث لغزش تو شدهاند. ۲به بارگاه خداوند بیائید و این چنین دعا کنید: «ای خداوند، گناهان ما را ببخش و از روی لطف و کَرَم ما را بحضورت بپذیر تا مراتب شکرگزاری خود را با دعا و سپاس بحضورت تقدیم کنیم. ۳آشور نمیتواند ما را نجات بدهد و قوای نظامی ما قادر به حفظ جانهای ما نیست. دیگر بتهای ساختۀ دست خود را خدای خود نمیخوانیم، زیرا یتیمان از تو رحمت مییابند.»
۴خداوند میفرماید: «من قوم برگزیدۀ خود را از بیوفائی شفا میبخشم. آنها را مورد محبت بیحد خود قرار میدهم، زیرا آتش خشم من فرونشسته است. ۵من برای اسرائیل مانند باران بر یک زمین خشک خواهم بود و او مثل سوسن شگوفه میکند و همچون درختان سرو لبنان ریشه میدواند. ۶شاخههایش به هر طرف سایه میاندازد، مانند درخت زیتون زیبا میشود و بوی خوش او همچون جنگلهای لبنان خواهد بود. ۷بار دیگر در زیر سایۀ رحمت من زندگی میکند، مثل باغ و بوستان تر و تازه و همچون تاکستانی شگوفان میشود و مانند شراب لبنان معطر و خوشبو میگردد. ۸افرایم دیگر با بتها کاری نخواهد داشت. من دعایش را میپذیرم، از او مراقبت میکنم و مثل درختِ سرو، پناهگاه او میشوم.»
۹کیست که دانا و خردمند باشد و معنی این سخنان را درک کند؟ کیست که صاحب دانش باشد و آنها را بداند؟ زیرا راههای خداوند راست است و عادلان آن راهها را میپیمایند، اما خطاکاران در آنها میلغزند.