مزمور

کتاب اول

(مزمور ۱‌-‌۴۱)

مزمور اول

خوشبختی واقعی

۱خوشا به حال کسی که به مشورت مردمان شریر نمی‌رود، در راه گناهکاران نمی‌ایستد و با مسخره‌کنندگان همنشین نمی‌شود، ۲بلکه میل و رغبت او در شریعت خداوند است و شب و روز در آن تفکر می‌کند. ۳او مثل درختی کاشته شده در کنار جویباری است که در هر موسم میوۀ خود را می‌دهد، برگهایش هرگز پژمرده نمی‌شوند و در همه کارهای خود موفق است.

۴شریران چنین نیستند، بلکه مانند کاه در اثر وزش باد به هر سو پراگنده می‌شوند. ۵بنابران شریران در روز قیامت به سزای اعمال شان می‌رسند و گناهکاران در جمع درستکاران جا نخواهند داشت. ۶زیرا خداوند طریق درستکاران را می‌داند، اما عاقبت گناهکاران هلاکت و نابودی است.

مزمور دوم

پادشاه برگزیدۀ خدا

۱چرا اقوام جهان شورش می‌کنند؟ چرا مردم افکار پوچ و باطل را در سر خود می‌پرورانند؟ ۲پادشاهان روی زمین قیام می‌کنند و حاکمان بر ضد خداوند و مسیح او مشورت می‌نمایند. ۳آن‌ها می‌گویند: «بیائید زنجیر بندگی خداوند را بگسلانیم و از قید و بند او خود را آزاد سازیم.»

۴خداوند که در آسمان بر تخت خود نشسته است، به آن‌ها می‌خندد و آن‌ها را مسخره می‌کند. ۵آنگاه در خشم خود آن‌ها را سرزنش نموده و در غضب خویش آن‌ها را به وحشت می‌اندازد و می‌فرماید: ۶«من پادشاه برگزیدۀ خود را در کوه مقدس خود سهیون بر تخت نشانده‌ام.»

۷پادشاه می‌گوید: «من فرمان خداوند را اعلام می‌کنم، زیرا به من گفته است: تو پسر من هستی امروز من پدر تو شده‌ام. ۸از من درخواست کن و من همۀ اقوام جهان را به تو می‌بخشم و اختیار تمام جهان را به دست تو می‌دهم. ۹تو با عصای آهنین بر آن‌ها حکمرانی نموده و مثل کوزۀ کوزه‌گران آن‌ها را خواهی شکست.»

۱۰پس ای پادشاهان توجه کنید و ای حکمرانان روی زمین آگاه باشید. ۱۱با ترس و احترام خداوند را عبادت کنید و با لرز خوشی نمائید. ۱۲پسر را ببوسید مبادا غضبناک شود و شما در راههای خود هلاک شوید. زیرا غضب او ممکن است هر لحظه افروخته شود. خوشا به حال همۀ کسانی که بر او توکل دارند!

مزمور سوم

دعای صبحگاهان

(داود این مزمور را وقتی از دست پسرش ابشالوم گریخته بود سرائید.)

۱ای خداوند، دشمنانم چقدر زیاد شده‌اند! بسیاری بر ضد من بر‌می‌خیزند. ۲بسیاری دربارۀ من می‌گویند: «خدا برای او رهاننده نیست.»

۳اما تو ای خداوند، گرداگرد من سپر هستی، جلال من و باعث سرافرازی من. ۴به آواز خود نزد خداوند فریاد می‌کنم و او مرا از کوه مقدس خود اجابت می‌کند.

۵اما من در بستر خود آرامیده به خواب می‌روم و دوباره بیدار می‌شوم، زیرا خداوند از من مراقبت می‌کند. ۶از دهها هزار دشمنی که مرا از هر طرف احاطه کرده‌اند ترسی ندارم.

۷ای خداوند، برخیز، ای خدا مرا نجات بده. بر رخسار همۀ دشمنانم زده و دندانهای شریران را بشکن. ۸نجات از جانب خداوند است؛ برکت تو بر قوم برگزیده‌ات باد!

مزمور چهارم

دعای شامگاه

(مزموری از داود)

۱ای خدای عدالت من، دعای مرا مستجاب فرما! در تنگی مرا وسعت بخشیدی. بر من رحمت نما و دعای مرا بشنو. ۲ای بنی‌آدم تا به کی جلال مرا بی‌حرمت خواهید کرد؟ تا به کی چیزهای باطل را دوست داشته و آنچه را که دروغ است می‌پذیرید؟ ۳اما این را بدانید که خداوند اشخاص صالح را برای خود انتخاب کرده است. وقتی بحضور او دعا می‌کنم، دعای مرا می‌شنود.

۴خشم، سبب گناه شما نشود. در دلها بر بسترهای خود تفکر کنید و خاموش باشید. ۵قربانی‌های عدالت را تقدیم کنید و بر خداوند توکل نمائید.

۶بسیاری می‌گویند: «کیست که به ما احسان نماید؟» ای خداوند، نور چهرۀ خویش را بر ما بتابان! ۷شادمانی‌ای که در قلب من به وجود آورده‌ای، بیشتر از خوشی‌ای است که به هنگام برداشت محصول فراوان پدید می‌آید. ۸به سلامتی در بستر خود می‌روم و می‌خوابم، زیرا فقط تو ای خداوند، مرا در امنیت نگه می‌داری.

مزمور پنجم

دعای محافظت

(مزموری از داود)

۱ای خداوند، سخنان مرا بشنو و به تفکر من توجه فرما! ۲ای پادشاه و خدای من، به فریاد من گوش بده. زیرا به دربار تو دعا می‌کنم. ۳ای خداوند، سحرگاهان آواز مرا می‌شنوی؛ هر صبح به دربار تو دعا می‌کنم و مشتاقانه انتظار می‌کشم.

۴تو ای خدا، از گناه بیزار هستی و شرارت را تحمل نمی‌کنی. ۵متکبران در پیشگاه تو نمی‌ایستند و از همۀ شریران نفرت داری. ۶دروغگویان را نابود می‌سازی و از مردم قاتل و فریبکار بیزار هستی.

۷اما من بخاطر رحمت عظیم تو، به خانۀ تو داخل می‌شوم و تو را در عبادتگاه مقدست با ترس و احترام عبادت می‌کنم. ۸ای خداوند، به سبب دشمنانم مرا به عدالت خود هدایت نما و راه خود را پیش روی من راست گردان. ۹زیرا در زبان ایشان راستی نیست و دل شان از شرارت پُر است. گلوی ایشان قبر گشاده و زبانهای شان پُر از ریا و فریب است. ۱۰ای خدا، آن‌ها را گناهکار شمرده در دام خود شان گرفتار کن. بخاطر خطایای زیاد شان، آن‌ها را دور انداز زیرا بر ضد تو برخاسته‌اند.

۱۱لیکن همه کسانی که به تو پناه می‌آورند شاد و مسرور بوده، تو را تا به ابد ستایش می‌کنند، زیرا تو پناهگاه آن‌ها هستی و آنهائی که اسم تو را دوست دارند در تو خوشی می‌نمایند. ۱۲زیرا تو ای خداوند راستکاران را برکت می‌دهی و به رضامندی مانند سپر از آن‌ها دفاع می‌کنی.

مزمور ششم

دعا در هنگام پریشانی

(مزموری از داود)

۱ای خداوند، در غضب خود مرا سرزنش مکن و در خشم خود مرا جزا نده. ۲ای خداوند، بر من رحم کن زیرا که پژمرده شده‌ام. خداوندا، مرا شفا ده زیرا که استخوانهایم را درد فرا‌گرفته است، ۳روح من پریشان است. تا به کی ای خداوند، تا به کی؟

۴ای خداوند، بیا و مرا برهان، به خاطر رحمت خود مرا نجات بده. ۵زیرا که در موت ذکر تو نمی‌باشد! در قبر کیست که تو را ستایش کند؟

۶از نالۀ خویش خسته شده‌ام. تمامی شب تخت خوابم غرق و بسترم به اشکها تر است. ۷چشمانم از شدت غم کم نور و از دست آزار دشمنان ضعیف شده‌اند.

۸ای بدکاران از من دور شوید، زیرا خداوند آواز گریۀ مرا شنیده است. ۹خداوند ناله و زاری مرا شنیده است. خداوند دعای مرا اجابت می‌نماید. ۱۰همۀ دشمنانم بشدت شرمنده گردیده و با خجالت و سرافگندگی رانده می‌شوند.

مزمور هفتم

دعای دادخواهی

(سرودی از داود)

۱ای خداوند، خدای من! به تو پناه می‌آورم. مرا از همۀ تعقیب‌کنندگانم نجات و رهایی ده. ۲مبادا جان مرا مثل شیری دریده، پاره‌پاره کنند و نجات‌دهنده‌ای نباشد. ۳ای خداوند، خدای من! اگر این را کرده باشم که در دست من ظلمی پیدا شده، ۴یا خوبی را با بدی تلافی نموده و یا بی‌سبب مال دشمنانم را تاراج کرده باشم، ۵آنگاه بگذار دشمن جان مرا تعقیب نموده، به دام بیندازد و زندگی‌ام را بر زمین پایمال کند و عزتم را با خاک یکسان نماید.

۶ای خداوند در غضب خود برخیز، به سبب خشم دشمنانم بلند شده و برای من بیدار شو! ای که عدالت را امر فرموده‌ای. ۷همۀ قوم‌ها به حضورت جمع شوند و تو از بارگاه ملکوتی‌ات بر آن‌ها حکمرانی فرما. ۸خداوندا، تو داور همۀ قوم‌ها هستی. ای خداوند، مرا مطابق عدالتم و نظر به کمالی که در من است داوری کن. ۹بدی شریران را از بین برده و عادل را پایدار گردان، زیرا خدای عادل آزماینده دل و قلبها است.

۱۰سپر من خدا می‌باشد که راستدلان را نجات‌دهنده است. ۱۱خداوند داور عادل است و خشم او بر شریران هر روزه آشکار می‌گردد. ۱۲اگر کسی از گناه خود توبه نکند، خداوند شمشیر خود را تیز و کمان خود را آماده می‌سازد. ۱۳سلاح کشندۀ او مهیا و تیرهای آتشین او در کمان است.

۱۴زیرا شخص بدکار منشأ شرارت بوده، از ظلم حامله می‌گردد و دروغ را تولید می‌کند. ۱۵او حفره‌ای کنده و آنرا عمیق می‌سازد، اما چاهی را که برای دیگران می‌کند، خودش در آن می‌افتد. ۱۶ظلم او بر سر خود او برگشته و ستم او بر فرق خودش فرود می‌آید.

۱۷من از خداوند بخاطر عدالت او شکرگزارم و سرود ستایش را بنام خداوند متعال می‌خوانم.

مزمور هشتم

جلال خداوند و افتخار انسان

(مزموری از داود)

۱ای خداوند، خدای ما! چه پُر‌شکوه است نام تو در تمامی زمین و جلال تو مافوق آسمان‌ها است. ۲حمد و ستایش را از زبان کودکان و اطفال شیرخوار به سبب دشمنان برقرار نمودی تا دشمن و انتقام‌گیرنده را خاموش گردانی. ۳وقتی به آسمان تو می‌نگرم که صنعت انگشتهای توست و به ماه و ستارگانی که آفریده‌ای، ۴پس انسان چیست که او را به یاد آوری و بنی‌آدم که از او دلجویی نمایی؟ ۵او را اندکی پائینتر از خود ساختی و تاج عزت و افتخار را بر سرش گذاشتی. ۶او را بر کارهای دست خود منصوب کرده و همه چیز را زیر پای وی قرار دادی. ۷گوسفندان و گاوان و حیوانات وحشی را، ۸مرغان هوا و ماهیان دریا را و همه جانورانی که در آب زندگی می‌کنند.

۹ای خداوند، خدای ما! چه پُر‌شکوه است نام تو در تمامی زمین!

مزمور نهم

سپاس از خداوند، بخاطر عدالتش

(مزموری از داود)

۱خداوندا، با تمامی دل تو را ستایش نموده و جمیع کارهای شگفت‌انگیز تو را بیان می‌کنم. ۲در تو خوشی و شادمانی نموده و نام تو را ای متعال می‌ستایم.

۳وقتی دشمنانم عقب‌نشینی کنند، به زمین افتاده و از حضور تو هلاک می‌شوند. ۴زیرا مرا با انصاف داوری کردی و چون داور عادل بر تخت خود نشسته‌ای.

۵امت‌ها را سرزنش نمودی، شریران را هلاک ساخته و نام شان را برای ابد محو کردی. ۶دشمنان نابود شدند و شهرهای شان خرابه‌های ابدی گردید که حتی یادی از آن‌ها باقی نماند. ۷اما خداوند پادشاه ابدی است. او مسند داوری خود را برقرار کرده است. ۸او جهان را با عدالت حکمرانی نموده و امت‌ها را با انصاف داوری می‌نماید.

۹خداوند قلعۀ بلند برای مظلومان است و پناهگاه امن در هنگام سختی‌ها. ۱۰آنانی که نام تو را می‌شناسند، به تو توکل می‌کنند، زیرا تو ای خداوند، کسانی را که جویای تو هستند ترک نکرده‌ای.

۱۱سرود ستایش خداوند را که بر تخت خود در سهیون نشسته است بسرائید. کارهای او را به همه امت‌ها اعلام کنید. ۱۲زیرا او که انتقام‌گیرندۀ خون است، ایشان را به یاد آورده و فریاد مسکینان را فراموش نمی‌کند.

۱۳ای خداوند، بر من رحم کن و به ظلمی که از دشمنان می‌بینم، توجه فرما. ای که رهانندۀ من از چنگال مرگ هستی. ۱۴تا من تو را ستایش کنم و در حضور دختر سهیون در نجات تو خوشی نمایم.

۱۵امت‌ها در چاهی که برای دیگران کنده بودند، افتادند و در دامی که برای دیگران نشانده بودند خود شان گرفتار شدند. ۱۶خداوند با قضاوت عادلانۀ خود، خود را به جهان شناسانیده است. شخص شریر از کار دست خود در دام گرفتار می‌گردد.

۱۷اشخاص شریر و همه اقوامی که خدا را فراموش می‌کنند، در راه هلاکت روانند. ۱۸زیرا مسکین همیشه فراموش نشده و امید بیچارگان تا به ابد ضایع نمی‌گردد.

۱۹برخیز ای خداوند، قوم‌ها را داوری کن تا انسان فانی پیروز نگردد. ۲۰ای خداوند، ترس خود را بر ایشان چیره‌گردان تا امت‌ها بدانند که انسانهای فانی هستند.

مزمور دهم

دعای دادخواهی

۱ای خداوند، چرا دور ایستاده‌ای و در اوقات سختی خود را پنهان می‌کنی؟ ۲تکبر شریران باعث رنج و آزار مسکینان می‌شود. پس آن‌ها را در دامهای خود شان گرفتار کن. ۳زیرا افتخار شخص شریر، به‌دست آوردن خواسته‌های نفسانی‌اش می‌باشد و سپاسگزاری شخص حریص توهین به خداوند است.

۴شخص شریر در غرور خود می‌گوید: «بازخواست نخواهد کرد.» همۀ فکرهای او اینست که خدایی نیست. ۵راههای او همیشه مستحکم است. داوری‌های تو مافوق تصور و دور از او است. همۀ دشمنان خود را به نظر حقارت می‌نگرد. ۶او در دل خود می‌گوید: «هرگز لغزش نمی‌خورم و هیچ نوع بدی به من نمی‌رسد.»

۷دهن او از لعنت و فریب و ظلم پُر است و از زبان او گناه و شرارت می‌بارد. ۸در دهکده‌ها کمین می‌کند و مردم بیگناه را می‌کشد و چشمانش در جستجوی مسکینان است. ۹در جای مخفی مثل شیر در بیشۀ خود کمین می‌کند؛ به جهت گرفتن مسکین کمین می‌کند و فقیر را به دام خود کشیده، گرفتار می‌سازد. ۱۰اشخاص بیچاره کوبیده و درمانده گردیده و مسکینان در اثر شکنجۀ زورآوران از بین می‌روند. ۱۱در دل خود می‌گوید: «خدا فراموش کرده است؛ روی خود را پوشانیده و هرگز نمی‌بیند.»

۱۲ای خداوند برخیز! ای خدا دست خود را برافراز و مسکینان را فراموش مکن! ۱۳چرا شخص شریر به خدا توهین می‌کند و می‌گوید: «خدا بازخواست نمی‌کند»؟ ۱۴خداوندا، تو غم و مصیبت مردم را می‌بینی، تا به دست خود مکافات برسانی. مسکین سرنوشت خود را به تو تسلیم کرده است. مددگار یتیمان تو هستی. ۱۵بازوی گناهکار را بشکن و از شخص شریر بخاطر شرارتش بازخواست کن تا آن دیگر یافت نشود.

۱۶خداوند پادشاه ابدی است. کسانی که خدایان دیگر را پرستش می‌کنند، از سرزمین او محو می‌شوند. ۱۷ای خداوند تو دعاهای مسکینان را می‌شنوی، به آن‌ها قوّت قلب داده و به فریاد و زاری آن‌ها گوش فرا‌گرفته‌ای. ۱۸تو به داد یتیمان و ستمدیدگان می‌رسی. تا انسان خاکی موجب ترس و وحشت دیگران نشود.

مزمور یازدهم

اعتماد به خداوند

(مزموری از داود)

۱به خداوند توکل می‌دارم. چرا به من می‌گوئید: «مثل پرنده به کوهها فرار کن.» ۲زیرا شریران کمان را به‌دست گرفته و تیر را آماده کرده‌اند تا در تاریکی آن را به دل راستکاران بزنند. ۳وقتیکه پایه‌های نظم فروریزد، مرد درستکار چه می‌تواند بکند؟

۴خداوند در عبادتگاه مقدس خود است و تخت پادشاهی او در آسمان. چشمان او می‌نگرد و نگاههای او بنی‌آدم را می‌آزماید. ۵خداوند شخص عادل را مورد آزمایش قرار می‌دهد و اما از شریر و ظلم‌پرور نفرت دارد. ۶بر شریران باران آتش و گوگرد را می‌فرستد و بادهای زهرآلود حصۀ آن‌ها می‌شود. ۷زیرا خداوند عادل است و عدالت را دوست می‌دارد و راستکاران روی او را می‌بینند.

مزمور دوازدهم

درخواست کمک در وقت مصیبت

(مزموری از داود)

۱ای خداوند، مدد فرما! زیرا اشخاص خداشناس دیگر وجود ندارند و مردمان امین و صادق در بین بشر دیده نمی‌شوند. ۲همه به یکدیگر دروغ می‌گویند و با لبهای چاپلوس و دل منافق سخن می‌رانند. ۳خداوند لبهای چاپلوس را قطع می‌کند و هر زبانِ متکبر را. ۴که می‌گویند: «با زبان خود موفق می‌شویم. هرچه بخواهیم می‌گوئیم و کیست که مانع ما شود؟»

۵خداوند می‌فرماید: «بخاطر ظلم بر مسکینان و نالۀ فقیران، بر‌می‌خیزم و نجاتی را که منتظر آن هستند به آن‌ها می‌دهم.»

۶سخنان خداوند، سخنان خالص و پاک‌اند؛ مانند نقره‌ای که هفت بار در کوره تصفیه شده باشد.

۷تو ای خداوند، آن‌ها را محافظت می‌کنی؛ از این نسل تا به ابد. ۸وقتی خیانت و پلیدی در بین مردم رایج می‌شود، شریران در هر گوشه و کنار دیده می‌شوند.

مزمور سیزدهم

دعا برای نجات از شر دشمنان

(مزموری از داود)

۱ای خداوند، تا به کی مرا همیشه فراموش می‌کنی؟ تا به کی رویت را از من می‌پوشانی؟ ۲تا به کی افکارم مرا آزار دهند و دل من هر روزه از غم پُر باشد؟ تا به کی دشمنم بر من سربلندی کند؟

۳ای خداوند، خدای من! بر من رحم کن و دعایم را قبول فرما! چشمانم را روشن کن تا خواب مرگ مرا فرا‌نگیرد. ۴مبادا دشمنم بگوید: «بر او پیروز شدم.» و مخالفانم از پریشانی‌ام شاد شوند.

۵اما من به رحمت تو توکل می‌دارم، دل من در نجات تو خوشی می‌کند. ۶برای خداوند سرود می‌خوانم، زیرا که به من احسان نموده است.

مزمور چهاردهم

شرارت انسان

(مزموری از داود)

۱احمق در دل خود می‌گوید: «خدائی نیست.» اعمال شان فاسد و زشت است و حتی یک نفر نیکوکار نیست. ۲خداوند از آسمان بر بنی‌آدم می‌نگرد تا ببیند که آیا شخص دانا و خداجوئی وجود دارد. ۳همه گمراه و فاسد شده‌اند. نیکوکاری نیست، حتی یک نفر هم نیست.

۴آیا همۀ این بدکاران شعور ندارند که قوم برگزیدۀ خدا را مثل نان می‌خورند و نام خداوند را یاد نمی‌کنند؟

۵پس ترس بر ایشان چیره می‌گردد، زیرا خداوند در بین عادلان حضور دارد. ۶وقتی امید مسکینان را خوار بدانند، خداوند آن‌ها را در پناه خود می‌گیرد.

۷ای کاش خداوند برای نجات اسرائیل از سهیون بیاید. وقتی که خداوند اسیران قوم برگزیدۀ خود را باز‌گرداند، یعقوب خوشی می‌کند و اسرائیل شادمان می‌شود.

مزمور پانزدهم

اراده و رضای خدا

(مزموری از داود)

۱ای خداوند، چه کسی می‌تواند به عبادتگاه تو داخل شود؟ و کیست که بر کوه مقدس تو ساکن گردد؟ ۲آن کسی که بی‌عیب بوده، عدالت را بجا آورده و قلباً راستگو باشد. ۳که از غیبت خودداری نماید، به همسایۀ خود بدی نکند و بدگوئی در مورد اقارب خویش را قبول نکند. ۴کسی که معاشرت بدکاران را خوار، ولی اشخاص خداترس را محترم شمارد، به قول خود وفا کند اگرچه به زیانش تمام شود، ۵از سودخوری پرهیز نماید و از مردم رشوه نگیرد.

این چنین شخص تا به ابد مستحکم می‌باشد.

مزمور شانزدهم

اطمینان در خداوند

(مزموری از داود)

۱ای خداوند، مرا در پناه خود نگهدار، زیرا بر تو توکل دارم. ۲به خداوند گفتم: «تو خداوند من هستی، نیکویی من نیست غیر از تو.» ۳اما مقدسانی که در زمین‌اند و خاصان تو، تمامی خوشی من در ایشان است. ۴غم و اندوه آنهای که پیرو خدایان غیر هستند، زیاد می‌شود. من برای این خدایان قربانی نمی‌کنم و حتی نام شان را هم بزبان نمی‌آورم.

۵ای خداوند تو همه چیز من هستی. آنچه را که نیاز دارم به من اعطا کرده‌ای و آیندۀ من در دستهای تو است. ۶آنچه به من بخشیده‌ای نیکوست و میراث من عالی. ۷خداوند را شکرگزارم، زیرا که مرا راهنمائی می‌کند. شب هنگام نیز وجدانم مرا هوشدار می‌دهد.

۸خداوند را همیشه پیش روی خود می‌بینم. چونکه در دست راست من است، لغزش نمی‌خورم. ۹از این رو دل من خوشی می‌کند و وجودم از شادمانی لبریز می‌گردد. بدنم نیز در امنیت ساکن می‌باشد. ۱۰زیرا جانم را در عالم مرگ ترک نمی‌کنی و نمی‌گذاری که بندۀ برگزیده‌ات فساد را ببیند. ۱۱تو راه زندگی را به من می‌آموزی. در حضور تو کمال خوشی است و در دست راست تو سُرُور ابدی.

مزمور هفدهم

دعای شخص عادل

(دعای داود)

۱ای خداوند، فریاد عدالت خواهانۀ مرا بشنو و به دعای من که از دل بی‌ریا بر‌می‌آید، توجه فرما! ۲داوری من از حضور تو صادر شود، زیرا چشمان تو حقیقت را می‌بیند. ۳تو از دل من آگاهی و شب‌هنگام نزد من آمده‌ای. مرا کاملاً آزموده‌ای و خطایی در من نیافته‌ای، زیرا قصد کردم که هیچ بدی در سخنانم نباشد. ۴در اطاعت از کلام لبهای تو، خود را از اعمال زشت آدمیان و راههای ظالمان نگاه داشته‌ام. ۵قدم‌هایم در راه تو ثابت است، پس پاهایم نمی‌لغزند.

۶ای خدا، من تو را می‌خوانم زیرا که مرا اجابت می‌نمائی. پس به من گوش بده و دعای مرا بشنو. ۷رحمت خود را بنمایان. ای که با دست راست خود، آنهای را که به تو توکل دارند، از شر دشمنان می‌رهانی. ۸مرا مثل مردمک چشم حفظ کن و در زیر سایۀ بالهای خود پناهم ده. ۹از دست شریرانی که نابودی مرا می‌خواهند و از دشمنان جانم که مرا احاطه کرده‌اند. ۱۰این سنگدلان با زبان خویش سخنان تکبرآمیز می‌گویند. ۱۱به هر جایی که می‌روم تعقیبم می‌کنند و در نظر دارند که مرا پایمال کنند. ۱۲مثل شیری که هوس دریدن دارد و مانند شیر‌بچه‌ای که در بیشۀ خود در کمین است.

۱۳ای خداوند برخیز و در مقابل شریر قرار گرفته و او را از پای درآور و جانم را با شمشیر خود نجات ده. ۱۴ای خداوند مرا با دست خویش از اهل جهان که هدف شان در زندگی فقط اندوختن مال و دارائی است برهان. آنهائی که شکم خود را از نعمت‌های تو پُر ساخته و از اولاد سیر شده‌اند و برای آن‌ها مال و ثروت می‌اندوزند.

۱۵و اما من روی تو را در عدالت می‌بینم، و چون بیدار می‌شوم از دیدار تو سیر می‌گردم.

مزمور هجدهم

سرود پیروزی

(مزموری از داود که پس از رهایی از دست شائول و تمام دشمنانش آنرا سرائید)

(همچنین در دوم سموئیل ۲۲:‌۱‌-‌۵۱)

۱ای خداوند، ای قوّت من! تو را محبت می‌نمایم. ۲خداوند صخرۀ من است و پناهگاه و نجات‌دهندۀ من. خدایم صخرۀ من است که به او پناه می‌برم. او سپر من و رهانندۀ نیرومند و پناهگاه امن من است. ۳خداوند را که شایستۀ ستایش است، می‌خوانم. پس، از دشمنانم رهایی می‌یابم.

۴رشته‌های مرگ مرا احاطه کرده و امواج نیستی مرا ترسانیده بود. ۵رشته‌های گور بدورم پیچیده شده و دامهای مرگ در سر راهم قرار داشت. ۶در افسردگی و پریشانی خود خداوند را خواندم و نزد خدای خود فریاد برآوردم. او آواز مرا از عبادتگاه مقدس خود شنید و فریاد من به حضورش به گوش وی رسید.

۷آنگاه از خشم او زمین تکان خورده و لرزان گردید. کوهها لرزیدند و اساس آن‌ها متزلزل شد. ۸از بینی او دود برآمد و از دهانش شعلۀ سوزنده فروزان شد و آتش‌ها از آن افروخته گردید. ۹آسمان را پاره کرد و فرود آمد و زیر پاهایش تاریکی غلیظی بود. ۱۰بر کَروب، یعنی فرشتۀ مقرب، سوار بود و بر بالهای تندباد پرواز می‌کرد. ۱۱تاریکی را همچو پرده و خیمه‌ای بدور خود قرار داد. مثل تاریکی آب‌های عمیق و ابر‌های غلیظ آسمان. ۱۲درخشندگی حضور او، ابر‌های تیره را شگافت و ژاله و شعله‌های آتش پدید آورد. ۱۳آنگاه خداوند از آسمان با صدای رعدآسا سخن گفت و آواز خداوند متعال از میان ژاله و شعله‌های آتش شنیده شد. ۱۴پس تیرهای خود را فرستاد و ایشان را پراگنده ساخت و با رعد و برق آن‌ها را پریشان کرد. ۱۵آنگاه به امر تو ای خداوند و با دمیدن نَفَس تو، اعماق بحرها نمایان شدند و اساس زمین آشکار گردید.

۱۶آنگاه از عالم بالا فرستاده، مرا برداشت و از اعماق آب‌های بسیار بیرون کشید. ۱۷او مرا از دست دشمنان زورآورم رهایی داد و از بدخواهانی که قویتر از من بودند. ۱۸در روز بلای من بر سرم ریختند، اما خداوند پشتیبان من بود. ۱۹او مرا به جای وسیع آورد و نجات داد، زیرا که از من خوشنود بود.

۲۰خداوند مرا مطابق عدالتم اجر داد و بر حسب پاکی دستم پاداش داد. ۲۱زیرا که طریق‌های خداوند را پیروی نموده و از حضور او منحرف نگردیدم. ۲۲جمیع اوامر او را مد‌نظر داشته و فرایض او را از خود دور نکرده‌ام، ۲۳در حضور او بی‌عیب بوده‌ام و از گناه خودداری کرده‌ام، ۲۴بنابران خداوند مرا مطابق عدالتم و بر حسب پاکی دستم پاداش داده است.

۲۵به اشخاص وفادار، وفادار هستی و به مردم کامل، کامل. ۲۶با کسانی که پاک هستند به پاکی رفتار می‌نمائی. با آنهائی که مکار هستند با مکر معامله می‌کنی. ۲۷زیرا مردم مظلوم را نجات می‌بخشی و اشخاص متکبر را سرنگون می‌کنی. ۲۸خداوندا، چراغ مرا برافروز. ای خداوند، خدای من، تو راه تاریک مرا روشن می‌کنی. ۲۹با کمک تو بر صفوف دشمن حمله می‌کنم و با خدای خود از حصارها می‌گذرم.

۳۰راه خدا کامل است و کلام او قابل اطمینان. او برای کسانی که به او پناه می‌آورند، سپر است. ۳۱زیرا کیست خدا غیر از یهوه؟ و کیست صخره‌ای غیر از خدای ما؟ ۳۲خدایی که مرا قوّت می‌بخشد و راههای مرا راست می‌گرداند. ۳۳پاهای مرا مثل پاهای آهو چُست و چالاک ساخته است و بر کوهها استوارم نگاه می‌دارد. ۳۴دستهایم را برای جنگ ماهر می‌سازد تا بازوانم بتوانند از کمان برنجی کار بگیرند. ۳۵تو به من سپر نجات را بخشیدی. دست توانای تو حمایتم کرد و مهربانی تو مرا وسعت بخشیده است. ۳۶راه را برای قدم‌هایم فراخ کردی تا نلغزم.

۳۷دشمنانم را تعقیب نموده، به آن‌ها رسیدم و تا که آن‌ها را از بین نبردم بر‌نگشتم. ۳۸آن‌ها را بزمین کوبیدم تا نتوانند برخیزند و زیر پاهایم افتادند. ۳۹زیرا تو مرا برای جنگ قوّت بخشیدی و دشمنانم را بزیر پاهایم افگندی. ۴۰دشمنانم را مجبور کردی که عقب‌نشینی کنند و از من فرار نمایند و من خصمانم را نابود کردم. ۴۱آن‌ها برای کمک زاری نمودند، اما رهانندۀ نبود. بحضور خداوند استغاثه کردند، اما او هم به آن‌ها جوابی نداد. ۴۲ایشان را مثل غبار به دست باد سپردم و مثل گِل و لای کوچه‌ها دور ریختم. ۴۳در جنگها پیروزم کرده، حکمفرمای ملتها ساختی و قومی را که نشناخته بودم، خدمتگار من شدند. ۴۴به مجردیکه نام مرا شنیدند تابع من گردیدند و در برابر من سر تعظیم خم کردند. ۴۵بیگانگان جرأت خود را باخته، با ترس و لرز از قلعه‌های خود بیرون آمدند.

۴۶خداوند زنده است! متبارک باد صخرۀ من و متعال باد خدای نجات من! ۴۷خدائی که انتقام مرا از دشمنان می‌گیرد و ملل جهان را به‌دست من مغلوب می‌سازد. ۴۸او مرا از دست دشمنان رهایی بخشید، پیش بدخواهان سرفرازم ساخت و از مردم ظالم نجاتم داد. ۴۹بنابران ای خداوند، تو را در میان مردم ستایش کرده و به نام تو سرود سپاسگزاری می‌خوانم. ۵۰او پادشاه خود را به پیروزی شایانی نایل می‌سازد و به برگزیدۀ خود رحمت نموده است، یعنی به داود و نسل‌های او تا به ابد.

مزمور نوزدهم

جلال خدا در آفرینش

(مزموری از داود)

۱آسمان جلال خدا را آشکار می‌سازد و فضای بیکران صنعت دستهای او را بیان می‌کند. ۲روز سخن می‌راند تا روز و شب معرفت خدا را بیان می‌کند تا شب. ۳بدون سخنی، بدون یک کلمه حرف و در عالم سکوت، ۴پیام شان به تمام روی زمین می‌رسد و آواز شان از دورترین نقطۀ دنیا شنیده می‌شود. ۵خدا برای آفتاب خیمه‌ای در آسمان برپا کرده است، او مثل دامادی است که از حُجلۀ خود بیرون می‌آید و مانند قهرمانی که بی‌صبرانه منتظر مسابقه می‌باشد. ۶از یک سوی آسمان به سوی دیگر می‌خرامد، و هیچ چیز از حرارت او پنهان نمی‌ماند.

احکام خداوند

۷شریعت خداوند کامل است و جان را تازه می‌سازد. شهادات خداوند قابل اطمینان است و ساده‌دلان را حکمت می‌بخشد. ۸فرایض خداوند راست است و دلها را شاد می‌کند. امر خداوند پاک است و چشم را روشن می‌کند. ۹ترس خداوند نیکوست و برقرار تا به ابد. احکام خداوند حق و کاملاً عادلانه است. ۱۰مرغوبتر از طلا و زر خالصِ زیاد، شیرینتر از شهد و عسل خالص. ۱۱بندۀ تو از آن‌ها بامعرفت می‌شود و پیروی از آن‌ها پاداش بسیار دارد.

۱۲کیست که از سهوهای خود آگاه باشد؟ مرا از خطاهای مخفی‌ام پاک ساز. ۱۳همچنین مرا از گناهان عمدی و غرور بازدار که بر من مسلط نشوند، آنگاه بی‌عیب و دور از شر گناه خواهم بود. ۱۴سخنان زبانم و تفکر دلم مورد پسند تو باشد. ای خداوند که پناهگاه من و نجات‌دهندۀ من هستی!

مزمور بیستم

دعای پیروزی

(مزموری از داود)

۱خداوند تو را در روز سختی مستجاب کند و نام خدای یعقوب تو را سرافراز نماید. ۲خداوند از بارگاه مقدس خود به تو کمک فرماید و از سهیون به دادت برسد. ۳تمام هدیه‌های تو را بیاد آورد و قربانی‌های سوختنی تو را قبول کند. ۴خداوند آرزو‌های قلبی‌ات را برآورده سازد و در نقشه‌هایی که داری موفقت گرداند.

۵آنگاه بخاطر پیروزی‌هایت فریاد خوشی را بر‌می‌آوریم و بنام خدای خود عَلَم خویش را بر‌می‌افرازیم. خداوند تمام دعاهایت را قبول فرماید! ۶حالا یقین دارم که خداوند برگزیدۀ خود را معاونت می‌کند و از جایگاه مقدس خود او را اجابت نموده و با قدرت بازوی خود به پیروزی‌های بزرگی نایل می‌گرداند. ۷بعضی به عراده‌های جنگی خود می‌بالند و برخی به اسپ‌های خویش، اما ما نام خداوند، خدای خود را یاد می‌کنیم. ۸آن‌ها می‌لغزند و می‌افتند، ولی ما برخاسته و ایستاده‌ایم.

۹ای خداوند، پادشاهت را پیروز گردان، و وقتی از تو کمک می‌خواهیم، ما را مستجاب فرما.

مزمور بیست و یکم

سپاسگزاری برای پیروزی

(مزموری از داود)

۱ای خداوند، پادشاه از قوّتی که به او داده‌ای شادمانی می‌کند و از پیروزی‌های که به او بخشیده‌ای بسیار خوشحال است. ۲آرزو‌های دل او را به وی بخشیدی و حاجات او را که به زبان آورد رد نکردی. ۳زیرا با برکات نیکو او را ملاقات کردی و تاجی از طلای ناب را بر سرش نهادی. ۴زندگی را از تو خواست و آنرا به وی دادی و عمر طولانی را تا به ابد. ۵با کمک تو به عزت و شکوه رسید. شهرت و مقام را نصیب او کردی. ۶برکات ابدی را به او ارزانی فرمودی. حضور تو دل او را پُر از خوشی ساخته است. ۷زیرا پادشاه به خداوند اعتماد دارد و بخاطر رحمت خداوند متعال پایدار می‌ماند.

۸دست تو همۀ دشمنانت را خواهد زد و دست راست تو کسانی را که از تو نفرت دارند. ۹وقتی ظاهر می‌شوی، در آتش سوزان حضور تو می‌سوزند و شعلۀ خشم تو ای خداوند آن‌ها را می‌بلعد و آتش ایشان را نابود می‌سازد. ۱۰اولادۀ‌شان را از روی زمین محو می‌سازی و نسل ایشان را از میان بنی‌آدم. ۱۱آن‌ها قصد بدی در مقابل تو داشته و دسیسه‌ها می‌سنجند، ولی نمی‌توانند انجام دهند. ۱۲زیرا تو آن‌ها را هدف تیر خود قرار می‌دهی و آن‌ها بر‌می‌گردند و فرار می‌کنند. ۱۳ای خداوند متعال، بخاطر قدرتت تو را ستایش می‌کنیم و عظمت تو را می‌سرائیم.

مزمور بیست و دوم

فریاد غم و سرود ستایش

(مزموری از داود)

۱ای خدای من، ای خدای من! چرا مرا ترک کرده‌ای؟ چرا از نجات من و از فریادم دور هستی؟ ۲ای خدای من، در روز دعا می‌کنم و مرا اجابت نمی‌کنی. در شب نیز می‌نالم و آرامش ندارم. ۳اما تو مقدس هستی، ای که بر تخت پادشاهی خود نشسته و بنی‌اسرائیل تو را ستایش می‌کنند. ۴پدران ما بر تو توکل داشتند، بر تو توکل کردند و آن‌ها را نجات بخشیدی. ۵بحضور تو فریاد برآوردند و رهایی یافتند. بر تو توکل داشتند و خجل نشدند.

۶در نظر مردم مثل یک کِرم هستم نه انسان. ننگ آدمیان هستم و نزد قوم خود خوار و حقیر. ۷هر که مرا می‌بیند ریشخندم می‌کند. با لبهای خود به من طعنه زده، سر خود را می‌جنبانند و می‌گویند: ۸«بر خداوند توکل کند تا او را نجات دهد. او را رهایی دهد چونکه به وی رغبت دارد.» ۹اما تو بودی که مرا از رَحِم مادر بدنیا آوردی و در آغوش او به من اطمینان بخشیدی. ۱۰من از رَحِم متعلق به تو بوده و از شکم مادرم خدای من تو هستی. ۱۱پس از من جدا مشو، زیرا تنگی فرا‌رسیده است و کسی نیست که به من کمک کند. ۱۲دشمنان همچون گاوهای قوی سرزمین باشان دور مرا گرفته و احاطه‌ام کرده‌اند. ۱۳دهان خود را بر من مثل شیرهای درنده و غُران باز‌کرده‌اند. ۱۴نیروی من از بین رفته است و تمام استخوانهایم از هم جدا شده و دلم مانند موم در صندوق سینه‌ام آب گردیده است. ۱۵گلویم مثل سفال خشک شده، زبانم به کام من چسپیده است و تو مرا بر روی خاک در حال مرگ گذاشته‌ای. ۱۶دشمنان مثل سگها دَور مرا گرفته و گروه شریر دستها و پاهای مرا سوراخ کرده‌اند. ۱۷همۀ استخوانهای خود را می‌شمارم. دشمنان به من چشم دوخته و می‌نگرند. ۱۸رخت مرا بین خود تقسیم می‌کنند و برای لباس من قرعه می‌اندازند.

۱۹اما تو ای خداوند از من دور مباش. ای مددگارم به یاری من شتاب کن. ۲۰جانم را از شمشیر نجات ده و یگانۀ مرا از چنگ این سگها برهان. ۲۱مرا از دهان شیر نجات ده و از میان شاخهای گاوان وحشی برهان. ۲۲نام ترا به برادران خود اعلام کرده و در میان جماعت تو را ستایش می‌کنم.

۲۳ای ترسندگان خداوند، او را سپاس گوئید. ای فرزندان یعقوب، او را تمجید نمائید و ای بنی‌اسرائیل، از وی بترسید و او را گرامی دارید. ۲۴زیرا رنج رنجدیدگان را نادیده نگرفت و روی خود را از آن‌ها نپوشید، بلکه چون بحضور او فریاد برآوردند، دعای شان را اجابت فرمود. ۲۵در حضور جماعت بزرگی ترا خواهم ستود و در برابر آنهائی که ترا می‌پرستند، وعده‌های خود را ادا می‌کنم. ۲۶فقرا غذا خورده سیر خواهند شد، و جویندگان خداوند او را ستایش خواهند کرد، و شما تا به ابد زنده دل خواهید بود. ۲۷تمام اقوام جهان بحضور خداوند بازگشت نموده و از هر گوشۀ جهان خواهند آمد و او را پرستش خواهند کرد. ۲۸زیرا سلطنت از آن خداوند است و او بر همه اقوام حکومت می‌کند. ۲۹توانگران زمین سیر گشته و سجده خواهند کرد و انسانهای فانی در برابر او تواضع می‌نمایند، یعنی آنهای که قادر به زنده ساختن جان خود نیستند. ۳۰نسل آینده او را عبادت کرده و دربارۀ خداوند به نسلهای بعدی خبر خواهد داد. ۳۱ایشان آمده و عدالت او را به قومی که متولد می‌شود بیان خواهند کرد که خداوند قوم برگزیدۀ خود را نجات داده است.

مزمور بیست و سوم

خداوند چوپان من است

(مزموری از داود)

۱خداوند چوپان من است. محتاج به هیچ چیز نخواهم بود. ۲مرا در علفچرهای سر‌سبز قرار می‌دهد. نزد چشمه‌های راحت راهنمائی‌ام می‌کند. ۳به من روح تازه می‌بخشد و به خاطر نام خود به راههای عدالت هدایتم می‌نماید. ۴حتی هنگام عبور از درۀ تاریک مرگ از بدی نمی‌ترسم، زیرا تو همراه من می‌باشی. عصا و چوب‌دستی تو مرا تسلی می‌دهد. ۵در حضور دشمنانم سفره‌ای برایم تهیه نموده، سر مرا به روغن تدهین می‌نمائی و پیمانه‌ام را لبریز می‌کنی. ۶یقیناً احسان و رحمت تو تمام روزهای عمرم با من می‌باشد و در خانۀ خداوند تا به ابد ساکن خواهم بود.

مزمور بیست و چهارم

پادشاه با عظمت

(مزموری از داود)

۱زمین و همه چیزی که در آن است به خداوند تعلق دارد. او مالک جهان و همه موجودات آن است. ۲زیرا که او اساس زمین را بر بحرها نهاد و آنرا بر دریاها استوار کرد. ۳کیست که به کوه خداوند بالا رود؟ و کیست که به جایگاه مقدس او داخل شود؟ ۴آن کسی که دستش به گناه آلوده نشده دل پاک داشته باشد. آن کسی که بت‌پرستی نمی‌کند و قسم دروغ نمی‌خورد. ۵آن شخص برکت را از خداوند دریافت می‌کند و عدالت را از خدای نجات خود. ۶این است کسی که جویای خداوند می‌باشد، جویای روی تو ای خدای یعقوب.

۷ای دروازه‌ها باز شوید! ای در‌های ابدی بگشائید، تا پادشاه جلال داخل شود. ۸این پادشاه جلال کیست؟ او خداوند قادر متعال است که در جنگها شکست نمی‌خورد. ۹ای دروازه‌ها باز شوید! ای در‌های ابدی بگشائید، تا پادشاه جلال داخل شود. ۱۰این پادشاه جلال کیست؟ او خداوند قادر مطلق و همان پادشاه جلال است!

مزمور بیست و پنجم

دعا برای هدایت و محافظت

(مزموری از داود)

۱ای خداوند، به سوی تو جان خود را بر‌می‌افرازم. ۲ای خدای من به تو توکل دارم. پس مگذار که شرمنده شوم و دشمنانم بر من سرافرازی کنند. ۳بلی، کسانی که چشم امید بسوی تو دارند هرگز خجل نمی‌شوند، اما آنهائی که خیانت می‌کنند شرمنده و سرافگنده می‌گردند. ۴ای خداوند، طریق‌های خود را به من بیاموز و راههای خود را به من تعلیم ده. ۵مرا به راستی خود هدایت کن و تعلیم ده، زیرا تو خدا و نجات‌دهندۀ من هستی. چشم امید من همیشه بسوی توست. ۶ای خداوند، شفقت و رحمت خود را بیاد آور، زیرا که آن‌ها از ازل بوده است. ۷خطایای جوانی و سرکشی‌هایم را بیاد نیاور. ای خداوند مطابق رحمت و نیکویی خویش مرا یاد کن. ۸خداوند نیک و عادل است، پس به گناهکاران راه راست را می‌آموزد. ۹فروتنان را به انصاف رهبری می‌کند و به حلیمان طریق خود را تعلیم می‌دهد. ۱۰همه راههای خداوند، برای آنهائی که به پیمان و احکام او وفادار هستند، رحمت و راستی است.

۱۱ای خداوند به خاطر نام خود، گناهان زیاد مرا ببخش. ۱۲کیست آن شخصی که از خداوند می‌ترسد؟ خداوند او را در طریقی که اختیار کرده است هدایت می‌کند. ۱۳جان او از نیکویی خدا برخوردار می‌گردد و اولادۀ او وارث زمین می‌شوند. ۱۴راز خداوند با ترسندگان او است و پیمان او به ایشان تعلیم داده می‌شود. ۱۵چشمان من همیشه به سوی خداوند است زیرا که او پاهای مرا از دام رهایی می‌دهد. ۱۶به من توجه فرما و رحم کن، زیرا که تنها و درمانده‌ام. ۱۷غمهای دلم زیاد شده است، مرا از سختی‌هایم نجات ده. ۱۸بر بینوایی و رنج من توجه فرما و همۀ گناهانم را بیامرز. ۱۹دشمنانم را ببین زیرا که بسیارند و به کینۀ تلخ از من نفرت دارند. ۲۰جانم را حفظ کن و مرا نجات ده تا شرمنده نشوم، زیرا به تو توکل دارم. ۲۱صداقت و راستی حافظ من باشد، زیرا که چشم امید به تو دارم. ۲۲ای خداوند، اسرائیل را از جمیع سختی‌های وی برهان.

مزمور بیست و ششم

دعای شخص عادل

(مزموری از داود)

۱ای خداوند، به داد من برس، زیرا در صداقت رفتار می‌کنم و به تو توکل دارم، پس نخواهم لغزید. ۲ای خداوند، مرا امتحان کن و بیازما. قلب و وجدانم را پاکیزه گردان. ۳زیرا که رحمت تو را در نظر داشته و در راستی تو رفتار می‌کنم. ۴با اشخاص بد همنشین نیستم و با ریاکاران آمیزش ندارم. ۵از مشارکت با شریران متنفرم و با اشخاص فاسد معاشرت نمی‌کنم. ۶دستهای خود را از گناه پاک نموده و قربانگاه تو را طواف می‌کنم. ۷با آواز بلند سرود حمد تو را می‌خوانم و خبر کارهای بزرگ تو را به همه جا اعلام می‌دارم.

۸ای خداوند، مکان مقدس تو را دوست می‌دارم و جایگاهی را که جلال تو در آنجا است. ۹جانم را یکجا با گناهکاران دَرَو نکن و نه زندگی مرا با مردمان خونریز. ۱۰زیرا که در دستهای ایشان آزار است و دست راست ایشان پُر از رشوه. ۱۱اما من در صداقت رفتار می‌کنم. مرا نجات ده و بر من رحم فرما. ۱۲پاهای من در جای هموار قرار گرفته است، پس خداوند را در اجتماع مقدسین متبارک می‌خوانم.

مزمور بیست و هفتم

سرود اطمینان

(مزموری از داود)

۱خداوند نور و نجات من است، از کی بترسم؟ خداوند پناهگاه جان من است، از کی هراسان باشم؟ ۲وقتی شریران به من نزدیک شوند تا مرا نابود سازند، یعنی بدخواهان و دشمنانم، ایشان می‌لغزند و می‌افتند. ۳اگر لشکری به من حمله کند، دلم نمی‌ترسد و اگر برای جنگ بیایند، آنگاه نیز بر خداوند اطمینان می‌دارم. ۴یک چیز از خداوند می‌خواهم و آنرا می‌طلبم، که تمام ایام عمرم در خانۀ خداوند ساکن باشم تا از دیدار جمال او همیشه برخوردار باشم و در عبادتگاه او تفکر نمایم. ۵زیرا در هنگام سختی‌ها مرا در سایبان خود پنهان و در عبادتگاه خود مخفی می‌کند و بر فراز صخره‌ای قرار می‌دهد. ۶بر دشمنانی که اطرافم را احاطه کرده‌اند سرافراز می‌شوم. با فریاد خوشی در عبادتگاه او قربانی تقدیم می‌کنم و برای خداوند سرود ستایش می‌خوانم.

۷ای خداوند، فریاد مرا بشنو و رحمت فرموده، دعای مرا اجابت کن. ۸تو فرموده‌ای: «روی مرا بطلبید.» بلی ای خداوند، روی تو را می‌طلبم. ۹روی خود را از من مپوشان و بر من خشمگین مباش. تو مددگار من بوده ای. ای خدای نجات من، مرا رد مکن و ترک منما. ۱۰حتی اگر پدر و مادرم ترکم کنند، خداوند مرا ترک نخواهد کرد. ۱۱ای خداوند، طریق خود را به من بیاموز و بخاطر دشمنانم مرا به راه راست هدایت فرما. ۱۲مرا به‌دست دشمنانم نسپار، زیرا که شاهدین دروغ و آنهائی که سرچشمۀ ظلم هستند، بر‌ضد من برخاسته‌اند. ۱۳به یقین می‌دانم که نیکویی خداوند را در دیار زندگان می‌بینم. ۱۴برای خداوند منتظر باش، دلیر شو و دلت را تقویت خواهد داد. بلی، منتظر خداوند باش.

مزمور بیست و هشتم

درخواست کمک

(مزموری از داود)

۱ای خداوند، نزد تو فریاد بر‌می‌آورم. ای صخرۀ من، خاموش مباش، مبادا اگر خاموش باشی، مثل آنانی گردم که به گور می‌روند. ۲آواز التماس مرا بشنو وقتیکه به درگاه تو زاری می‌کنم و دست دعا را بسوی جایگاه مقدست بر‌می‌افرازم. ۳مرا با شریران و بدکاران هلاک نساز که با همسایگان خود سخن صلح‌آمیز می‌گویند ولی آزار و اذیت در دل ایشان است. ۴با آن‌ها موافق کردار و اعمال زشت شان رفتار نموده و مطابق عمل دست ایشان آن‌ها را مجازات کن. بدی ایشان را به خود شان برگردان. ۵چون آن‌ها به کارهای خداوند و صنعت دست وی اهمیت نمی‌دهند، ایشان را ویران ساخته و اعمار نخواهی کرد.

۶خداوند متبارک باد زیرا که آواز التماس مرا شنیده است. ۷خداوند قوّت من و سپر من است. از جان و دل به او توکل کردم و مدد یافتم. پس دلم از خوشی ذوق می‌زند و با سرود خود او را ستایش می‌کنم. ۸خداوند قوّت قوم خود است و برای برگزیدۀ خویش قلعۀ نجات. ۹قوم برگزیده‌ات را نجات ده و میراث خود را مبارک فرما. ایشان را چوپانی کن و تا به ابد مورد توجه خود قرار ده.

مزمور بیست و نهم

هیبت صدای خداوند

(مزموری از داود)

۱ای موجودات آسمانی، خداوند را ستایش کنید. جلال و قوّت را برای خداوند توصیف نمائید. ۲خداوند را به جلال اسم او تمجید نمائید. خداوند را در شایستگی قدوسیت سجده کنید.

۳آواز خداوند از ورای آبها شنیده می‌شود. آواز خدای جلال رعدآسا است. صدای خداوند مافوق آب‌های بسیار است. ۴آواز خداوند با قوّت است. صدای خداوند با هیبت و با شکوه است. ۵آواز خداوند سروهای آزاد را می‌شکند. خداوند سروهای آزاد لبنان را می‌شکند. ۶خداوند کوه لبنان را مثل گوساله می‌جهاند و کوه حِرمون را مثل گاو‌بچۀ وحشی. ۷آواز خداوند رعد و برق را تولید می‌کند. ۸آواز خداوند بیابان را به لرزه می‌آورد و صحرای قادِش را متزلزل می‌کند. ۹آواز خداوند درختان بلوط را تکان می‌دهد و جنگلها را بی‌برگ می‌سازد. در عبادتگاه خداوند همگی جلال او را توصیف می‌نمایند.

۱۰خداوند بر فراز سیلاب جلوس فرموده و به عنوان پادشاه ابدی سلطنت می‌کند. ۱۱خداوند قوم خود را قوّت می‌بخشد. خداوند قوم برگزیدۀ خود را به صلح و سلامتی برکت می‌دهد.

مزمور سی‌ام

دعای شکرانگی

(مزموری از داود، سرود در وقت تقدیس عبادتگاه)

۱ای خداوند به تو سپاس می‌گویم، زیرا که تو مرا نجات بخشیدی و نگذاشتی دشمنانم بر من ظفر یابند. ۲ای خداوند، خدای من، بدربار تو برای کمک زاری کردم و تو مرا شفا دادی. ۳ای خداوند، مرا از لب گور کشیدی و نجات دادی. مرا زنده ساختی تا هلاک نگردم.

۴ای مقدسان خداوند، او را ستایش کنید و با شکرگزاری قدوسیت او را ذکر نمائید. ۵زیرا که غضب او لحظه‌ای است، اما در لطف او حیات. خوشی صبحگاهان جایگزین گریۀ شامگاهان می‌گردد. ۶اما من در آسودگی و آرامی خود گفتم: «تا به ابد لغزش نمی‌خورم.»

۷ای خداوند، از لطف خود مرا مثل کوهی ثابت و پابرجا ساختی، اما وقتی رویت را از من پنهان کردی ترسان و پریشان شدم. ۸ای خداوند، در پیشگاه تو فریاد بر‌می‌آورم. نزد خداوند التماس کرده گفتم: ۹«از مرگ و رفتن من به گور چه فایده‌ای دارد؟ آیا جسد خاک شده می‌تواند تو را ستایش کند و راستی و وفاداری تو را بیان کند؟ ۱۰ای خداوند، دعایم را بشنو و بر من رحم کن. ای خداوند مددگار من باش.» ۱۱تو غم و ماتم مرا به رقص خوشی تبدیل نمودی. تو رخت سوگواری را از من دور کرده و لباس خوشی به من پوشاندی. ۱۲پس با تمام وجود برای تو سرود می‌خوانم و سکوت نخواهم کرد. ای خداوند، خدای من، تو را تا به ابد ستایش می‌کنم.

مزمور سی و یکم

دعای توکل به خداوند

(مزموری از داود)

۱ای خداوند، به تو توکل دارم، پس نگذار سرافگنده شوم تا به ابد. در عدالت خویش مرا نجات بده. ۲به دعای من گوش فرا‌داده و هرچه زودتر مرا رهایی ده. پناهگاهی مطمئن و قلعه‌ای استوار برای من باش و مرا برهان. ۳زیرا صخره و قلعۀ من تو هستی. به خاطر نام خود راهنمای من باش و هدایتم فرما. ۴مرا از دامی که در خفا برایم گسترده‌اند برهان. ۵زیرا تو پناهگاه من هستی. روح خود را به دست تو می‌سپارم. ای خداوند، خدای حق، تو خونبهای مرا مهیا نموده‌ای. ۶آنانی که اعتماد شان به بت است، مورد نفرت قرار می‌گیرند، اما من به خداوند توکل دارم. ۷برای رحمت تو بسیار خوشی کرده و شادمانم. زیرا تو رنج مرا دیده و دلتنگی‌هایم را شناخته‌ای. ۸مرا به دست دشمن اسیر نساختی و قدم‌های مرا وسعت بخشیدی.

۹ای خداوند، بر من رحم کن، زیرا در تنگنا و سختی هستم. چشمانم از غصه کم‌بین شده‌اند و جان و بدنم نیز بیتاب. ۱۰عمرم در غم گذشت و سالهای زندگی را با ناله طی کردم. در اثر گناهم، نیرو و توان من کاهش یافته و استخوانهایم بدرد آمده‌اند. ۱۱نزد همۀ دشمنانم رسوا شده‌ام، حتی پیش همسایگانم. آشنایانم از من می‌ترسند و آنهائی که مرا در کوچه و بازار می‌بینند فرار می‌کنند. ۱۲مثل مُرده‌ای از خاطره‌ها فراموش شده و مانند ظرف شکسته‌ای از نظر افتاده‌ام. ۱۳تهمت‌های زیادی می‌شنوم و ترس و وحشت دورادور من است، زیرا دشمنان برایم دسیسه می‌سازند و نقشۀ کشتنم را می‌کشند.

۱۴اما من به تو ای خداوند توکل دارم و می‌گویم: «تو خدای من هستی.» ۱۵وقت‌های من در دست تو است، پس مرا از دست دشمنان و کسانی که به من جفا می‌رسانند رهایی ده. ۱۶نور چهرۀ خود را بر بنده‌ات بتابان و مرا به رحمت خود نجات ده. ۱۷ای خداوند، نگذار شرمنده شوم، زیرا نام تو را خوانده‌ام. بگذار شریران خجل شوند و در گور خاموش گردند. ۱۸زبان شخص دروغگو گنگ شود که با خشونت، گردن‌فرازی و سخنان زشت، عادلان را تحقیر می‌نمایند. ۱۹چه عظیم است نیکویی تو که برای خداترسان ذخیره کرده‌ای و آنرا پیش چشم همه بر کسانی که به تو توکل دارند، آشکار ساخته‌ای. ۲۰آن‌ها را در پناه حضور خود، از مکر و حیلۀ مردم حفظ می‌کنی و ایشان را در خیمه‌ای حمایت خود از زخم زبانها در امان می‌داری. ۲۱متبارک باد خداوند که رحمت شگفت‌انگیز خود را به من، در شهر محاصره شده‌ای، ظاهر ساخت. ۲۲من در سرگردانی خود گفتم که از نظر خداوند افتاده‌ام، اما وقتی نزد تو فریاد برآوردم، آواز التماس مرا شنیدی.

۲۳ای مقدسانِ خداوند، او را دوست بدارید، زیرا خداوند اشخاص وفادار و امین را در پناه خویش نگاه می‌دارد، اما متکبران را به سزای اعمال شان می‌رساند. ۲۴ای همۀ کسانی که چشم امید تان به سوی خداوند است، شجاع باشید و او دل شما را تقویت می‌دهد.

مزمور سی و دوم

اعتراف و آمرزش

(مزموری از داود)

۱خوشا به حال کسی که سرکشی او آمرزیده و گناه وی پوشیده شده است. ۲خوشا به حال کسی که خداوند گناه او را به حساب نمی‌آورد و مکر و حیله‌ای در وجود او نیست. ۳تا زمانی که به گناه خود اقرار نکردم، استخوانهایم بدرد آمده و تمام روز در عذاب بودم. ۴شب و روز زجر می‌کشیدم. طراوت و شادابی من، همچو آبی که در گرمای تابستان تبخیر می‌کند، محو گردیده بود. ۵بعد به گناه خود اقرار نمودم و جُرم خود را پنهان نکرده و گفتم: «من در حضور خداوند به سرکشی خود اعتراف می‌کنم.» آنگاه تو گناهم را بخشیدی و از آلودگی مرا پاک ساختی. ۶پس باشد که هر شخص خداترس در زمان مطلوب به حضور تو دعا کند تا اگر سیلابهای زیادی هم به طغیان بیایند هرگز به او رسیده نتوانند. ۷تو پناهگاه من هستی و در زمان مصیبت مرا نجات می‌دهی. فضای گرداگرد مرا پُر از سرودهای پیروزی و رهایی می‌نمائی.

۸خداوند می‌فرماید: «من به تو حکمت می‌آموزم و ترا به راهی که باید بروی هدایت می‌کنم. ترا نصیحت می‌کنم و چشم از تو بر‌نخواهم‌داشت. ۹مانند اسپ و قاطر، نادان و بی‌شعور نباشید که به دهان شان لگام و افسار می‌بندند، ورنه از شما اطاعت نخواهند کرد.»

۱۰غم و غصۀ شخص شریر زیاد است، اما هر که به خداوند توکل کند از رحمت برخوردار می‌شود. ۱۱پس ای عادلان در خداوند خوشی و شادمانی کنید و ای راستدلان سرود خوشی را سر کنید.

مزمور سی و سوم

سرود ستایش

۱ای عادلان در خداوند خوشی کنید، زیرا خداوند را ستودن زیبندۀ راستدلان است. ۲خداوند را با آهنگ چنگ ستایش کنید و با رباب سرود حمد او را بنوازید. ۳با سرودهای نو او را تمجید نمائید و با مهارت و آواز بلند بسرائید. ۴کلام خداوند برحق است و همه کارهای او قابل اعتماد. ۵خداوند عدالت و انصاف را دوست دارد. زمین از رحمت او پُر است. ۶به کلام خداوند آسمان‌ها آفریده شد و با یک کلمه‌ای که از او صادر شد، آفتاب، مهتاب و ستارگان بوجود آمدند. ۷آب‌های بحر را در یک جا جمع کرد آب‌های عمیق را در مخزنها ذخیره نمود.

۸ای تمام روی زمین، از خداوند بترسید، و ای جمیع مردم جهان، در حضور او با ترس و احترام بیائید، ۹زیرا که خداوند گفت و شد؛ به امر او همه چیز برقرار گردید. ۱۰خداوند تصامیم ملتها را بی‌اثر می‌سازد و نقشه‌های اقوام جهان را نیست می‌گرداند. ۱۱اما مشورت خداوند تا به ابد پایدار است و خواسته‌های او در تمام زمانه‌ها. ۱۲خوشا به حال ملتی که خداوند، خدای ایشان است و قومی که خداوند ایشان را برای خود برگزیده است.

۱۳خداوند از آسمان نگاه می‌کند و همۀ بنی‌آدم را می‌بیند. ۱۴او از بالای تخت ملکوتی خویش تمام ساکنان جهان را زیر نظر دارد. ۱۵او که آفرینندۀ دلهاست، از افکار و کردار انسان آگاه می‌باشد. ۱۶پادشاه به زیادی لشکر پیروز نمی‌گردد و هیچ عسکری به قوّت بازوی خود رهایی نمی‌یابد. ۱۷امید بستن به اسپ جنگی کار بیهوده‌ای است. قوّت آن نمی‌تواند کسی را نجات دهد. ۱۸اما چشمان خداوند مراقب کسانی است که از او می‌ترسند و بر رحمت او اتکاء دارند. ۱۹تا جان آن‌ها را از مرگ نجات دهد و در زمان قحطی ایشان را زنده نگاه دارد. ۲۰امید ما بر خداوند است. او مددگار و سپر ماست. ۲۱دلهای ما در او خوشی می‌کند زیرا به نام مقدس او توکل می‌کنیم. ۲۲ای خداوند، رحمت تو بر ما باد، زیرا چشم امید ما فقط به سوی تو است.

مزمور سی و چهارم

در ستایش نیکویی خداوند

(مزموری از داود، موقعی که از نزد ابی‌ملک رانده می‌شود)

۱خداوند را همیشه ستایش می‌کنم؛ شکر و سپاس او همواره بر زبانم جاری است. ۲جان من در خداوند فخر می‌کند. مسکینان این را می‌شنوند و خوشحال می‌شوند. ۳بیائید خداوند را تمجید کنیم و با هم نام او را ستایش کنیم. ۴خداوند را طلبیدم و او مرا اجابت فرمود و از قید جمیع ترسهایم آزاد کرد. ۵آنهائی که بسوی او نظر می‌کنند، منور می‌گردند و هرگز خجل نخواهند شد. ۶این حقیر فریاد برآورد و خداوند او را شنید و او را از همۀ سختی‌هایش نجات داد. ۷فرشتۀ خداوند گرداگرد مردم خداترس است. او ایشان را محافظت کرده و می‌رهاند.

۸بچشید و ببینید که خداوند نیکو است. خوشا به حال کسی که به او پناه می‌برد. ۹ای مقدسین خداوند از او بترسید، زیرا شخص خداترس محتاج به هیچ چیزی نمی‌باشد. ۱۰شیرها نیز نیازمند و گرسنه می‌گردند، اما کسانی که جویای خداوند هستند، از هیچ نعمت نیکو بی‌بهره نمی‌باشند. ۱۱ای فرزندان، بیائید و به من گوش بدهید تا به شما درس خداترسی را بیاموزم. ۱۲آیا آرزومند زندگی هستی و دوست داری که عمر طولانی داشته باشی تا سعادت و نیکویی را ببینی؟ ۱۳پس خود را از بدی و لبهایت را از سخنان فریبنده نگاه‌دار. ۱۴از شرارت دوری نما و نیکویی کن؛ جویای صلح باش و جهت برقراری آن کوشش نما.

۱۵چشمان خداوند بسوی عادلان است و گوشهای وی متوجه فریاد ایشان. ۱۶روی خداوند ضد شریران است تا اثر ایشان را از زمین محو سازد. ۱۷وقتی راستکاران فریاد بر‌می‌آورند، خداوند ایشان را شنیده و از تمام سختی‌ها نجات می‌دهد.

۱۸خداوند نزدیک دل‌شکستگان است و آنانی را که افسرده و اندوهگین‌اند، نجات می‌دهد. ۱۹رنج و زحمات شخص عادل زیاد است، اما خداوند او را از همۀ آن‌ها می‌رهاند. ۲۰خداوند تمام استخوانهای او را حفظ می‌کند و نمی‌گذارد حتی یکی از آن‌ها شکسته شود. ۲۱شریر از شرارت خود هلاک می‌گردد و دشمنان شخص عادل مورد بازخواست قرار می‌گیرند. ۲۲خداوند جان بندگان خود را نجات می‌دهد و از کسانی که به او پناه می‌برند بازخواست نمی‌شود.

مزمور سی و پنجم

دعا برای کمک

(مزموری از داود)

۱ای خداوند، با دشمنان من دشمنی نما و جنگ کن با کسانی که با من می‌جنگند. ۲سپر و زره را بگیر و برای کمک من برخیز. ۳نیزه و شمشیر را بر ضد تعقیب‌کنندگانم بلند کن و مرا از نجات جانم مطمئن ساز. ۴آنانی که قصد جان مرا دارند، شرمنده و رسوا شوند و کسانی که بدخواه من هستند، شکست‌خورده و خجل گردند. ۵مثل کاه در برابر باد باشند و فرشتۀ خداوند آن‌ها را براند. ۶راه شان تاریک و لغزنده گردد و فرشتۀ خداوند در تعقیب شان باشد. ۷زیرا دام خود را بی‌سبب برای من گسترده و برای جان من بی‌جهت چاه کنده‌اند. ۸پس بلای ناگهانی بر سر شان بیاید و به دامی که برای من نهاده‌اند، خود شان گرفتار شوند و هلاک گردند.

۹آنگاه جان من در خداوند شادمانی می‌کند و بخاطر نجاتی که او می‌دهد خوشحال می‌گردد. ۱۰با تمام وجودم می‌گویم: «ای خداوند، کیست مانند تو که شخص ضعیف را از دست زورمندان برهاند و مسکین و بینوا را از دست تاراجگران؟»

۱۱شاهدان بی‌رحم بر‌ضد من برخاسته و مرا به کاری که نکرده‌ام متهم می‌سازند. ۱۲در مقابل نیکی‌هایم به من بدی می‌کنند و جان مرا می‌رنجانند. ۱۳و اما من، وقتی آن‌ها بیمار بودند لباس ماتم پوشیدم، جان خود را با روزه رنج دادم و برای شان دعا و زاری نمودم. ۱۴مانند کسی که برای یک دوست و برادر خود غصه کند و یا مانند کسی که در غم مادر خود نوحه کند، برای شان ماتم گرفتم. ۱۵اما وقتی که من در زحمت افتادم، آن‌ها شاد و خندان دَورم جمع شدند و همچون آدم‌های پست مرا مسخره کردند و حتی آنانی که نمی‌شناختم از بدرفتاری با من دست بر‌نداشتند. ۱۶مثل بدکارانی در ضیافت ریاکارانۀ شان، دندانهای خود را جهت من بهم می‌سائیدند.

۱۷ای خداوند، تا به کی نظاره‌گر خواهی بود؟ جانم را از شر آن‌ها خلاص کن و یگانۀ مرا از دست شیران درنده. ۱۸آنگاه در میان جماعت بزرگ ترا ستایش نموده و در جمع مردم ترا سپاس خواهم گفت. ۱۹نگذار آنانی که بی‌جهت دشمن من‌اند، بر من سرافرازی نمایند و آنانی که بی‌سبب از من متنفرند مسخره‌ام کنند. ۲۰زیرا سخن آن‌ها با من از روی صلح نیست و با سخنان ریاکارانه بر ضد کسانی که عاجز و آرامند توطئه می‌چینند. ۲۱آن‌ها مرا متهم ساخته می‌گویند: «ها ها، ما به چشم خود دیدیم»

۲۲ای خداوند، تو از همه چیز آگاهی، پس سکوت مفرما. ای خداوند از من دور مباش. ۲۳ای خداوند و ای خدای من، برخیز و از من دفاع کن و به داد من برس. ۲۴ای خداوند، خدای من، موافق عدالت خود در مورد من داوری کن و نگذار که بر من سرافرازی کنند. ۲۵مگذار که آن‌ها در دل خود بگویند: «ما به آرزوی خود رسیدیم و او را برباد کردیم.» ۲۶آنانی که از بدبختی من شادند، شرمنده و خوار شوند و کسانی که بر من سرافرازی می‌کنند، سرافگنده و رسوا گردند. ۲۷اما آنانی که خواهان حق من هستند شادمان و خوشحال گردیده و پیوسته بگویند: «خداوند بزرگ است که خواستار سلامتی و سعادت خدمتگزار خود می‌باشد» ۲۸آنگاه زبان من عدالت تو را بیان می‌کند و ستایش تو را تمامیِ روز.

مزمور سی و ششم

شرارت انسان

(مزموری از داود خدمتگزار خداوند)

۱نافرمانی انسان شریر آشکار می‌کند که ترس خدا مد‌نظر او نیست. ۲آنقدر خودخواه و مغرور شده است که فکر می‌کند گناهش آشکار نمی‌شود و کسی او را متهم نمی‌کند. ۳سخنان زبانش شرارت و فریب است. از فهم دور شده و از نیکوکاری دست کشیده است. ۴در بستر خود شرارت را تفکر می‌کند، راه نادرست را عادت خود ساخته و از بدی نفرت ندارد.

نیکویی خداوند

۵ای خداوند، رحمت تو تا به آسمان‌ها می‌رسد و وفاداری تو مافوق ابر‌ها. ۶عدالت تو مانند کوهها پابرجا است و احکام تو عمیق‌تر از عمق‌های زمین. ای خداوند، تو مددگار انسانها و حیوانات هستی. ۷ای خدا رحمت تو چقدر عالی و با‌ارزش است. آدمیان در سایۀ بالهای تو پناه می‌برند. ۸همه از نعمت تو برخوردار می‌شوند و از دریای رحمت تو می‌نوشند. ۹تو سرچشمۀ زندگی هستی و در نور تو روشنی را می‌بینیم.

۱۰رحمت تو همیشه بر آنانی که تو را می‌شناسند باقی بماند و عدالت تو پیوسته همراه راستدلان باشد. ۱۱مگذار که پایمال اشخاص مغرور گردم و یا دست شریران مرا مجبور به فرار سازد. ۱۲ببینید که چگونه بدکاران افتاده‌اند! آن‌ها طوری سقوط کرده‌اند که دیگر نمی‌توانند برخاست.

مزمور سی و هفتم

سرنوشت نیکان و بدان

(مزموری از داود)

۱به سبب بدکاران خود را پریشان مساز و بر شریران حسد مبر، ۲زیرا آن‌ها به زودی مثل سبزه خشک شده و مانند علف پژمرده می‌گردند. ۳بر خداوند توکل نما و نیکویی کن تا در روی زمین در امنیت و آسودگی بسر بری. ۴در خداوند شادمان باش و او تمنای دلت را برآورده می‌سازد. ۵طریق خود را به خداوند بسپار و به او توکل کن و او تو را مدد می‌کند. ۶او عدالت ترا مثل نور آشکار می‌سازد و راستی و حق تو را مانند ظهر.

۷در حضور خداوند سکوت نما و منتظر او باش. به خاطر کسی که در زندگی سعادتمند است و شخص فریبکار خود را پریشان مساز. ۸غضب را کنار بگذار و خشم را ترک کن. تشویش را بر خود راه نده چونکه باعث گناه می‌شود. ۹مردم شریر از بین می‌روند، اما منتظرین خداوند وارث زمین می‌شوند. ۱۰آدم بدکار در فرصت کمی نابود می‌شود و وقتی بجوئید او را نمی‌یابید. ۱۱اما اشخاص حلیم و فروتن مالک زمین می‌شوند و از صلح و سلامتی فراوان برخوردار می‌گردند.

۱۲شریر برای شخص عادل توطئه می‌چیند و دندانهای خود را بهم می‌ساید. ۱۳خداوند بر او می‌خندد، چون می‌داند که روز داوری او نزدیک است. ۱۴شریران شمشیر را به‌دست گرفته و تیر و کمان را آماده کرده‌اند تا مسکین و بیچاره را از بین ببرند و راستکاران را به قتل برسانند. ۱۵اما شمشیر شان به قلب خود شان فرو‌می‌رود و کمان شان می‌شکند.

۱۶مال اندکِ شخص راستکار بهتر از ثروت سرشار شریران است، ۱۷زیرا خداوند بازوی شریران را در هم می‌شکند و اما از راستکاران مراقبت می‌کند. ۱۸خداوند از تمام روزهای زندگی صالحان آگاه می‌باشد و میراث ایشان باقی است تا به ابد. ۱۹در زمان مصیبت شرمنده نشده و در ایام قحطی سیر می‌باشند. ۲۰اما شریران هلاک می‌شوند. دشمنان خداوند مانند گلهای زودگذر صحرا از بین می‌روند و مثل دودی ناپدید می‌گردند. ۲۱شریر قرض می‌گیرد، ولی دوباره نمی‌پردازد. اما شخص صالح رحیم و سخاوتمند است. ۲۲آنهائی که از خداوند برکت دیده‌اند وارث زمین می‌شوند، ولی کسانی که زیر لعنت خدا قرار دارند از بین می‌روند.

۲۳خداوند قدم‌های آنانی را که مورد رضایت او هستند استوار ساخته و ایشان را براهی که باید بروند هدایت می‌کند. ۲۴اگر بیفتند آسیبی به ایشان نمی‌رسد، زیرا خداوند دست آن‌ها را می‌گیرد. ۲۵من جوان بودم و حالا پیر شده‌ام، ولی هرگز ندیدم که شخص راستکار ترک شده باشد و یا نسل او دست به گدائی دراز کرده باشد. ۲۶شخص راستکار پیوسته مهربان و سخاوتمند است و اولادۀ او مبارک می‌باشند.

۲۷از شرارت دوری نما و نیکویی کن. پس تا به ابد باقی خواهی‌ماند. ۲۸خداوند انصاف را دوست می‌دارد و مقدسان خود را ترک نمی‌کند. از ایشان تا به ابد حمایت می‌کند، اما نسل شریر نابود می‌گردد. ۲۹صالحان وارث زمین می‌شوند و همیشه در آنجا زندگی می‌کنند. ۳۰از دهان شخص صالح کلام حکمت شنیده می‌شود و زبان او همیشه از عدل و انصاف حرف می‌زند. ۳۱او احکام و دستورات خداوند را در دل خود جای داده است پس از راه راست منحرف نمی‌شود. ۳۲شریر برای راستکار کمین می‌کند و قصد کشتن وی را دارد، ۳۳اما خداوند شخص راستکار را به‌دست او نمی‌سپارد و نمی‌گذارد که در هنگام داوری محکوم شود. ۳۴منتظر خداوند باش و از احکام او اطاعت کن. او ترا وارث زمین می‌سازد و تو به چشم خود نابودی بدکاران را خواهی دید.

۳۵شخص شریر و ظالمی را دیدم که همچون درختی سبزی به هر سو شاخ و برگ گسترده بود. ۳۶اما طولی نکشید که از بین رفت و وقتی از آنجا می‌گذشتم نیست شده بود. هرقدر جستجو کردم او را نیافتم. ۳۷شخص نیکو و راستکار را ببین، زیرا که عاقبت آن شخص سلامتی است. ۳۸اما خطاکاران بکلی نابود می‌شوند و عاقبت شریران نیستی است. ۳۹نجات صالحان از خداوند است. در هنگام سختی او پناهگاه ایشان می‌باشد. ۴۰خداوند مددگار و رهانندۀ ایشان است و آن‌ها را از شریران نجات می‌بخشد و حفظ می‌کند، زیرا به خداوند پناه آورده‌اند.

مزمور سی و هشتم

دعای شخص رنجدیده

(مزموری از داود)

۱ای خداوند، مرا در غضب خود سرزنش مفرما و در خشم خویش تنبیه نکن. ۲تیرهای تو در بدنم فرو‌رفته‌اند و دست تو بر من سنگینی می‌کند. ۳به سبب غضب تو سلامتی در بدنم نیست و به سبب گناه خودم استخوانهایم بدرد آمده‌اند. ۴زیرا گناهانم از سرم گذشته است و مثل بار گران از طاقتم سنگین‌تر شده. ۵به سبب حماقت من، زخمهایم متعفن شده و چرک برداشته‌اند. ۶به خود می‌پیچم و بکلی خمیده شده‌ام؛ تمام روز از درد نالیده و بی‌قرارم. ۷زیرا کمرم از درد می‌سوزد و سلامتی در بدنم نیست. ۸تمام وجودم ضعیف شده و تحمل خود را از دست داده‌ام؛ از فغان دل خود می‌نالم.

۹ای خداوند، از تمام آرزو‌هایم خبر داری و ناله‌های من از تو پوشیده نیست. ۱۰قلب من به شدت می‌تپد، نیرویم را از دست داده‌ام و نور در چشمانم نمانده است. ۱۱دوستان و رفقایم به سبب مصیبتم از من فاصله گرفته‌اند و خویشاوندانم از من دوری می‌کنند. ۱۲دشمنان برای کشتنم دام گسترده‌اند. بدخواهانم سخنان فتنه‌انگیز می‌زنند و همیشه علیه من دسیسه می‌سنجند.

۱۳ولی من مثل یک شخص کر نمی‌شنوم و مانند گنگ حرفی نمی‌زنم. ۱۴بلی، مثل کسی گردیده‌ام که نمی‌شنود و حرفی در زبان ندارد. ۱۵اما ای خداوند، امید من به تو است و تو ای خداوند، خدایم جواب می‌دهی. ۱۶زیرا گفته‌ام که مبادا دشمنانم در بدبختی من شاد شوند و وقتی می‌افتم بر من سرافرازی کنند. ۱۷نزدیک است از پای درآیم و از دست درد لحظه‌ای آرام ندارم. ۱۸به گناه خود اعتراف می‌کنم و از خطای که کرده‌ام پشیمانم. ۱۹دشمنانم سالم و قوی هستند؛ بسیارند آنانی که بی‌سبب از من نفرت دارند. ۲۰آنانی که به عوض نیکی بدی می‌کنند با من دشمنی می‌ورزند، چون نیکویی را پیروی می‌کنم.

۲۱ای خداوند، مرا ترک منما. ای خدای من از من دور مباش! ۲۲ای خداوندی که نجات من هستی، برای اعانت من تعجیل فرما.

مزمور سی و نهم

اعتراف شخص رنجدیده

(مزموری از داود)

۱به خود گفتم متوجه راههای خود می‌باشم تا با زبانم خطا نورزم. هنگامیکه شریران پیش من هستند، دهان خود را حفظ می‌کنم گویی لگام شده است. ۲من گنگ و خاموش بودم و حتی حرف خوب هم از زبانم شنیده نشد، ولی درد من بازهم شدیدتر شد. ۳دلم پُر از پریشانی شد و هر چه بیشتر می‌اندیشیدم، آتش قلبم زیادتر می‌شد. سرانجام به سخن آمدم و گفتم: ۴«ای خداوند، پایان عمرم را بر من معلوم ساز و اینکه ایام زندگانی من چقدر است تا بدانم که چقدر فانی هستم!» ۵روزهایم را بسیار کوتاه ساختی و تمام زندگی‌ام در نظر تو هیچ است. براستی عمر انسان مثل یک نَفَس است. ۶انسان در خیالبافی زندگی می‌کند و بیهوده زحمت می‌کشد. ثروت ذخیره می‌کند ولی نمی‌داند که بعد از او دارائی‌اش نصیب چه کسی می‌شود.

۷و حالا ای خداوند، برای چه منتظر باشم؟ امید من بر تو می‌باشد. ۸پس مرا از همۀ گناهانم رهایی ده، مبادا نزد اشخاص نادان رسوا گردم. ۹من در حضور تو خاموش هستم و زبان خود را باز نمی‌کنم، زیرا که تو باعث این شده‌ای. ۱۰این مصیبت را از من دور کن، زیرا که از سنگینی دست تو نزدیک است تلف شوم. ۱۱تو انسان را به خاطر گناهش تنبیه می‌کنی، گنجهایش مثل یک پارچۀ کویه‌خورده از بین می‌روند. بلی، عمر انسان فقط یک نَفَس است.

۱۲ای خداوند، به دعایم گوش بده، زاری و ناله‌ام را بشنو و به اشکهایم توجه فرما، زیرا نزد تو مثل مهمانِ گذری هستم و مثل اجداد خود در این دنیا مسافر می‌باشم. ۱۳خشم خود را از من برگردان تا شادکام شوم، قبل از آنکه چشم از جهان پوشیده و نایاب گردم.

مزمور چهلم

سرود پرستش

(مزموری از داود)

۱انتظار بسیار برای خداوند کشیدم، پس به من توجه کرده و فریاد مرا شنید. ۲او مرا از گودال هلاکت و لجن‌زار بیرون کرد. پاهایم را بر صخره‌ای گذاشت و قدم‌هایم را استوار گردانید. ۳به من سرود تازه‌ای آموخت و آن سرود حمد خدای من است. بسیاری چون این را ببینند، می‌ترسند و بر خدا توکل می‌کنند. ۴خوشا به حال کسی که بر خداوند توکل می‌کند و به اشخاص متکبر و پیروان دروغ رغبت ندارد.

۵ای خداوند، خدای من، چه بسیار است معجزاتی که انجام داده‌ای و افکاری که برای ما داشته‌ای. زبانم از بیان آن‌ها عاجز است و شمار آن از حد زیاد. ۶تو خواهان قربانی و هدیه نبودی؛ قربانی سوختنی و قربانی گناه را نخواستی، بلکه گوشهای مرا باز کردی. ۷آنگاه گفتم: «اینک می‌آیم! در طومار کتاب دربارۀ من نوشته شده است. ۸در انجام ارادۀ تو ای خدای من رغبت می‌دارم و احکام تو در قلبم ثبت شده است.» ۹مژدۀ عدالت تو را در جماعت بزرگ بیان کرده‌ام. تو ای خداوند، می‌دانی که من لبهایم را نخواهم بست. ۱۰عدالت تو را در دل خود مخفی نداشته‌ام؛ وفاداری و نجات تو را بیان کرده‌ام و رحمت و راستی تو را از جماعت بزرگ پنهان نکرده‌ام.

دعای کمک

(همچنین در مزمور ۷۰)

۱۱ای خداوند، لطف خود را از من باز مدار. رحمت و راستی تو پیوسته مرا محافظت کند. ۱۲مصیبت زیادی مرا احاطه کرده است و گناهانم دورادور مرا گرفته‌اند، به حدی که نمی‌توانم دید. گناهانم از موی سرم زیادتر شده‌اند و امید خود را بکلی باخته‌ام. ۱۳ای خداوند، رحم کن و مرا نجات بده. ای خداوند، برای امداد من بشتاب! ۱۴آنهائی که قصد کشتن جانم را دارند، همه خجل و شرمنده شوند و آنانی که در پی آزار من هستند، مغلوب و رسوا گردند. ۱۵کسانی که مرا تحقیر و مسخره می‌کنند، از رسوایی خویش حیران شوند. ۱۶اما تمام کسانی که جویای تو هستند در تو خوشی و شادمانی کنند و آنانی که از نجات تو شکرگزارند، همیشه بگویند: «خداوند بزرگ است!» ۱۷من بندۀ بیچاره و مسکین تو هستم. تو همواره در فکر من بوده‌ای. تو مددگار و نجات‌دهندۀ من هستی، پس ای خدای من تأخیر مکن.

مزمور چهل و یکم

دعای یک بیمار

(مزموری از داود)

۱خوشا به حال کسی که در فکر مردمان مسکین و بینوا است. خداوند او را در روز مصیبت می‌رهاند. ۲خداوند از او حمایت می‌کند و او را زنده نگاه می‌دارد. او در زمین مبارک بوده و از شر دشمنانش در امان می‌ماند. ۳خداوند او را در بستر بیماری تقویت می‌کند و صحت و سلامتی از دست رفته‌اش را به او بر‌می‌گرداند.

۴من گفتم: «ای خداوند، بر من رحم کن. جان مرا شفا ده، زیرا نسبت به تو گناه ورزیده‌ام.» ۵دشمنانم دربارۀ من می‌گویند: «چه وقت می‌میرد و نامش از صفحۀ زندگی محو می‌شود؟» ۶اگر برای دیدن من بیایند، حرفهای بیهوده می‌زنند و در دل خود افکار شرارت‌آمیز را سنجیده و بعد آنرا به دیگران پخش می‌کنند. ۷همۀ دشمنانم با یکدیگر در مورد من سخن‌چینی می‌کنند و برای من بدی می‌اندیشند. ۸می‌گویند: «به مرض کشنده‌ای گرفتار است و به سلامتی از بستر بیماری بر‌نمی‌خیزد.» ۹حتی دوست صمیمی‌ام که به او اعتماد زیادی داشتم و نان و نمک مرا خورده، بر ضد من برخاسته است.

۱۰ولی تو ای خداوند، بر من رحم فرموده، مرا از بستر بیماری بلند کن تا دشمنانم را مجازات کنم. ۱۱از این می‌دانم که تو از من راضی هستی، چون دشمنم دیگر بر من سرافرازی نمی‌کند. ۱۲تو مرا به خاطر درستکاری‌ام حفظ می‌کنی و در حضور خود برای همیشه می‌پذیری. ۱۳متبارک باد خداوند، خدای اسرائیل! از ازل تا به ابد. آمین و آمین!

کتاب دوم

(مزامیر ۴۲‌-‌۷۲)

مزمور چهل و دوم

دعای شخص پریشان

(قصیده‌ای از بنی‌قورح)

۱چنانکه آهو برای نهرهای آب شدت اشتیاق دارد، همچنان ای خدا جان من هم اشتیاق شدید برای تو دارد. ۲جان من تشنۀ خداست، تشنۀ خدای زنده. که کی بیایم و به حضور خدا حاضر شوم. ۳اشکهایم شب و روز نان من بوده است، چون همواره به من می‌گویند: «خدای تو کجاست؟» ۴چون گذشته را بیاد می‌آورم، جانم بی‌حال می‌گردد. چگونه با گروه مردم می‌رفتم و ایشان را به عبادتگاه خداوند پیشروی می‌کردم، با آواز خوشی و ستایش در جمع تجلیل کنندگان.

۵ای جان من چرا افسرده شده‌ای و چرا در من پریشان گشته‌ای؟ بر خدا امید داشته باش زیرا که او را به خاطر نجات از طرف روی او دوباره ستایش خواهم کرد.

۶ای خدای من، جان من افسرده است، بنابراین از سرزمین اُردن و کوههای حِرمون و مِسعر ترا به یاد می‌آورم. ۷ندای عمق آبها و آواز آبشار‌ها و جمیع خیزابها و امواج آن از سر من گذشته‌اند. ۸در طی روز خداوند رحمت خود را بر من قرار می‌دهد و در شب سرود او در قلب من می‌باشد و دعایم نزد خدای حیات من. ۹به خدا که صخرۀ من است می‌گویم: «چرا مرا فراموش کرده‌ای؟ چرا بخاطر ظلم دشمنان در غم و ماتم باشم؟» ۱۰دشمنانم مرا ملامت می‌کنند و همواره به من می‌گویند: «خدای تو کجاست؟» و این همچون ضربۀ مهلک به استخوانهایم است.

۱۱ای جان من چرا افسرده شده‌ای و چرا در من پریشان گشته‌ای؟ بر خدا امید داشته باش زیرا که او را دوباره ستایش خواهم کرد، که نجات روی من و خدای من است.

مزمور چهل و سوم

ادامۀ دعای شخص پریشان

۱ای خدا، مرا داوری کن و در دعوای من با قوم بی‌رحم قضاوت کن. مرا از دست مردم حیله‌گر و شریر رهایی ده. ۲زیرا تو خدا، پناهگاه من هستی. چرا مرا ترک کرده‌ای؟ چرا بخاطر ستم دشمن در غم و ماتم باشم؟

۳نور و راستی خود را بفرست تا هادی و راهنمای من باشند و مرا به کوه مقدس تو و مسکن‌های تو برسانند. ۴آنگاه به قربانگاه خدا می‌آیم، بسوی خدایی که خوشی و شادابی من است. و تو را ای خدا، خدای من با نغمۀ رباب ستایش می‌کنم.

۵ای جان من چرا افسرده شده‌ای و چرا در من پریشان گشته‌ای؟ بر خدا امید داشته باش زیرا که او را دوباره ستایش خواهم کرد، که نجات روی من و خدای من است.

مزمور چهل و چهارم

خداوند در همه حال پشتیبان ما است

(قصیده‌ای از بنی‌قورح)

۱ای خدا، ما به گوش خود شنیده‌ایم و پدران ما کاری را که در روزهای شان و در ایام قدیم انجام داده‌ای، به ما بیان کرده‌اند. ۲تو با دست خود امت‌ها را بیرون کردی، اما پدران ما را برقرار نمودی. قوم‌ها را تباه کردی و ایشان را منتشر ساختی. ۳زیرا که اجداد ما با شمشیر خود زمین را تسخیر نکردند و بازوی ایشان آن‌ها را نجات نداد بلکه دست راست تو و بازوی تو و نور روی تو. زیرا از ایشان خشنود بودی.

۴ای خدا تو پادشاه من هستی، پس بر نجات اولادۀ یعقوب امر فرما. ۵با کمک تو دشمنان را مغلوب می‌کنیم و به نام تو مخالفان خود را پایمال می‌سازیم. ۶زیرا بر کمان خود اعتماد نمی‌کنم و شمشیرم مرا نجات نمی‌دهد، ۷بلکه تو ما را از دست جفاکنندگان ما رهایی می‌بخشی و دشمنان ما را رسوا می‌سازی. ۸تمامی روز بر خدا فخر می‌نمائیم و نام تو را تا به ابد ستایش می‌کنیم.

۹اما حالا تو ما را ترک کرده و رسوا ساخته‌ای و دیگر لشکرهای ما را همراهی نمی‌کنی. ۱۰ما را از پیش دشمن فرار داده‌ای و آنانی که از ما نفرت دارند، ما را تاراج می‌کنند. ۱۱ما را مثل گوسفندان برای خوراک تسلیم کرده‌ای و ما را در میان امت‌ها پراگنده ساخته‌ای. ۱۲قوم برگزیدۀ خود را ارزان فروختی و از قیمت ایشان سودی نبردی. ۱۳ما را نزد همسایگان خوار ساخته‌ای و ما مورد توهین و تمسخر اطرافیان قرار گرفته‌ایم. ۱۴ما را در میان امت‌ها ضرب‌المثل ساخته‌ای و باعث جنبانیدن سر در میان قوم‌ها. ۱۵رسوایی من همه روزه در نظر من است و خجالت رویم را پوشانیده است، ۱۶از آواز ملامت‌کننده و دشنام‌دهنده، از روی دشمن و انتقام‌گیرنده.

۱۷این همه بر ما واقع شده است، ولی تو را فراموش نکرده‌ایم و پیمانی را که با ما بسته‌ای نشکسته‌ایم، ۱۸دل ما از تو دور نگردیده و پاهای ما از طریق تو منحرف نشده است. ۱۹هرچند ما را در مکان شغالان کوبیدی و با تاریکی مطلق پوشانیدی. ۲۰اگر ما نام خدای خود را فراموش می‌کردیم و دست خود را بسوی خدایان غیر دراز می‌کردیم، ۲۱آیا خدا از این واقف نمی‌شد؟ زیرا او اسرار قلب را می‌داند. ۲۲یقیناً به خاطر تو همواره با مرگ روبرو بوده و مثل گوسفندانی هستیم که منتظر کشته شدن باشند. ۲۳ای خداوند، بیدار شو! چرا خوابیده‌ای؟ برخیز و ما را تا به ابد ترک مکن. ۲۴چرا روی خود را از ما پنهان کرده و ذلت و خواری ما را نادیده می‌گیری؟ ۲۵زیرا که جان ما بر خاک افتاده و بدن ما به زمین خم شده است. ۲۶به جهت کمک ما برخیز و به خاطر رحمت خود ما را نجات بخش.

مزمور چهل و پنجم

سرود عروسی ملوکانه

(قصیده‌ای از بنی‌قورح)

۱در حالیکه این سرود را برای پادشاه می‌سرایم، دل من به کلام نیکو می‌جوشد. زبان من قلم کاتب ماهر است. ۲تو نیکوتر از بنی‌آدم هستی و نعمت بر لبهای تو ریخته شده است. بنابراین، خدا تو را تا به ابد متبارک ساخته است. ۳ای مقتدر شمشیر خود را بر ران خود ببند، یعنی جلال و جبروتت را. ۴به کبریایی خود سوار شده و به خاطر حقیقت و فروتنی و عدالت پیروز شو. دست راستت کارهای عجیب و ترسناک را به تو خواهد آموخت. ۵تیرهای تیز تو به دل دشمنان پادشاه فرو‌می‌روند و امت‌ها بزیر پای تو می‌افتند.

۶ای خدا، تخت تو تا به ابد برقرار است. عصای سلطنت تو عصای راستی و انصاف است. ۷تو عدالت را دوست داشته و شرارت را دشمن می‌داری. بنابران خدا، خدای تو، تو را بیشتر از همراهانت با روغن شادمانی مسح کرده است. ۸لباسهایت همه با مُر و عود و سلیخه، یعنی عطرهای گوناگون، معطر‌اند. با آلات موسیقی از قصرهای عاج تو را خوش ساختند. ۹دختران پادشاهان، زیبایی دربار تو هستند و ملکه در دست راستت، با لباسی از طلای خالص اوفیر ایستاده است.

۱۰ای دختر بشنو، ببین و توجه کن: قوم خود و خانۀ پدرت را فراموش کن. ۱۱پادشاه دلبستۀ زیبایی تو است. او صاحب تو است، پس او را محترم بدار. ۱۲مردم صور و ثروتمندان قوم با هدایای خویش طالب رضامندی تو هستند. ۱۳دختر پادشاه در اندرون قصرش چه زیباست! لباسهایش مزین به طلا. ۱۴به لباس فاخر به حضور پادشاه حاضر می‌شود و دوشیزگان او را همراهی می‌کنند. ۱۵آنها با خوشی و شادمانی آورده شده و به قصر پادشاه داخل می‌شوند.

۱۶پسرانت نیز مانند اجدادت خواهند بود و تو آن‌ها را در تمامی سرزمین به حکمرانی می‌گماری. ۱۷نام تو را در تمام نسل‌ها مشهور می‌سازم و قوم‌ها تا به ابد سپاسگزار تو خواهند بود.

مزمور چهل و ششم

خدا پناهگاه ما است

(قصیده‌ای از بنی‌قورح)

۱خدا پناهگاه و قوّت ماست و در وقت سختی‌ها مددگار قابل اعتماد. ۲بنابران ترسی نداریم، اگر چه دنیا ویران شود و کوهها در قعر اوقیانوسها فروریزند، ۳یا آب‌های بحر غرش کنند و به جوش آیند و کوهها از سرکشی آن لرزان گردند.

۴نهریست که شاخه‌هایش شهر خدا را شادمان می‌سازد و مسکن مقدس خداوند متعال را. ۵خدا در وسط اوست، پس آن شهر از ویرانی در امان است. خدا در طلوع صبح او را کمک می‌کند. ۶امت‌ها غرش می‌کنند و مملکت‌ها بیجا می‌گردند. او آواز خود را می‌دهد، پس زمین ذوب می‌گردد. ۷خداوند قادر مطلق با ماست و خدای یعقوب پناهگاه ما.

۸بیائید کارهای خداوند را مشاهده کنید و عجایب او را در روی زمین. ۹او جنگها را در سراسر جهان خاتمه می‌دهد. کمان را می‌شکند، نیزه را قطع می‌کند و ارابه‌ها را به آتش می‌سوزاند.

۱۰آرام باشید و بدانید که من خدا هستم، در میان امت‌ها متعال و در جهان متعال می‌باشم. ۱۱خداوند قادر مطلق با ماست و خدای یعقوب پناهگاه ما.

مزمور چهل و هفتم

خداوند پادشاه تمام جهان است

(مزموری از بنی‌قورح)

۱ای تمام اقوام جهان کف بزنید و سرود خوشی را با آواز بلند به حضور خداوند بسرائید. ۲زیرا خداوند متعال و مهیب است و بر تمامی جهان خدای بزرگ. ۳او ما را بر قوم‌ها غالب می‌سازد و طایفه‌ها را به زیر پای ما می‌اندازد. ۴میراث ما را برای ما خواهد برگزید یعنی جلال یعقوب را، که او را دوست می‌دارد.

۵خدا در میان آواز بلند صعود نموده است، خداوند در میان صدای شیپور. ۶ستایش کنید، خدا را ستایش کنید. ستایش کنید، پادشاه ما را ستایش کنید. ۷چون خدا پادشاه تمامی جهان است، پس او را با سرود ستایش کنید. ۸خداوند بر تخت مقدس خود نشسته و بر اقوام جهان سلطنت می‌کند. ۹سروران اقوام جهان با قوم خدای ابراهیم برای پرستش او جمع می‌شوند، زیرا که سپرهای جهان از آن خداست. او بسیار متعال می‌باشد.

مزمور چهل و هشتم

سهیون شهر خدا

(سرودی از بنی‌قورح)

۱خداوند بزرگ است و بی‌نهایت قابل ستایش، در شهر خدای ما و در کوه مقدس خویش. ۲کوه بلند و زیبای سهیون که در شمال شهر پادشاه بزرگ واقع است، به تمامی جهان خوشی می‌بخشد. ۳خدا در قصرهای آن به پناهگاه بلند معروف است. ۴پادشاهان همه متفق شدند و با هم پیش آمدند. ۵اما چون آنرا دیدند، تعجب کردند و وحشتزده فرار نمودند. ۶لرزه بر ایشان تسلط یافت و درد شدید مثل درد زایمان. ۷تو کشتی‌های ترشیش را به باد شرقی در هم می‌شکنی. ۸چنانکه شنیده بودیم و حالا به چشم خود دیدیم، در شهر خداوند قادر مطلق، در شهر خدای ما، خدا آن را تا ابدالآباد مستحکم می‌سازد.

۹ای خدا، ما در عبادتگاه تو به رحمت تو تفکر می‌کنیم. ۱۰ای خدا چنانکه نام تو است، همچنان ستایش تو در سرتاسر روی زمین رسیده است. دست راست تو از عدالت پُر است. ۱۱به سبب داوری‌های تو، کوه سهیون خوشی می‌کند و دختران یهودا به وجد آمده‌اند.

۱۲سهیون را طواف کنید و گرداگرد او بخرامید و برجهایش را بشمارید. ۱۳به حصارهایش توجه کنید و به قصرهایش دقت نمائید تا به نسل آینده از آن‌ها اطلاع دهید. ۱۴زیرا این خدا، خدای ماست تا به ابد و ما را تا طول حیات هدایت می‌کند.

مزمور چهل و نهم

حماقت اعتماد به ثروت

(مزموری از بنی‌قورح)

۱ای تمامی قوم‌ها این را بشنوید! ای تمامی ساکنین روی زمین، گوش گیرید، ۲خورد و بزرگ، ثروتمندان و فقیران! ۳زبانم به حکمت سخن می‌راند و تفکر دل من پُر از دانایی است. ۴گوش خود را به مثلی فرا‌می‌گیرم و با نوای چنگ معمایی خود را حل می‌کنم.

۵چرا در روزهای مصیبت، وقتیکه شرارت حیله‌گران احاطه‌ام کنند، ترسان باشم؟ ۶آنانی که متکی به ثروت خود هستند و به زیادی مال و دارائی خود می‌بالند، ۷هیچیک از اینها نمی‌تواند با مال و دارائی خود بهای حیات یکنفر را بپردازد و یا کفارۀ او را به خدا تقدیم کند. ۸زیرا فدیۀ جان ایشان گرانبهاست و غیر قابل دسترسی. ۹هیچ کسی نمی‌تواند تا به ابد زنده بماند و فساد را نبیند.

۱۰زیرا می‌بیند که حکیمان می‌میرند و جاهلان و احمقان باهم هلاک می‌گردند و ثروت خود را برای دیگران ترک می‌کنند. ۱۱فکر دل ایشان این است که خانه‌های ایشان دائمی باشد و جایداد ایشان از یک نسل به نسل دیگر. آن‌ها برای اینکه خاطرۀ شان جاودانی باشد، نام خود را بر زمین‌های خود می‌گذارند. ۱۲لیکن انسان در شکوه خود باقی نمی‌ماند بلکه همچون حیوان جان می‌سپارد.

۱۳این راه ایشان، جهالت ایشان است و نیز سرنوشت بازماندگان ایشان که سخن آن‌ها را می‌پسندند. ۱۴مثل گوسفندان به طرف کشتارگار روانند و موت آن‌ها را شبانی می‌کند. صبحگاهان مردمان راستکار بر ایشان حکومت می‌کند و وجود شان در قبر پوسیده می‌شوند و خانۀ ابدی شان گور است. ۱۵اما خدا جان مرا از گور می‌رهاند زیرا که مرا به حضور خود می‌برد.

۱۶پس ترسان مباش، چون شخصی ثروتمند شود و جلال خانۀ او افزوده گردد! ۱۷زیرا چون بمیرد، چیزی از آن با خود نمی‌برد و جلالش او را همراهی نخواهد کرد. ۱۸البته تا وقتیکه زنده است خود را برکت‌یافته می‌داند و چون ثروتمند است مردم از او توصیف می‌کنند، ۱۹اما عاقبت می‌میرد و با اجداد خود می‌پیوندد و دیگر نور را تا به ابد نمی‌بیند. ۲۰انسانی که در شکوه است و فهم ندارد، همچون حیوان جان می‌سپارد.

مزمور پنجاهم

عبادت واقعی

(مزموری از آساف)

۱خدا، خداوند خدا سخن می‌گوید و همۀ مردم روی زمین را، از شرق تا غرب، فرا‌می‌خواند. ۲خدا در جلال خود از سهیون که کمال زیبایی است ظاهر شده است. ۳خدای ما می‌آید و سکوت نخواهد نمود. آتش سوزنده پیش روی او و طوفانِ شدید گرداگرد او می‌باشد. ۴او آسمان‌ها را از بالا و زمین را فرا‌می‌خواند تا قوم برگزیدۀ خود را داوری کند. ۵او می‌فرماید: «مقدسانِ مرا جمع کنید، که عهد را با من به قربانی بسته‌اند.» ۶آسمان‌ها از انصاف او خبر می‌دهند، زیرا خدا خود داور است.

۷«ای قوم برگزیدۀ من بشنو! و ای اسرائیل تا برایت شهادت دهم که خدا، خدای تو من هستم. ۸در مورد قربانی‌هایت تو را سرزنش نمی‌کنم و قربانی‌های سوختنی تو همواره در نظر من است. ۹گاوی از خانۀ تو نمی‌گیرم و نه بزی از آغل تو، ۱۰زیرا که تمامی حیوانات جنگل و رمه‌هائی که بر هزاران کوه می‌باشند، به من تعلق دارند. ۱۱همه پرندگان کوهها را می‌شناسم و جانوران صحرا متعلق به من هستند. ۱۲اگر گرسنه هم می‌بودم به تو نمی‌گفتم، زیرا که جهان و هرچه که در آن است متعلق به من است. ۱۳مگر من گوشت گاوها را می‌خورم و یا خون بزها را می‌نوشم؟ ۱۴قربانی واقعی تو، شکر و سپاس به خداست. به وعده‌های که به قادر مطلق داده‌ای وفا کن. ۱۵در روز تنگی مرا بخوان تا ترا نجات دهم و تو مرا ستایش کنی.»

۱۶اما خدا به شریر می‌فرماید: «ترا چه کار است که فرایض مرا بیان کنی و عهد مرا به زبان خود بیاوری؟ ۱۷چونکه تو از تأدیب نفرت داشته‌ای و کلام مرا پشت سر خود انداخته‌ای. ۱۸وقتی دزد را می‌بینی با او همراهی می‌کنی و با زناکاران همنشین هستی. ۱۹دهان خود را به شرارت باز می‌کنی و زبان تو حیله را اختراع می‌کند. ۲۰آماده هستی تا به ضد برادر خود سخن گویی و دربارۀ پسر مادر خویش غیبت کنی. ۲۱این را کردی و من چیزی نگفتم. پس گمان کردی که من هم مثل تو هستم. لیکن ترا سرزنش می‌کنم و این را به ترتیب پیش نظر تو می‌نهم. ۲۲ای کسانی که خدا را فراموش کرده‌اید، در این تفکر کنید! مبادا شما را بدرم و نجات‌دهنده‌ای نباشد. ۲۳هر که قربانی سپاسگزاری را بگذراند مرا احترام می‌نماید، و آنکه طریق خود را راست سازد، نجات را از طرف خدا می‌بیند.»

مزمور پنجاه و یکم

طلب آمرزش

(مزموری از داود. او این مزمور را وقتی نوشت که ناتان نبی نزد او آمد و او را به سبب زنا با بَتشِبَع، زن اوریا و کشتن خود اوریا سرزنش کرد)

۱ای خدا مطابق رحمت خود به من رحم فرما و مطابق شفقت بی‌پایانت گناهانم را محو ساز. ۲مرا از شرارتم کاملاً شست‌و‌شو ده و از گناهم مرا پاک کن. ۳من به نافرمانی خود اعتراف می‌کنم و گناهم همیشه در نظر من است. ۴به تو و به تو تنها گناه ورزیده و در نظر تو این بدی را کرده‌ام. پس کلام تو در مورد من راست و داوری تو علیه من عادلانه است.

۵من گناهکار بدنیا آمده‌ام و از همان لحظه‌ای که نطفه‌ام در رَحِم مادر بسته شد، گناه همراه من بوده است. ۶تو خواهان صداقت باطنی هستی، پس حکمت را در قلب من به من بیاموز. ۷مرا با بتۀ زوفا پاک کن تا طاهر شوم. مرا شست‌و‌شو کن تا از برف سفیدتر گردم. ۸خوشی و خرمی را به من بشنوان تا وجود شکسته‌ام دوباره به وجد آید. ۹روی خود را از گناهانم بپوشان و همۀ خطاهایم را محو کن.

۱۰ای خدا، دل پاک در من بیافرین و روح راستی را در باطنم تازه گردان. ۱۱مرا از حضور خود مران و روح قدوس خود را از من مگیر. ۱۲خوشی نجات را به من باز ده و روح مایل و مُطیع را در من ایجاد کن. ۱۳آنگاه طریق تو را به خطاکاران می‌آموزم و گناهکاران بسوی تو بر‌می‌گردند. ۱۴مرا از جُرم خون نجات ده! ای خدایی که خدای نجات من هستی! تا زبانم سرود عدالت ترا بسراید. ۱۵خداوندا، لبهایم را باز کن تا زبانم ستایش تو را بیان کند.

۱۶زیرا تو قربانی را دوست نداشتی، ورنه تقدیم می‌کردم. قربانی سوختنی را پسند نکردی. ۱۷قربانی‌ای مورد پسند خدا، روح شکسته است. خدایا، تو دل شکسته و فروتن را خوار نخواهی شمرد.

۱۸به رضامندی خود بر سهیون احسان فرما و دیوارهای اورشلیم را آباد کن. ۱۹آنگاه از قربانی‌های عدالت و قربانی‌های سوختنی راضی خواهی شد و بر قربانگاه تو گاوها را تقدیم خواهند کرد.

مزمور پنجاه و دوم

سرنوشت شخص بدکار

(قصیده‌ای داود. او این مزمور را در اعتراض به دشمن خود دواِغ ادومی نوشت. به اول‌سموئیل ۲۲ رجوع شود.)

۱ای متکبر چرا از بدی فخر می‌کنی؟ رحمت خدا همیشه پایدار است. ۲زبان تو ای حیله‌گر، مثل تیغ تیز، شرارت را اختراع می‌کند. ۳بدی را زیادتر از نیکویی دوست می‌داری و دروغ را بیشتر از راستگویی. ۴همۀ سخنان تباه‌کننده را دوست می‌داری، ای زبان فریبنده.

۵خدا نیز ترا برای همیشه نابود می‌کند. ترا از خانه‌ات ربوده و می‌راند و از زمین زندگان ریشه کن می‌سازد. ۶عادلان این را دیده، می‌ترسند و بر او می‌خندند: ۷«این شخص را ببینید که بر خدا توکل نکرد، بلکه متکی به ثروت سرشار خود بود و از بدی خویش خود را زورآور ساخت.»

۸اما من مثل درخت سرسبز زیتون در خانۀ خدا هستم و به رحمت خدا تا به ابد توکل می‌دارم. ۹تو را برای هر آنچه انجام داده‌ای تا به ابد شکر می‌گویم و امید من به نام تو است که در نزد مقدسان تو نیکوست.

مزمور پنجاه و سوم

شرارت انسان

(قصیده‌ای از داود، همچنین در مزمور چهاردهم)

۱احمق در دل خود می‌گوید: «خدائی نیست.» فاسد شده‌اند و به کارهای زشت دست می‌زنند و حتی یک نفر نیکوکار نیست.

۲خدا از آسمان بر بنی‌آدم می‌نگرد تا ببیند که آیا شخص دانا و خداجوئی وجود دارد. ۳همه گمراه و فاسد شده‌اند. نیکوکاری نیست، حتی یک نفر هم نیست. ۴آیا این بدکاران شعور ندارند که قوم برگزیدۀ خدا را مثل نان می‌خورند و نام خدا را یاد نمی‌کنند؟ ۵آنگاه سخت ترسان شدند، جایی که هیچ ترس نبود، زیرا خدا استخوانهای محاصره کنندۀ تو را پاشان می‌سازد. آن‌ها شرمنده می‌شوند زیرا خدا ایشان را رد نموده است.

۶ای کاش که نجات اسرائیل از سهیون بیاید. وقتی که خدا اسیران قوم برگزیدۀ خود را باز‌گرداند، یعقوب خوشی می‌کند و اسرائیل شادمان می‌شود.

مزمور پنجاه و چهارم

دعای رهایی از شر دشمنان

(قصیده‌ای از داود. او این مزمور را هنگامی نوشت که اهالی زیف می‌خواستند او را به دست شائول تسلیم کنند. به اول‌ سموئیل ۲۳:‌۱۹ و ۲۶:‌۱ رجوع شود.)

۱ای خدا به خاطر نام خود مرا نجات بده و به قوّت خویش بر من داوری نما. ۲ای خدا دعای مرا بشنو و سخنان زبانم را گوش بگیر، ۳زیرا بیگانگان بر علیه من برخاسته‌اند و مردمان ظالم قصد کشتن مرا دارند. آن‌ها خدا را در مد‌نظر خود ندارند.

۴اما خدا مددگار من است و خداوند از حفظ کنندگان جان من است. ۵بدی را بر دشمنان من بر‌می‌گرداند. به راستی خود آن‌ها را ریشه‌کن ساز. ۶با کمال خوشی و میل به پیشگاه تو قربانی‌ها تقدیم می‌کنم. نام تو را ای خداوند سپاس می‌گویم، زیرا که نیکوست. ۷چونکه از تمامی سختی‌ها مرا نجات داده و چشم من شکست دشمنانم را نگریسته است.

مزمور پنجاه و پنجم

دعای کسی که دوستش به او خیانت کرده است

(قصیده‌ای از داود)

۱ای خدا به دعای من گوش بده و وقتیکه به حضور تو زاری می‌کنم خود را از من پنهان مکن. ۲دعای مرا بشنو و مستجاب فرما، زیرا که فکرم پریشان است و ناله می‌کنم. ۳به سبب آواز دشمن و ظلم شریر. آن‌ها نسبت به من ظلم نموده و با خشم بر من جفا می‌کنند. ۴دل من در اندرونم می‌لرزد و وحشت مرگ مرا فرا‌گرفته است. ۵ترس و لرز به من وارد شده و وحشتی هولناک احاطه‌ام کرده است. ۶می‌گویم: «کاش مثل کبوتر بال می‌داشتم تا پرواز کرده و آرامی می‌یافتم. ۷پس به یک جای دوردست رفته و ساکن صحرا می‌شدم، ۸و بسوی پناهگاهی می‌شتافتم تا از باد تُند و طوفان شدید در امان باشم.»

۹ای خداوند شریران را چنان سراسیمه گردان که زبان یکدیگر را نفهمند، زیرا در شهر ظلم و جنگ می‌بینم. ۱۰شب و روز دیوارهایش را دور می‌زنند و شرارت و مزاحمت در شهر است. ۱۱فسق و فساد در میان آن است و جور و خیانت از کوچه‌هایش دور نمی‌شود.

۱۲اگر دشمن مرا ملامت می‌نمود، تحمل می‌کردم و یا اگر خصم من بر من سرافرازی می‌نمود، خود را از وی پنهان می‌ساختم، ۱۳اما تو بودی ای مرد نظیر من! ای یار خالص و دوست صدیق من. ۱۴که صحبتهای شیرین با هم می‌کردیم و یکجا در جمع مردم به عبادتگاه می‌رفتیم. ۱۵مرگ ناگهانی بر ایشان آید و زنده بگور فرو‌روند، زیرا شرارت در خانه‌های ایشان و در میان ایشان است.

۱۶اما من نزد خدا فریاد می‌کنم و خداوند مرا نجات می‌دهد. ۱۷شامگاهان و صبح و ظهر شکایت و ناله را سر می‌دهم و او آواز مرا می‌شنود. ۱۸جانم را از جنگی که بر من شده بود به سلامتی فدیه داده است، زیرا مخالفان من بسیار‌اند. ۱۹خدا که پادشاه ازلی است می‌شنود و آن‌ها را شکست می‌دهد، زیرا که ایشان اصلاح‌ناپذیر بوده و از خدا نمی‌ترسند.

۲۰دست خود را بر صلح‌اندیشان خویش دراز کرده و عهد خویش را شکسته است. ۲۱سخنان چرب و نرم در زبانش، لیکن جنگ در باطن او است. حرفهایش چرب‌تر از روغن، ولی مثل شمشیر تیز و بُران‌اند.

۲۲بار تمام تشویش‌های خود را به خداوند بسپار و او از تو حمایت می‌کند. او هرگز نمی‌گذارد که شخص عادل بیفتد. ۲۳تو ای خدا، مردمان خونریز و حیله‌گر را به قعر گودال نیستی سرنگون کن و عمر ایشان را کوتاه ساز. لیکن من بر تو توکل می‌کنم.

مزمور پنجاه و ششم

توکل بر خدا

(مزموری از داود، هنگامیکه توسط فلسطینی‌ها در جَت گرفتار شد.)

۱خدایا بر من رحم کن، زیرا که انسان مرا به شدت تعقیب می‌کند، تمامی روز با من جنگ کرده و مرا اذیت می‌نماید. ۲دشمنانم تمامی روز مرا به شدت تعقیب می‌کنند، زیرا بسیارند آنانی که با غرور بر ضد من می‌جنگند. ۳هنگامیکه ترسان شوم، به تو توکل خواهم داشت. ۴در خدا کلام او را ستایش می‌کنم. بر خدا توکل می‌کنم و نمی‌ترسم. انسان فانی به من چه می‌تواند کرد؟

۵هر روز سخنان مرا منحرف می‌سازند و همه فکرهای ایشان دربارۀ من برای بدی است. ۶همگی همدست شده‌اند و در کمین من هستند. در هر قدم مرا تعقیب می‌کنند و قصد کشتنم را دارند. ۷آیا آن‌ها به سبب شرارت خود نجات خواهند یافت؟ ای خدا امت‌ها را در غضب خویش بینداز. ۸تو روزهای آوارگی مرا شمرده و حساب اشکهایم را می‌دانی و در دفترت ثبت کرده‌ای. ۹در آن روزی که خداوند را یاد کنم، دشمنانم بر‌می‌گردند و می‌گریزند. این را می‌دانم زیرا خدا با من است. ۱۰در خدا کلام او را ستایش می‌کنم. در خداوند کلام او را ستایش می‌کنم. ۱۱بر خدا توکل می‌کنم پس نمی‌ترسم. انسان فانی به من چه می‌تواند کرد؟

۱۲ای خدا به وعده‌های که داده‌ام وفا می‌کنم و قربانی‌های شکرگزاری را در پیشگاه تو تقدیم می‌کنم. ۱۳زیرا که تو جان مرا از مرگ نجات دادی و پاهایم را از لغزیدن نگاه داشتی تا در نور حیات در حضور خدا راه روم.

مزمور پنجاه و هفتم

دعای کمک

(مزموری از داود، هنگامیکه از نزد شائول به مغاره فرار کرد)

۱ای خدا بر من رحم فرما، بر من رحم کن! زیرا جانم به تو پناه آورده و در سایۀ بالهای تو پناه برده‌ام تا این بلایا بگذرد. ۲نزد خدای قادر متعال زاری و دعا می‌کنم، نزد خدایی که همه چیز را برایم تمام می‌کند. ۳او برای نجات من از آسمان کمک می‌فرستد و آنهائی را که قصد نابودی مرا دارند ملامت می‌کند. خدا رحمت و راستی خود را خواهد فرستاد. ۴جانم را شیران درنده احاطه کرده‌اند. در میان شعله‌های آتش قرار دارم، یعنی مردمانی که دندانهای شان چون نیزه‌ها و تیرهاست و زبان شان مانند شمشیرِ بُرنده است. ۵ای خدا عظمت خود را در آسمان‌ها و جلالت را بر روی همۀ زمین آشکار ساز.

۶دامی در سر راه من قرار دادند و جانم افسرده گردید. چاهی پیش رویم کندند، اما خود شان در آن افتادند.

۷دل من مستحکم است. خدایا، دل من استوار است. من سرود خواهم خواند و تو را ستایش خواهم کرد. ۸ای جان من بیدار شو! ای چنگ و رباب بیدار شوید! من سپیده‌دم را بیدار می‌کنم. ۹ای خداوند تو را در میان امت‌ها سپاس می‌گویم و تو را در میان قوم‌ها ستایش می‌کنم، ۱۰زیرا رحمت تو تا آسمان‌ها عظیم است و راستی تو تا افلاک. ۱۱ای خدا عظمت خود را در آسمان‌ها و جلالت را بر روی همۀ زمین آشکار ساز.

مزمور پنجاه و هشتم

مجازات مردم بدکار

(سرودی از داود)

۱آیا حقیقتاً عدالت گنگ است، چنانچه شما سخن می‌گوئید؟ ای بنی‌آدم، آیا شما از روی راستی قضاوت می‌کنید؟ ۲شما در دلهای خود شرارت بعمل می‌آورید و با دستان تان بر روی زمین ظلم می‌کنید. ۳شریران از رَحِم منحرف هستند و دروغگویان از روز تولد گمراه. ۴ایشان را زهری است مثل زهر مار و مانند کفچه‌مارِ که گوشهای خود را می‌بندد ۵تا آواز افسونگران را نشنود، هر چند به مهارت افسون کند.

۶ای خدا دندانهای آن‌ها را در دهانشان بشکن. ای خداوند دندانهای شیرهای درنده را خُرد کن. ۷مثل آبی که در یک زمین خشک ناپدید می‌شود، آن‌ها محو شوند و چون تیرهای خود را بیندازند، بی‌اثر باشند. ۸مثل حلزونی باشند که در لعاب خود حل می‌گردد و مثل سِقط زن که روی روشنی را نمی‌بیند. ۹مثل خارهای باشند که قبل از آنکه دیگهای تان آتش آنرا احساس کنند، همۀ آن‌ها، چه تر و چه خشک، نابود می‌گردند.

۱۰شخص عادل چون انتقام را دید خوشنود می‌گردد و پاهای خود را در خون شریر می‌شوید. ۱۱آنگاه مردم می‌گویند: «یقیناً که پاداشی برای عادلان است و به یقین که خدائی هست که جهان را قضاوت می‌کند.»

مزمور پنجاه و نهم

دعای محافظت

(سرودی از داود، هنگامیکه شائول افراد خود را به خانۀ او فرستاد تا او را بکشند.)

۱ای خدای من، مرا از دشمنانم نجات بده و مرا از مخالفانم در پناه خود نگاه‌دار. ۲مرا از شریران خلاصی ده و از مردمان خونریز رهایی بخش. ۳زیرا آن‌ها برای کشتن من کمین کرده‌اند و زورآوران علیه من همدست شده‌اند. ای خداوند، بدون آنکه خطایی و یا گناهی را مرتکب شده باشم. ۴بدون تقصیر من آن‌ها می‌شتابند و خود را برای حمله آماده می‌کنند. پس برای کمک به من برخیز و حال مرا ببین. ۵ای خداوند، خدای قادر مطلق و ای خدای اسرائیل، برخیز و همۀ خداناشناسان را به جزای اعمال شان برسان و بر هیچیک از غدارانِ شریر شفقت مکن. ۶آن‌ها هر شب بر‌می‌گردند، مثل سگ قوله می‌کشند و در شهر گشت‌و‌گذار می‌کنند. ۷فریاد می‌زنند و تهدید و توهین می‌کنند. زبان شان مثل شمشیرِ بُران است و فکر می‌کنند: «کیست که بشنود؟» ۸اما تو ای خداوند، به آن‌ها می‌خندی و آن بت‌پرستان را مسخره می‌کنی.

۹ای خدا، ای قوّت من، چشم امید من بسوی تو است، زیرا تو پناهگاه من می‌باشی. ۱۰خدای من با رحمت خویش پیشاپیش من می‌رود. خدا شکست دشمنانم را به من نشان می‌دهد. ۱۱ایشان را به قتل مرسان، مبادا قوم من این را فراموش کنند. ایشان را به قوّت خود پراگنده ساخته، به زیر انداز، ای خداوند که سپر ما هستی! ۱۲به سبب گناهِ زبان و سخنان لبهای خود، در تکبر خویش گرفتار شوند. به خاطر لعنت و دروغی که می‌گویند، ۱۳آن‌ها را نابود کن، در غضب خود نابود کن تا نیست گردند و بدانند که خدا در یعقوب و تا دورترین نقاط دنیا سلطنت می‌کند. ۱۴آن‌ها هر شب بر‌می‌گردند، مثل سگ قوله می‌کشند و در شهر گشت‌و‌گذار می‌کنند. ۱۵برای خوراک به هر طرف پراگنده می‌شوند و سیر نشده، شب را بسر می‌برند.

۱۶اما من قوّت تو را می‌ستایم و هر صبح رحمت تو را با خوشی تمجید می‌کنم، زیرا تو قلعۀ بلند من هستی و در هنگام سختی پناهگاه من می‌باشی. ۱۷ای خدا، ای قوّت من، برای تو سرود ستایش می‌خوانم، زیرا تو قلعۀ بلند من هستی و خدای رحمت من.

مزمور شصتم

دعا برای رهایی

(سرودی از داود. او این مزمور را هنگامی نوشت که با لشکر سوری در جنگ بود و این همان جنگی بود که یوآب، سردار لشکر داود، دوازده هزار ادومی را در «درۀ نمک» از پای درآورد.)

۱ای خدا، تو ما را دور انداخته و پراگنده ساختی! خشمگین بودی، حال بسوی ما برگرد! ۲تو زمین را به لرزه آوردی و آن را شگافتی. شکستگی‌هایش را درست کن، زیرا لرزان گردیده است. ۳مشکلات زیادی را به قوم برگزیده‌ات نشان داده و شراب سرگردانی را به ما نوشانیدی. ۴عَلَمی به آنهائی که از تو می‌ترسند دادی تا آنرا برای راستی برافرازند. ۵تا محبوبان تو نجات یابند. به دست راست خود نجات ده و ما را مستجاب فرما.

۶خدا در قدوسیت خود سخن گفته است: «با خوشی فراوان شهر شکیم را تقسیم می‌کنم و وادی سوکوت را اندازه‌گیری می‌کنم. ۷سرزمین جلعاد و مَنَسّی به من تعلق دارد. افرایم کلاهخود سر من و یهودا عصای سلطنت من است. ۸سرزمین موآب را ظرف طهارت می‌گردانم، بر ادوم کفش خود را می‌اندازم و بر فلسطین فریاد پیروزی بر‌می‌آورم.»

۹کیست که مرا به شهر حصار‌دار ببرد؟ و کیست که مرا به ادوم راهنمائی کند؟ ۱۰مگر نه تو ای خدا که ما را دور انداخته و با لشکرهای ما نرفتی؟ ۱۱مرا در مقابل دشمن کمک فرما، زیرا معاونت از طرف انسان باطل است. ۱۲با کمک خدا پیروزی نصیب ما است و او دشمنان ما را پایمال می‌سازد.

مزمور شصت و یکم

فریاد به حضور خدا

(مزموری از داود)

۱ای خدا فریاد مرا بشنو و دعای مرا اجابت فرما! ۲از دورترین نقطۀ دنیا تو را می‌خوانم. هنگامیکه دلم از حال می‌رود، به تو رو می‌آورم، تا مرا به صخره‌ای که از من بلندتر است هدایت نمائی. ۳زیرا که تو پناهگاه من هستی و برج قوی‌ام در مقابل دشمن. ۴می‌خواهم که تا به ابد در خیمۀ حضور تو ساکن باشم و در سایۀ بالهای تو پناه ببرم. ۵زیرا تو ای خدا، وعده‌ای را که به تو داده‌ام شنیده‌ای و میراثی به من عطا کرده‌ای که به ترسندگان نام تو تعلق دارد. ۶به روزهای عمر پادشاه روزها خواهی افزود و سالهای او تا نسلها باقی خواهد ماند. ۷در حضور خدا خواهد نشست تا به ابد. رحمت و راستی را مهیا کن تا او را محافظت کنند. ۸پس نام تو را تا به ابد ستایش می‌کنم و هر روز به وعده‌های که داده‌ام وفا می‌کنم.

مزمور شصت و دوم

اعتماد به حمایت خدا

(مزموری از داود)

۱جان من تنها نزد خدا آرامی می‌یابد، زیرا نجات من از جانب اوست. ۲تنها او صخره و نجات من است و پناهگاه من، پس هرگز لغزش نمی‌خورم. ۳تا به کی بر مردی هجوم می‌آورید و همگی تان می‌خواهید او را که مثل یک دیوار خمیده و شکسته است از بین ببرید؟ ۴آن‌ها فقط در فکر این هستند که او را از مقام‌اش سقوط دهند و دروغ را دوست می‌دارند. آن‌ها به زبان خود برکت می‌دهند ولی در دل خود لعنت می‌کنند.

۵ای جان من، تنها نزد خدا آرام یاب، زیرا امید من بر اوست. ۶تنها او صخره و نجات من است و پناهگاه من، پس لغزش نمی‌خورم. ۷نجات و عزت من بر خداست. صخرۀ قوّت من و پناه من در اوست. ۸ای قوم، همیشه به او توکل کنید و دلهای خود به حضور وی خالی نمائید، زیرا خدا پناهگاه ما است.

۹بنی‌آدم چه عادی باشد و چه مهم، در هر صورت ناچیز است. وقتی در ترازو وزن شود از هوا هم سبکتر است. ۱۰بر ظلم توکل نکنید، بر غارت افتخار نکنید و چون مال و دارائی تان افزوده شود دل به آن نبندید. ۱۱خدا یک بار گفته است و دو بار این را شنیده‌ام که قوّت از آن خداست. ۱۲ای خداوند، رحمت نیز از آن تو است، زیرا به هر کس مطابق اعمالش اجر و جزا می‌دهی.

مزمور شصت و سوم

جان من تشنۀ توست

(مزموری از داود، هنگامیکه در بیابان یهودیه بود.)

۱ای خدا، تو خدای من هستی. در سحر تو را می‌جویم. در زمینِ خشک و تشنه و بی‌آب، جان من تشنۀ تو است و تمام وجودم مشتاق تو. ۲در جایگاه مقدست تو را نگریستم تا قوّت و جلال تو را ببینم. ۳چونکه رحمت تو از خودِ زندگی بهتر است، پس لبهای من تو را ستایش می‌کند. ۴تا که زنده‌ام تو را شکر و سپاس خواهم گفت و دستهای خود را به نام تو بلند خواهم کرد. ۵جان من سیر می‌شود، چنانچه از غذای چرب و لذیذ و زبانم با خوشی تو را ستایش می‌کند.

۶وقتی که در بستر خود می‌روم، تو را یاد می‌کنم و در هنگام شب به تو می‌اندیشم. ۷زیرا تو مددگار من بوده‌ای و در سایۀ بالهای تو سرود شادمانی را می‌سرایم. ۸جان من جدا از تو نیست و دست راست تو از من حمایت می‌کند.

۹اما آنانی که قصد کشتنم را دارند، هلاک می‌گردند و در قعر جهنم فرو‌می‌روند. ۱۰آن‌ها با شمشیر کشته می‌شوند و طعمۀ شغالها می‌گردند. ۱۱اما پادشاه در خدا شادمانی می‌کند و هر کسی که نام خدا را اقرار کند سرفراز می‌شود، زیرا دهان دروغگویان بسته می‌گردد.

مزمور شصت و چهارم

دعای حمایت از شر دشمنان

(مزموری از داود)

۱ای خدا، آواز ناله و زاری مرا بشنو و حیاتم را از خوف دشمن نگاه‌دار. ۲در مقابل توطئۀ شریران و هیاهوی بدکاران از من محافظت کن. ۳آن‌ها زبان خود را چون شمشیر تیز کرده‌اند و مرا هدف تیر سخنان تلخ خود قرار داده‌اند. ۴از کمینگاه خود شخصِ بیگناه را نشانه می‌گیرند و ناگهان او را با تیر می‌زنند و نمی‌ترسند. ۵یکدیگر خود را در کارهای زشت تشویق می‌کنند، در خفا نقشه می‌کشند و دام می‌گسترند و می‌گویند: «چه کسی می‌تواند ما را ببیند؟» ۶کارهای بد را طرح می‌کنند و می‌گویند: «چه خوب سنجیدیم.» چه عمیق است فکر درون انسان و دل او.

۷اما خدا با تیرهای خود آن‌ها را می‌زند و جراحات ناگهانی را بر بدن شان وارد می‌کند. ۸زبان خودشان برای شان دام می‌شود و کسانی که آن‌ها را ببینند، با تمسخر سر خود را تکان می‌دهند. ۹آنگاه تمامی آدمیان ترسیده و کار خدا را بیان خواهند کرد و عمل او را خواهند فهمید.

۱۰شخص راستکار در خداوند خوشی کند و بر او توکل نماید! و همۀ عادلان خدا را ستایش کنند!

مزمور شصت و پنجم

ستایش و شکرگزاری

(مزمور و سرودی از داود)

۱ای خدا، ستایش در سهیون منتظر توست و وعده‌ها برای تو وفا خواهد شد. ۲ای که دعا را می‌شنوی، همۀ بشر نزد تو می‌آیند. ۳گناهان بر من سنگینی کرده است، اما تو تقصیرهای مرا کفاره می‌کنی. ۴خوشا به حال کسی که او را برگزیده و نزدیک به خود ساخته‌ای تا در پیشگاه تو ساکن شود. از برکات خانۀ تو و از قدوسیت عبادتگاه تو ما سیر می‌شویم.

۵ای خدایی که نجات ما هستی، با کارهای هیبتناک و عادلانه ما را جواب می‌دهی. تو مایۀ امید ساکنان سراسر جهان و دورترین بحر هستی. ۶کوهها را به قوّت خود برافراشته‌ای و کمر خود را به قدرت بسته‌ای. ۷تلاطم بحرها را آرام می‌گردانی، تلاطم امواج آن‌ها را و شورش امت‌ها را. ۸ساکنان سراسر جهان از کارهای عجیب تو ترسانند. تو باعث فریاد شادمانی از یک سوی جهان تا سوی دیگر آن هستی.

۹زمین را ملاقات کرده و سیراب می‌کنی و آنرا بسیار حاصلخیز می‌گردانی. نهر خدا از آب پُر است. غلۀ ایشان را تهیه می‌کنی و زمین را به این طور آماده می‌سازی: ۱۰کُردهایش را سیراب کرده و بلندی‌هایش را هموار می‌سازی. با باران فراوان آنرا شاداب نموده و نباتاتش را برکت می‌دهی. ۱۱به احسان تو محصولات تاج زمین گردیده و راههای تو فراوانی را ببار می‌آورد. ۱۲کشتزارهای صحرا نیز حاصلخیز شده و تپه‌ها با شادمانی استوار گردیده‌اند. ۱۳چمنزارها پُر از گله و رمه و وادی‌ها سرشار از غله هستند. همه از خوشی فریاد می‌زنند و سرود می‌سرایند.

مزمور شصت و ششم

سرود شکرگزاری

(سرود و مزمور)

۱ای تمامیِ روی زمین، خدا را آواز شادمانی دهید! ۲جلال نام او را بسرائید و در ستایش او، عظمت او را تمجید کنید. ۳به خدا بگوئید: «چه با هیبت‌اند کارهای تو! به سبب شدت قوّت تو دشمنانت از ترس در برابر تو سر تسلیم خم می‌کنند. ۴تمام روی زمین تو را پرستش کرده و تو را ستایش می‌کنند و نام تو را با سرود می‌ستایند.»

۵بیائید کارهای خدا را مشاهده کنید و ببینید که چه کارهای مهیبی را برای بنی‌آدم انجام داده است. ۶بحر را به خشکی تبدیل کرد و مردم با پای پیاده از میان آن عبور کردند. در آنجا ما از خدا خوشی کردیم. ۷در توانائی خود تا به ابد سلطنت می‌کند و چشمانش ناظر امت‌ها است. پس فتنه‌انگیزان بر ضد او قیام نکنند. ۸ای مردم جهان، خدای ما را متبارک خوانید و آواز ستایش او را بشنوانید. ۹او به جانهای ما حیات می‌بخشد و نمی‌گذارد که پاهای ما لغزش خورَد.

۱۰تو ای خدا، ما را آزمایش کردی و چون نقره‌ای که در کوره تصفیه می‌شود ما را پاک ساختی. ۱۱تو ما را به دام درآوردی و بار سنگینی را بر پشت‌های ما نهادی. ۱۲مردمان را بر سر ما مسلط ساختی و به آتش و آب درآمدیم. اما سرانجام ما را به یک جای آرام و پُر‌برکت آوردی.

۱۳به خانۀ تو با قربانی‌های سوختنی می‌آیم و به وعده‌های خود وفا می‌کنم. ۱۴وعده‌های که در ایام سختی، لبهای خود را بر آن‌ها گشودم و به زبان خود آوردم. ۱۵قربانی‌های سوختنی پرواری را نزد تو می‌گذرانم. گوساله‌ها و بزها را با دود قوچها ذبح می‌کنم.

۱۶ای همۀ خداترسان بیائید و بشنوید تا شما را از آنچه خدا برای جان من کرده است آگاه سازم. ۱۷با دهانم نزد او آواز خود را بلند کردم و سرود ستایش بر زبان من بود. ۱۸اگر شرارت را در دل خود نگه می‌داشتم، خداوند دعایم را نمی‌شنید. ۱۹اما خدا دعای مرا شنیده است و به آواز دعای من توجه فرموده.

۲۰متبارک باد خدا که دعای مرا رد نکرده و رحمت خویش را از من دریغ نداشته است.

مزمور شصت و هفتم

سرود شکرگزاری

(سرود و مزمور)

۱خدا بر ما رحم کند و ما را برکت دهد و نور روی خود را بر ما بتاباند، ۲ای خدا راه تو در جهان شناخته گردد و نجات تو بر جمیع امت‌ها. ۳ای خدا همۀ مردم تو را ستایش کنند و جمیع قوم‌ها تو را سپاس گویند.

۴امت‌ها خوشی کنند و سرود شادمانی بسرایند، زیرا قوم‌ها را به انصاف داوری نموده و امت‌های جهان را هدایت می‌کنی. ۵ای خدا قوم‌ها تو را ستایش کنند و جمیع قوم‌ها تو را سپاس گویند. ۶آنگاه زمین محصول خود را داده و خدا، خدای ما، ما را برکت می‌دهد. ۷خدا ما را برکت دهد و همۀ گوشه و کنار جهان از او بترسند.

مزمور شصت و هشتم

سرود پیروزی

(مزمور و سرودی از داود)

۱خدا برخیزد و دشمنانش پراگنده شوند و آنانی که از او نفرت دارند از حضورش بگریزند! ۲مثل دود که پراگنده می‌شود، ایشان را پراگنده ساز و چنانکه موم نزد آتش آب می‌شود، شریران نیز در حضور خدا هلاک گردند. ۳اما راستکاران شاد می‌شوند، در حضور خدا به وجد می‌آیند و به شادمانی خرسند می‌شوند.

۴برای خدا سرود بخوانید و نام او را بستائید. او را که بر ابر‌ها سوار است، جلال دهید. نام او خداوند است! در حضورش به وجد آئید. ۵پدر یتیمان و حامی بیوه زنان، خداست در جایگاه مقدس خود! ۶خدا بی‌کسان را جای و مسکن می‌دهد و اسیران را به آزادی بیرون می‌آورد. اما فتنه‌انگیزان در بیابان خشک و سوزان ساکن می‌گردند.

۷ای خدا، وقتی که پیشِ روی قوم برگزیده‌ات رفتی و هنگامیکه در بیابان خرامیدی، ۸زمین لرزان گردید و آسمان به حضور خدا بارید. کوه سینا نیز به حضور خدا، خدای اسرائیل به لرزه افتاد. ۹تو ای خدا باران نعمت‌ها بارانیدی تا میراثت را که از حال رفته بود استوار و شاداب گردانی. ۱۰قوم برگزیده‌ات در آن زمین ساکن شدند. تو ای خدا، از روی سخاوتمندی خویش برای نیازمندان تدارک دیده‌ای.

۱۱خداوند فرمان داد و گروه کثیر زنان این مژده را رساندند: ۱۲«پادشاهانِ لشکرها شکست خورده و فرار می‌کنند و زنی که در خانه مانده است، غنایم جنگ را تقسیم می‌کند. ۱۳آن‌ها یک وقتی در طویله می‌خوابیدند، اما اکنون خوشبخت و ثروتمند، مانند کبوتری که بالهایش نقره فام و پرهایش طلائیست، با زر و زیور تزئین شده‌اند. ۱۴وقتی که خداوند قادر مطلق پادشاهان را در آنجا پراگنده ساخت، مثل برف بود که بر کوهِ صلمون پاشان می‌گردد.»

۱۵کوه باشان متعلق به خداست. کوه باشان دارای قله‌های بلند است. ۱۶ای کوههای که قله‌های بلند دارید، چرا به کوهی که خدا آن را برای سکونت خود برگزیده است به نظر حسرت می‌نگرید؟ خداوند در آنجا تا به ابد ساکن خواهد بود. ۱۷عراده‌های جنگی خدا هزاران هزار است. خداوند در قدوسیت خود مثل کوهِ سینا در میان آنهاست. ۱۸به عالم بالا صعود فرموده و اسیران را به اسیری برده‌ای. آدمیان خود را به تو تقدیم کردند، حتی مردم متمرد نیز به تو تسلیم شدند تا تو خداوند، خدا در بین شان ساکن گردی.

۱۹شکر و سپاس باد بر خداوندی که هر روزه متحمل بارهای ما می‌شود و خدایی که نجات‌دهندۀ ما است. ۲۰خدا برای ما، خدای نجات است و خداوند، خدا رهانندۀ ما از مرگ. ۲۱اما خداوند سر دشمنان خود را می‌کوبد و سر آنهائی را که در گناه خود روان هستند. ۲۲خداوند فرمود: «من دشمنان تان را از قله‌های کوهِ باشان و از اعماق بحر بر‌می‌گردانم، ۲۳تا خون ایشان پایمال شما گردند و زبان سگهای تان نیز از آن‌ها حصۀ خود را بیابند.»

۲۴ای خدایی که پادشاه و خدای من هستی، همه دیده‌اند که چگونه به جایگاهِ مقدست داخل می‌شوی. ۲۵در پیشِ‌رو، خوانندگان می‌خرامند و در پشت سر، سازندگان و در وسط دوشیزگان دایره‌نواز. ۲۶خدا را در جماعت‌ها ستایش کنید. ای کسانی که از نسل اسرائیل هستید، خداوند را سپاس گوئید. ۲۷قبیلۀ بنیامین که کوچکترین قبیله‌ها است، اولتر و رهبران قبایل یهودا، زبولون و نفتالی به دنبال شان می‌آیند. ۲۸خدایت برای تو قوّت بخشیده است. ای خدا قدرت خود را چنانچه در گذشته به ما نشان دادی، آشکار گردان. ۲۹به خاطر عبادتگاه تو که در اورشلیم است، پادشاهان هدایا نزد تو می‌آورند. ۳۰حیوان وحشی نیزار را و اقوام دیگر را که مثل گله‌های گاو و گوساله‌ هستند، سرزنش کن تا با نقره‌های خود نزد تو گردن نهند. اقوامی را که جنگ را دوست می‌دارند، پراگنده ساز. ۳۱سروران از مصر می‌آیند و حبشه دستهای خود را به سوی خدا بلند می‌کند.

۳۲ای ممالک جهان برای خدا سرود بخوانید. برای خداوند سرود ستایش بسرائید. ۳۳برای او که از ازل بر تخت ملکوتی خود در آسمان جلوس فرموده است، سرود بخوانید. ۳۴او آواز خود را می‌دهد، آوازی که پُر قوّت است. ۳۵خدا را در قوّت او بستائید. قوم اسرائیل از شکوه و جلال او برخوردار هستند و عظمت او در آسمان‌ها دیده می‌شود. ۳۶ای خدا چه هیبتناک هستی در جایگاه مقدس خویش! خدای اسرائیل قوم برگزیدۀ خود را قوّت و توانائی می‌بخشد. متبارک باد خدا!

مزمور شصت و نهم

طلب کمک از خدا

(مزموری از داود)

۱خدایا مرا نجات ده! زیرا آبها نزدیک است نَفَسِ مرا بگیرد. ۲در لجن‌زار عمیق فرو‌رفته‌ام، جایی که نمی‌توان ایستاد. در آب‌های عمیق افتاده‌ام و سیلاب مرا احاطه کرده است. ۳از فریاد خود خسته شده‌ام. گلویم خشک و چشمانم از انتظار خدای من تار گردیده است. ۴آنانی که بی‌سبب از من نفرت دارند، از موهای سرم زیادتر‌اند و آنهائی که قصد نابودی مرا دارند، قوی و نیرومند هستند. پس آنچه را که از کسی نگرفته بودم، از من مطالبه می‌کنند.

۵ای خدا، تو حماقت مرا می‌دانی و گناهانم از تو مخفی نیست. ۶ای خداوند، خدای قادر مطلق، منتظرین تو به سبب من خجل نشوند. ای خدای اسرائیل، آنهائی که طالب تو هستند، به خاطر من رسوا نگردند. ۷زیرا به خاطر تو متحمل تمسخر مردم شده و رسوایی روی مرا پوشیده است. ۸نزد برادرانم مثل یک اجنبی شده‌ام و خانواده‌ام مرا به نظر یک بیگانه می‌بینند.

۹غیرت عبادتگاه تو مرا خورده، و ملامت‌های ملامت کنندگان تو بر من روی آورده است. ۱۰هنگامیکه با روزه و اشک جان خود را فروتن ساختم، آن‌ها مرا مسخره کردند. ۱۱وقتی برای توبه نمد پوشیدم، نزد ایشان ضرب‌المثل گردیدم. ۱۲مردم کوچه و بازار بر ضد من حرف می‌زنند و میگساران دربارۀ من سرود می‌خوانند. ۱۳اما من ای خداوند، در پیشگاه تو در وقت مناسب دعا می‌کنم. ای خدا، در کثرت رحمانیت خود و به خاطر حقیقتِ نجات خود دعای مرا مستجاب کن. ۱۴مرا از لجن‌زار خلاصی ده تا غرق نشوم و از نفرت‌کنندگانم و از عمق آبها نجات پیدا کنم. ۱۵مگذار که سیل آبها مرا بپوشاند و یا عمق‌ها مرا ببلعد و گودال نیستی مرا در دهان خود فرو‌برد. ۱۶ای خداوند مرا مستجاب فرما، زیرا رحمت تو نیکوست و از روی رحمت بی‌کرانت به من توجه فرما. ۱۷روی خود را از این بنده‌ات مپوشان، زیرا در سختی قرار دارم. مرا به زودی مستجاب فرما. ۱۸به من نزدیک شده، بهای آزادی‌ام را بپرداز و مرا از دست دشمنانم نجات ده.

۱۹تو خواری، رسوایی و خجالت مرا دانسته و جمیع دشمنانم را می‌بینی. ۲۰رسوایی دلم را شکسته است و به شدت بیمار شده‌ام. خواهان شفقت بودم، ولی دلسوزی نبود و منتظر تسلی‌دهندگان بودم، اما نیافتم. ۲۱مرا برای خوراک زردآب دادند و چون تشنه بودم مرا سرکه نوشانیدند. ۲۲پس دسترخوان شان و همچنان آسایش آن‌ها، برای شان دام گردد. ۲۳چشمان شان تار گردند تا نبینند و کمرهای شان را همواره لرزان گردان. ۲۴خشم خود را بر آن‌ها بریز و در آتش غضب خود ایشان را بسوزان. ۲۵خانه‌های شان ویران گردد و در خیمه‌های شان هیچکس ساکن نشود. ۲۶زیرا کسی را که تو زده‌ای زجر می‌دهند و دربارۀ دردهای آنانی که تو مجروح شان کرده‌ای، باهم سخن می‌گویند. ۲۷پس گناه به گناه ایشان بیفزا و عدالت تو شامل حال شان نگردد. ۲۸از دفتر حیات محو شوند و در شمار راستکاران محسوب نگردند.

۲۹اما من، مسکین و دردمند هستم، پس ای خدا، نجات تو مرا سرافراز سازد. ۳۰آنگاه نام خدا را با سرود ستایش نموده و عظمت او را با شکرگزاری بیان می‌کنم. ۳۱این است که خداوند را خشنود می‌سازد، زیادتر از قربانی‌های گاو و گوساله. ۳۲اشخاص فروتن این را دیده و شادمان می‌شوند. ای کسانی که جویای خدا هستید، دل شما زنده گردد. ۳۳زیرا خداوند دعای نیازمندان را می‌شنود و اسیران خود را از یاد نمی‌برد.

۳۴آسمان و زمین او را سپاس گویند و همچنان بحرها و هر چه که در آن‌ها حرکت دارند. ۳۵زیرا خدا سهیون را نجات می‌دهد و شهرهای یهودا را آباد می‌کند تا قوم برگزیدۀ او در آنجا سکونت نموده و مالک آن گردد. ۳۶فرزندان آن‌ها وارث آن می‌گردند و کسانی که نام او را دوست دارند، در آن ساکن خواهند گردید.

مزمور هفتادم

دعای کمک

(مزموری از داود به جهت یادگاری)

(همچنان در مزمور ۴۰:‌۱۳‌-‌۱۷)

۱خدایا، برای نجات من شتاب کن! ای خداوند برای کمک به من تعجیل فرما! ۲آنهائی که قصد جانم را دارند، خجل و شرمنده گردند و کسانی که بدخواه من هستند، خجل و سرافگنده شوند. ۳آنانی که مرا مسخره می‌کنند، به سبب خجالت خویش رسوا گردند. ۴اما همۀ کسانی که جویای تو هستند، در تو خوشی و شادمانی کنند. آنهائی که بخاطر نجات خود شکرگزار‌اند، همیشه بگویند: «خدا بزرگ است.» ۵اما من مسکین و محتاج هستم. خدایا، برای من تعجیل کن، زیرا تو مددگار و نجات‌دهندۀ من هستی. پس ای خداوند، تأخیر مکن.

مزمور هفتاد و یکم

دعای شخص پیر

۱به تو ای خداوند پناه می‌آورم، پس تا به ابد شرمنده نخواهم شد. ۲به عدالت خود مرا آزاد کن و رهایی ده. دعایم را بشنو و مرا نجات ده. ۳برای من صخرۀ سکونت باش تا همه وقت به آن پناه برم. تو به نجات من امر فرموده‌ای، زیرا صخره و قلعۀ من تو هستی. ۴خدای من، مرا از دست شریران و از چنگ اشخاص بدکار و ظالم رهایی ده. ۵زیرا ای خداوند، خدای متعال تو امید من هستی و از طفولیت بر تو توکل داشته‌ام. ۶پیش از تولدم تو خدای من و از رَحِم مادر تو پناهگاهِ من بوده‌ای. پس تو را پیوسته ستایش می‌کنم.

۷برای مردم زیادی نشانه‌ای عجیب شده‌ام، لیکن تو پناهگاه قوی من هستی. ۸دهانم از ستایش تو پُر است و تمام روز جلال تو را بیان می‌کند. ۹در زمان پیری مرا از خود دور مکن و در وقت ناتوانی مرا ترک منما. ۱۰زیرا دشمنانم بر‌ضد من سخن می‌گویند و تعقیب‌کنندگانم قصد جانم را دارند. ۱۱آن‌ها می‌گویند: «خدا او را ترک کرده است، پس او را تعقیب نموده و دستگیر کنید، زیرا که رهاننده‌ای نیست.»

۱۲ای خدا از من دور مشو و ای خدای من، به یاری من بشتاب. ۱۳دشمنان جانم رسوا و نابود شوند و آنانی که برای ضرر من در تلاش هستند، با شرمندگی و رسوایی پوشیده گردند. ۱۴اما چشم امید من پیوسته بسوی تو است و بیشتر از پیش تو را ستایش خواهم کرد. ۱۵زبانم عدالت تو را بیان می‌کند و نجات تو را تمامیِ روز. اگر چه حد و قیاس آنرا نمی‌دانم. ۱۶در توانائی خداوند، خدای قادر مطلق خواهم رفت و فقط از عدالت تو خبر می‌دهم.

۱۷ای خدا، از طفولیتم مرا تعلیم داده‌ای و تا به اکنون کارهای شگفت‌انگیز تو را اعلام کرده‌ام. ۱۸پس ای خدا، مرا حتی در زمان پیری و مو‌سفیدی نیز ترک نکن. تا بتوانم این نسل را از قدرت تو خبر دهم و همۀ نسل‌های آینده را از توانائی تو. ۱۹ای خدا، عدالت تو تا به آسمان‌ها می‌رسد. تو کارهای عظیم انجام داده‌ای. خدایا، مانند تو کیست؟ ۲۰ای که تنگی‌های بسیار و سخت را به ما نشان داده‌ای، رجوع کرده، باز ما را زنده خواهی ساخت و برگشته ما را از اعماق زمین بر‌خواهی‌آورد. ۲۱مرا بیشتر از پیش سرافراز خواهی نمود و برگشته، مرا تسلی خواهی بخشید. ۲۲پس من نیز راستی تو را، ای خدای من، با نغمۀ چنگ ستایش می‌کنم و به تو ای قدوس اسرائیل با نوای رباب سرود خواهم خواند. ۲۳لبهایم وقتیکه برای تو سرود می‌خوانم، بسیار خوشی خواهد کرد و جانم نیز که آنرا فدیه داده‌ای. ۲۴زبانم نیز تمامی روز عدالت تو را ذکر می‌کند، زیرا آنانی که برای ضرر من در تلاش بودند، شرمنده و رسوا گردیدند.

مزمور هفتاد و دوم

دعائی برای پادشاه

(مزموری از سلیمان)

۱ای خدا، انصاف خود را به پادشاه ده و عدالت خود را به پسر پادشاه! ۲تا او قوم برگزیدۀ تو را به عدالت داوری کند و مسکینان تو را با انصاف. ۳آنگاه کوهها برای قوم برگزیده‌ات سلامتی بار‌می‌آورند و تپه‌ها نیز در عدالت. ۴باشد که او به داد مسکینان قوم برسد، فقیران را نجات دهد و ظالمان را سرکوب کند. ۵تا زمانی که آفتاب باقی است و ماه هست، آن‌ها از تو خواهند ترسید از یک نسل تا نسل دیگر. ۶او مثل بارانی خواهد بود که بر علف‌زار می‌بارد و مانند بارش‌های که زمین را سیراب می‌کند. ۷در دوران او عادلان رشد خواهند کرد و تا زمانی که ماه هست، کثرت سلامتی خواهد بود.

۸ساحۀ قلمرو او از بحر تا بحر و از دریای فرات تا دورترین نقطۀ جهان خواهد بود. ۹به حضور وی، ساکنین بیابان به زانو درآمده و دشمنان او به خاک می‌افتند. ۱۰پادشاهان ترشیش و جزایر هدایا خواهند آورد و پادشاهان سِبا و سِبا به او جزیه خواهند داد. ۱۱تمام پادشاهان او را تعظیم خواهند کرد و جمیع امت‌ها او را بندگی خواهند نمود. ۱۲وقتی شخص فقیر از او کمک بخواهد، او را نجات خواهد داد و همچنان مسکینی را که چاره‌سازی ندارد. ۱۳بر ضعیفان و نیازمندان دلسوزی می‌کند و جان مسکینان را نجات می‌دهد. ۱۴آن‌ها را از ظلم و ستم می‌رهاند، زیرا خون ایشان در نظر وی گرانبها است.

۱۵عمر پادشاه دراز باد و از طلای سِبا به او داده شود. پیوسته برای وی دعا شود و برکات خدا همواره شامل حالش باشد. ۱۶زمین و کوهها پُر از غله و محصول فراوان باشند. مثل لبنان سرشار از میوه و با ثمر گردند. همان طوری که چمن‌ها پُر از علف و سبزه هستند، شهرهایش نیز پُر‌نفوس باشند. ۱۷نام او تا ابد پاینده باد و اسم او همچون آفتاب عالمگیر باشد. آدمیان در او با یکدیگر برکت ببینند و جمیع امت‌های زمین او را متبارک خوانند.

۱۸متبارک باد خداوند خدای متعال، خدای اسرائیل! که فقط او کارهای شگفت‌انگیز انجام می‌دهد. ۱۹تا به ابد متبارک باد نام پُر‌جلال او! تمامی زمین از جلال او پُر گردد. آمین! آمین!

۲۰دعاهای داود، پسر یسی در اینجا خاتمه یافت.

کتاب سوم

(مزامیر ۷۳‌-‌۸۹)

مزمور هفتاد و سوم

عدالت خدا

(مزموری از آساف)

۱یقیناً که خدا برای اسرائیل نیکوست، او برای آنانی که پاک‌دل هستند نیکوست. ۲اما من، نزدیک بود که پاهایم از راه منحرف شود و قدم‌هایم لغزش خورد، ۳زیرا بر اشخاص متکبر و شریر حسد بردم وقتی سلامتی شان را دیدم. ۴آن‌ها تا زمان مرگ با هیچ تکلیفی درگیر نشده و قوی و سالم بوده‌اند. ۵مثل مردم دیگر در زحمت نیستند و مانند اشخاص دیگر با سختی روبرو نشده‌اند. ۶بنابراین گردن ایشان با غرور آراسته است و ظلم مثل لباس آن‌ها را می‌پوشاند. ۷چشمان شان به خاطر چاقی آن‌ها نزدیک است که از حدقه بیرون رود و به نسبت خیالات دل خود همیشه بلند‌پروازی می‌کنند. ۸مردم را تحقیر می‌کنند، حرفهای بد می‌زنند و سخنان ظلم‌آمیز را مغرورانه بر زبان می‌آورند. ۹دهان شان بر ضد آسمان باز است و زبان شان در جهان گردش می‌کند. ۱۰قوم برگزیدۀ خدا هم بدنبال آن‌ها می‌روند و آب‌های فراوان به ایشان نوشانیده می‌شود. ۱۱حتی می‌گویند: «خدا چگونه بداند و آیا خدای متعال علم دارد؟» ۱۲مردمان بدکار را ببینید، زندگی آرام دارند و ثروت شان روز بروز زیادتر می‌شود.

۱۳پس آیا من بیهوده دل خود را پاک ساخته و دستهای خود را از گناه دور داشته‌ام؟ ۱۴تمام روز در زحمت بوده و هر صبح تنبیه می‌گردم. ۱۵اگر من واقعاً آن حرفها را می‌زدم، البته در برابر قوم برگزیدۀ تو خیانتکار محسوب می‌شدم. ۱۶چون فکر کردم که این را بفهمم، در نظرم دشوار آمد. ۱۷تا که به قدسهای خدا داخل شدم. آنگاه دانستم که عاقبت و سرنوشت بدکاران چه است. ۱۸تو آن‌ها را در جاهای لغزنده قرار داده‌ای تا در ویرانی سقوط کنند. ۱۹آن‌ها ناگهان به هلاکت رسیده و تباه می‌شوند. عاقبتِ زندگی آن‌ها ترس‌آور و وحشتناک است. ۲۰همان طوریکه خوابِ انسان بعد از بیدار شدن محو می‌گردد، همچنین تو ای خداوند وقتی برخیزی، تصورات آن‌ها را ناچیز می‌شماری.

۲۱در آن وقت که دل من تلخ شده و در باطن خود دل‌ریش بودم، ۲۲همچو یک جاهل و بی‌معرفت و مثل یک حیوان نزد تو گردیدم. ۲۳با وصف این همه من دایماً با تو هستم و تو دست مرا گرفته‌ای. ۲۴موافق صلاحدید خود مرا هدایت می‌کنی و بعد مرا در حضور پُر‌جلال خود می‌رسانی. ۲۵کیست برای من در آسمان؟ غیر از تو هیچ چیزی را در زمین نیز نمی‌خواهم. ۲۶هر چند بدنم فرسوده و دلم ضعیف گردد، اما خدا صخرۀ دلم و تا ابد همه چیز من است. ۲۷کسانی که از تو دورند، هلاک می‌گردند و آنانی را که به تو بی‌وفایی و خیانت می‌کنند، نابود خواهی ساخت. ۲۸اما من، چقدر خوب است که همیشه به خدا نزدیک باشم. به خداوند متعال توکل کرده‌ام تا همۀ کارهای او را بیان کنم.

مزمور هفتاد و چهارم

دعا برای رهایی

(قصیده‌ای از آساف)

۱خدایا، چرا ما را برای همیشه ترک کرده‌ای و خشم تو بر ما که گوسفندان چراگاه تو هستیم، افروخته شده است؟ ۲قومی را بیاد آور که از ایام قدیم برای خود خریده‌ای و آن‌ها را فدیه کرده‌ای تا قوم برگزیدۀ تو شوند. این کوه سهیون را بیاد آور که در آن ساکن بوده‌ای. ۳بسوی خرابه‌های دائمی آن قدم بردار، زیرا دشمن هر چه را که در عبادتگاهِ تو بود، خراب کرده است. ۴دشمنانت در عبادتگاهِ مقدس تو فریاد می‌زنند و بیرق‌های خود را به نشانۀ پیروزی در آنجا برپا می‌نمایند. ۵مثل کسانی به نظر می‌رسند که تبرها را برای قطع کردن درختان جنگل بلند می‌کنند. ۶آن‌ها تمام نقش و نگار تراشیدۀ عبادتگاه را با تبرها و چکش‌ها خراب می‌کنند. ۷عبادتگاهِ مقدس تو را آتش زده‌اند و مسکن نام تو را با خاک یکسان نموده و بی‌حرمت کرده‌اند. ۸در دل خود می‌گویند: «ما آن‌ها را بکلی نابود می‌کنیم.» پس تمام جاهای مقدس خدا را در سرزمین سوزانیده‌اند. ۹علامات تو را دیگر نمی‌بینیم و از انبیاء هم یک نفر باقی نمانده است. در بین ما هیچکس نیست که بداند این وضع تا چه وقت دوام می‌کند. ۱۰ای خدا، دشمن تا به کی ملامت خواهد کرد؟ و آیا او تا به ابد نام تو را بی‌حرمت خواهد نمود؟ ۱۱چرا دست راست خود را از ما دریغ داشته‌ای؟ پس قدرت خود را ظاهر ساخته و ایشان را نابود کن.

۱۲خدا از قدیم پادشاه من است. او با معجزات بر روی زمین نجات را نمایان ساخته است. ۱۳تو به قوّت خود آب بحر را از هم جدا کردی و سر نهنگ‌ها را در آبها شکستی. ۱۴همچنین سر لِویاتان، یعنی جانور بحری، را کوبیده و او را خوراک جانوران بیابان ساختی. ۱۵تو چشمه‌ها و جویها را به جریان آوردی و نهرهای دائمی را خشک گردانیدی. ۱۶روز به تو تعلق دارد و شب نیز. آفتاب و مهتاب را تو در جاهای شان قرار داده‌ای. ۱۷تمام حدود زمین را تو تعیین کرده‌ای. تابستان و زمستان را تو ایجاد کرده‌ای.

۱۸ای خداوند این را بیاد آور که چسان دشمن تمسخر می‌کند و چگونه مردم جاهل نام تو را بی‌حرمت می‌نماید. ۱۹جانِ فاختۀ خود را به جانور وحشی مسپار و این قوم رنجدیده‌ات را تا به ابد فراموش مکن. ۲۰عهدی را که بسته‌ای بیاد آور، زیرا مردم ظالم در هر گوشۀ تاریک کمین کرده و زمین را از ظلم پُر ساخته‌اند. ۲۱مگذار که مظلومان رسوا گردند. مسکینان و نیازمندان نام تو را ستایش کنند. ۲۲ای خدا، برخیز و حقانیت خود را پابرجا کن و بیاد آور که چگونه احمق تمام روز تو را تمسخر می‌کند. ۲۳فریاد دشمنان خود را فراموش مکن و غوغای مخالفین خود را که همواره بلند می‌شود.

مزمور هفتاد و پنجم

خداوند داور حقیقی است

(مزمور و سرودی از آساف)

۱خدایا، تو را ستایش می‌کنیم و تو را سپاس می‌گوئیم! زیرا نام تو به ما نزدیک است و مردم کارهای عجیب تو را بیان می‌کنند.

۲خداوند می‌فرماید: «هنگامیکه به وقت معین برسم، با عدالت داوری خواهم کرد. ۳اگرچه زمین و همۀ ساکنین آن در حال ذوب‌شدن هم باشند، من ارکان آنرا استوار نگاه می‌دارم. ۴به متکبران می‌گویم که مغرور نباشند و شریران به قدرت خود نبالند، ۵بلند‌پروازی نکنند و از روی سرکشی سخنان تکبرآمیز نگویند.» ۶زیرا سرافرازی نه از شرق، نه از غرب و نه از بیابان و نه از کوهها می‌آید، ۷بلکه تنها خدا داور است. او است که یکی را سرافراز و دیگری را سرافگنده می‌سازد.

۸در دست خداوند کاسه‌ای است که مملو از شراب تلخِ آمیخته با غضب او است. او آنرا می‌ریزد و همۀ شریران جهان باید تا آخرین قطره از آن بنوشند. ۹اما من تا به ابد اعلام کرده و برای خدای یعقوب سرود ستایش می‌خوانم. ۱۰شاخ افتخار شریران تماماً بریده شده، اما قدرت راستکاران برافراشته خواهد شد.

مزمور هفتاد و ششم

خدا پیروز است

(مزمور و سرودی از آساف)

۱خدا در یهودا معروف است و نام او در اسرائیل عظیم! ۲خیمۀ اوست در شالیم و مسکن او در سهیون. ۳او در آنجا تیرهای آتشین را شکست و همچنان سپر و شمشیر و جنگ را. ۴تو پُر‌جلال و شکوهمند هستی، بیشتر از کوههای مهیب. ۵شجاعترین مردان دشمن در آنجا تاراج شده و به خواب ابدی فرو‌رفتند و دست خود را دیگر بلند کرده نتوانستند. ۶از توبیخ تو ای خدای یعقوب، سواران و اسپها به خواب گران فرو‌رفتند.

۷اما تو مهیب هستی، تنها تو! در حین غضبت کیست که در حضور تو بایستد؟ ۸از آسمان داوری را شنوانیدی. جهان بترسید و خاموش گردید، ۹هنگامیکه خدا برای داوری برخاست تا مسکینان جهان را نجات دهد. ۱۰خشم انسان تو را سپاس خواهد گفت و کمر بازماندگان خشم را می‌بندی.

۱۱به خداوند خدای خود وعده دهید و به آن وفا کنید. همۀ آن‌ها که گرداگرد او هستند، برای او که مهیب است هدایا تقدیم کنند. ۱۲روحیۀ فرمانروایان را می‌شکند و پادشاهان جهان را به وحشت می‌اندازد.

مزمور هفتاد و هفتم

تسلی در روز پریشانی

(مزموری از آساف)

۱آواز من بسوی خداست و فریاد می‌کنم. بسوی خدا فریاد می‌کنم و او مرا خواهد شنید. ۲در روز پریشانیِ خود خداوند را طلب کردم. در شب نیز دست من برای دعا بلند شده و خسته نگردید و جان من تسلی را ترجیح نداد. ۳خدا را بیاد می‌آورم و می‌نالم. تفکر می‌کنم و روح من حیران می‌گردد. ۴چشمانم را بیدار نگه داشتی و از پریشانی حرفی زده نمی‌توانم. ۵به روزگار گذشته فکر می‌کنم و سالهای قدیم را بیاد می‌آورم. ۶سرود شبانۀ خود را بیاد می‌آورم. در دل خود تفکر می‌کنم و روح من جوینده است. ۷آیا خداوند تا به ابد ترک می‌کند و دیگر هرگز راضی نخواهد شد؟ ۸آیا رحمت او برای همیشه زایل شده و عهد او تا به ابد باطل گردیده است؟ ۹آیا خدا شفقت خود را از یاد برده و رحمت‌های خود را در غضب بازداشته است؟ ۱۰پس گفتم این درد من است که دست راست خدای متعال با من مثل قدیم نیست. ۱۱در کارهای خداوند تفکر می‌کنم. بلی، اعمال شگفت‌انگیز تو را که از قدیم است به یاد می‌آورم. ۱۲دربارۀ جمیع کارهای تو می‌اندیشم و در صنعت‌های تو تفکر می‌کنم.

۱۳ای خدا، طریق تو در قدوسیت است. کیست خدای بزرگ مثل تو، ای خدا؟ ۱۴تو خدائی هستی که کارهای عجیب می‌کنی. تو قدرت خود را به همۀ اقوام جهان معروف گردانیده‌ای. ۱۵قوم برگزیدۀ خود را به بازوی خود رهانیده‌ای، یعنی اولادۀ یعقوب و یوسف را. ۱۶آبها تو را دید، ای خدا، آبها تو را دیده به لرزه آمد و عمق آبها نیز سخت آشفته و لرزان گردید. ۱۷از ابر‌ها باران بارید، در آسمان رعد پدید آمد و تیرهای برق تو از هر طرف به جهیدن شروع کردند. ۱۸صدای رعد تو در گِردباد بود و نورِ برق، جهان را روشن ساخت و زمین آشفته و لرزان گردید. ۱۹طریق تو در موجهای بحر است و راههای تو در آب‌های فراوان، اما آثار تو را نمی‌توان دانست. ۲۰قوم برگزیدۀ خود را مانند یک چوپان رهبری و به‌دست موسی و هارون هدایت نمودی.

مزمور هفتاد و هشتم

خدا و قوم برگزیدۀ او

(قصیده‌ای از آساف)

۱ای قوم من به تعلیمات من گوش دهید و به سخنان دهانم گوش فرا‌دهید. ۲دهان خود را به مَثَل‌ها باز خواهم کرد و چیزهای را شرح خواهم داد که از بنای عالم مخفی بوده است، ۳چیزهای که شنیده و دانسته‌ایم و پدران ما برای ما بیان کرده‌اند. ۴ما هم آن‌ها را از فرزندان ایشان پنهان نخواهیم کرد. ستایشات خداوند را و قدرت او و معجزات شگفت‌انگیزی را که او کرده است، برای نسل‌های آینده بیان می‌کنیم. ۵خداوند شهادتی در یعقوب برپا داشت و احکامی در اسرائیل وضع کرد و پدران ما را امر فرمود که آن‌ها را به فرزندان خود تعلیم دهند، ۶تا نسل آینده آن‌ها را بدانند و فرزندانی که در آینده متولد می‌گردند نیز برخاسته و آن‌ها را به فرزندان خود بیان نمایند. ۷و ایشان به خدا توکل نمایند و اعمال خدا را فراموش نکنند بلکه احکام او را اطاعت کنند. ۸تا مثل پدران خود نسل سرکش و فتنه‌انگیز نشوند که دل شان با خدا راست نبود و نه روح ایشان بسوی خدا وفادار.

۹مردم افرایم با وجودیکه با تیر و کمان مسلح بودند، در روز جنگ فرار کردند. ۱۰پیمان خدا را نگاه نداشتند و مطابق احکام او عمل نکردند. ۱۱کارهای خداوند را فراموش کردند و معجزاتی را که او به ایشان ظاهر کرده بود. ۱۲در برابر چشمان پدران شان در سرزمین مصر و صوعَن، کارهای شگفت‌انگیزی بعمل آورد. ۱۳آب بحر را دو شق کرده، ایشان را عبور داد و آبها را مانند دیوار برپا داشت. ۱۴در روز آن‌ها را در زیر سایۀ ابر و هنگام شب با نور آتش هدایت می‌نمود. ۱۵در بیابان صخره‌ها را بشگافت و آب فراوان، مثل آبی که از عمق‌ها به‌دست می‌آید، به آن‌ها فراهم نمود. ۱۶آب از صخره‌ها فوران کرد و مثل نهرها جاری شد. ۱۷با وجود همۀ اینها، بار دیگر نسبت به او گناه ورزیدند و در برابر خدای متعال در بیابان آشوب برپا کردند. ۱۸در دلهای خود خداوند را امتحان کردند، زیرا از او برای ارضای نفس خود غذا خواستند. ۱۹بر ضد خدا حرف می‌زدند و می‌گفتند: «آیا خدا می‌تواند در این بیابان سفره‌ای برای ما تهیه کند؟ ۲۰بلی، دیدیم که او صخره را زد و آبها روان شد و نهرها جاری گردید، پس آیا می‌تواند نان را نیز بدهد و گوشت برای قوم برگزیدۀ خود حاضر سازد؟»

۲۱وقتی خداوند این را شنید، غضبناک شد و آتش در یعقوب شعله‌ور شد و خشم بر اسرائیل افروخته گردید، ۲۲زیرا به خدا ایمان نداشته و به قدرت نجات‌بخش او اعتماد نکردند. ۲۳پس ابر‌ها را از بالا امر فرمود و دریچه‌های آسمان را گشود. ۲۴آنگاه «مَنّا» را بر ایشان بارانید تا بخورند و غلۀ آسمان را به ایشان بخشید. ۲۵مردمان از غذای فرشتگان خوردند و آذوقۀ فراوان داشتند. ۲۶باد شرقی را در آسمان وزانید و با قدرت خود باد جنوبی را آورد. ۲۷گوشت را برای شان مثل غبار فرستاد یعنی پرندگان را مانند ریگ دریا. ۲۸او آنرا در بین خیمه‌ها و اطراف اقامتگاه شان فرود آورد. ۲۹همگی خوردند و سیر شدند و آنچه که نفس شان آرزو داشت، به آن‌ها داده شد. ۳۰ایشان از طمع خود دست‌بردار نبوده و غذای دهن را هنوز فرو‌نبرده بودند، ۳۱که غضب خدا بر ایشان شعله‌ور گردیده، تنومندان شان را کشت و جوانان اسرائیل را هلاک ساخت.

۳۲با وجود این همه، آن‌ها دست از گناه نکشیدند و به معجزات او ایمان نیاوردند. ۳۳بنابران او کاری کرد که روزهای شان در بیهودگی گذشت و سال‌های شان در وحشت و ترس. ۳۴هنگامیکه عده‌ای از آنها را کشت، بقیه به خدا رو آورده، توبه نمودند و حضور او را طلبیدند. ۳۵آن‌ها به یاد آوردند که خدا صخرۀ ایشان و خدای متعال رهانندۀ ایشان است. ۳۶اما با دهان خود به او چاپلوسی کردند و با زبان خویش به او دروغ گفتند، ۳۷زیرا که دل ایشان با او راست نبود و به عهد وی وفادار نماندند. ۳۸اما او از روی رحمت خود گناه ایشان را بخشیده، آن‌ها را هلاک نساخت بلکه بارها از غضب خود برگشته و تمامیِ خشم خود را ظاهر نکرد. ۳۹و بیاد آورد که آن‌ها بشر هستند و مثل بادی که می‌وزد و بر‌نمی‌گردد.

۴۰آن‌ها به مراتب در بیابان در مقابل او سرکشی نمودند و در صحرا او را رنجانیدند. ۴۱بارها او را امتحان کردند و به قدوسِ اسرائیل بی‌حرمتی نمودند. ۴۲قدرت او را به خاطر نداشتند، روزی که ایشان را از دشمن رهانیده بود، ۴۳که چگونه نشانه‌های خود را در مصر ظاهر ساخت و معجزات خود را در دیار صوعَن. ۴۴دریاها و نهرهای شان را به خون تبدیل کرد، طوریکه آب برای نوشیدن نداشتند. ۴۵انواع حشرات نیشدار را فرستاد که آن‌ها را گزیدند و بقه‌ها که به آن‌ها آسیب رسانیدند. ۴۶کِشت و زراعت شان را بوسیلۀ کرمها تلف کرد. محصول زحمت شان را خوراک ملخ‌ها ساخت. ۴۷تاکستان ایشان را با ژاله خراب کرد و درختان انجیر شان را با ژاله‌های بزرگ. ۴۸رمه و گلۀ شان را به ژاله سپرد و مواشی شان را به شعله‌های برق. ۴۹آتش خشم خود را بر ایشان فرستاد، یعنی غضب و خشم شدید و مصیبت را با فرشتگان هلاکت. ۵۰غضب خود را جاری ساخت و جان ایشان را از موت نرهانید، بلکه به مرض کشندۀ وبا تسلیم نمود. ۵۱همۀ نخست‌زادگان مصریان را کشت و اولباری‌های قوّت ایشان را در خیمه‌های حام.

۵۲آنگاه قوم برگزیدۀ خود را مثل گوسفندان از مصر بیرون آورد و ایشان را در بیابان همچون گله‌ای رهنمایی نمود. ۵۳ایشان را در امنیت رهبری کرد تا نترسند، اما بحر دشمنان شان را در کام خود فرو‌برد. ۵۴بعد ایشان را به سرزمین مقدس خود آورد، به این کوهی که با قدرت دست راست خود حاصل کرده بود. ۵۵امت‌ها را پیش روی ایشان بیرون راند و مُلک شان را با ریسمان تقسیم نموده و قبایل اسرائیل را در خیمه‌های ایشان ساکن گردانید. ۵۶لیکن آن‌ها بازهم خدای متعال را امتحان کردند، به او آشوب برپا کردند و شهادات او را نگاه نداشتند. ۵۷ایشان برگشته، مانند پدران خود خیانت ورزیدند و مثل کمان نادرست، منحرف شدند. ۵۸با ساختن بتخانه‌ها در جاهای بلند خشم او را برافروختند و با پرستش بتهای خویش غیرت او را به هیجان آوردند. ۵۹چون خدا این را شنید، غضبناک گردید و از اسرائیل به شدت متنفر گردید. ۶۰پس خیمۀ شیلو را ترک نمود، آن خیمه‌ای که جای سکونت را که در میان آدمیان برپا ساخته بود. ۶۱به دشمنان موقع داد تا صندوق پیمان را که نشانۀ قدرت او بود، به اسیری برند و جلال خود را به‌دست ایشان سپرد. ۶۲قوم برگزیدۀ خود را به شمشیر تسلیم نمود و بر میراث خود غضبناک گردید. ۶۳جوانان آن‌ها را در آتش هلاک ساخت و دوشیزگان شان بی‌شوهر ماندند. ۶۴کاهنان شان با شمشیر بقتل رسیدند و بیوه‌های شان امکان عزاداری را نداشتند.

۶۵سرانجام خداوند مثل کسی که بیدار شده و مانند شخص نیرومندی که از باده سرخوش گردیده است، ۶۶دشمنان خود را به عقب راند و برای همیشه خجل و سرکوب ساخت. ۶۷خانوادۀ یوسف را رد کرد و قبیلۀ افرایم را نپذیرفت، ۶۸بلکه قبیلۀ یهودا و کوه سهیون را که دوست می‌داشت، برگزید. ۶۹او در آنجا عبادتگاه خود را مثل کوههای بلند و مثل زمین که استوار و همیشه پایدار است، بنا کرد. ۷۰بندۀ خود، داود را برگزید و او را از آغل‌های گوسفندان گرفت. ۷۱او را از عقب میش‌های شیری آورد تا قوم برگزیدۀ او یعقوب و میراث او اسرائیل را چوپانی کند. ۷۲پس داود ایشان را با صداقت دل چوپانی نمود و با مهارت دست هدایت کرد.

مزمور هفتاد و نهم

دعا برای رهایی قوم

(مزموری از آساف)

۱ای خدا، امت‌ها به سرزمین تو داخل شده، عبادتگاه مقدس تو را بی‌حرمت ساختند و اورشلیم را به خرابه‌ای تبدیل نمودند. ۲اجساد بندگانت را خوراک مرغان هوا ساختند و گوشت بدن خادمانت را به حیوانات وحشی دادند. ۳خون شان را در کوچه‌های اورشلیم مثل آب ریختند و کسی نبود که آن‌ها را دفن کند. ۴نزد همسایگان خود خوار شده و پیش اطرافیان خود رسوا و مسخره گردیده‌ایم.

۵تا کی ای خداوند، تا به ابد خشمناک می‌باشی؟ تا کی غیرت تو مثل آتش افروخته خواهد ماند؟ ۶غضب خود را بر سر اقوامی که تو را نمی‌شناسند بریز و بر ممالکی که نام تو را نمی‌خوانند. ۷زیرا که بنی‌یعقوب را بلعیده و محل سکونت شان را ویران کرده‌اند.

۸گناهان اجداد ما را به حساب ما میاور. رحمت‌های تو بزودی پیش روی ما آید، زیرا که بسیار خوار شده‌ایم. ۹ای خدا، ای نجات‌دهندۀ ما، به خاطر جلال نام خود ما را یاری فرما و ما را نجات ده و به خاطر نام خود گناهان ما را بیامرز. ۱۰چرا امت‌ها گویند که خدای ایشان کجاست؟ بگذار که پیش چشمان ما، انتقام خونِ ریخته‌شدۀ بندگانت بر امت‌ها معلوم شود.

۱۱نالۀ اسیران به حضور تو برسد و بر‌حسب عظمت قدرت خود آنانی را که به مرگ سپرده شده‌اند، نجات ده. ۱۲ای خداوند، به همسایگان ما که به تو بی‌حرمتی کرده‌اند، جزای هفت چندان برسان. ۱۳آنگاه ما که قوم برگزیدۀ تو و گوسفندان چراگاه تو هستیم، تا ابد از تو شکرگزار بوده و نسل اندر نسل ستایش تو را بیان خواهیم کرد.

مزمور هشتادم

دعا برای احیای قوم

(مزموری از آساف)

۱ای چوپانِ اسرائیل بشنو! ای که قبیلۀ یوسف را مانند گلۀ گوسفند راهنمائی می‌کنی! ای که بر فراز کروبیان یعنی فرشتگانِ مقرب، جلوس فرموده‌ای، در جلال و شکوه، خود را نمایان کن! ۲حضور خود را به قبایل افرایم، بنیامین و مَنَسّی بنما، قدرتت را آشکار کن و برای نجات ما بیا. ۳ای خدا ما را دوباره احیاء کن و نور چهرۀ خود را بر ما بتابان تا نجات یابیم.

۴ای خداوند، خدای قادر مطلق، تا به کی بر قوم برگزیدۀ خویش غضبناک خواهی بود و دعای بندگانت را نمی‌شنوی؟ ۵خوراک ایشان را اشک و اندوه ساختی و جام لبریز سرشک را به آن‌ها نوشانیدی. ۶ما را مورد تمسخر همسایگان ما ساخته‌ای و دشمنان ما به ما می‌خندند. ۷ای خدای قادر مطلق، ما را دوباره احیاء کن و نور چهرۀ خود را بر ما بتابان تا نجات یابیم.

۸تو قوم برگزیده‌ات را همچون تاکِ انگوری از مصر بیرون آوردی، امت‌ها را بیرون راندی و در جای ایشان آنرا غرس نمودی. ۹اطراف آنرا وسعت دادی، پس خوب ریشه دوانیده و زمین را پُر ساخت. ۱۰کوهها به سایۀ آن پوشانیده شد و سروهای آزاد تو با شاخه‌هایش. ۱۱شاخه‌های خود را تا به بحر و تا دریای فرات پهن نمود. ۱۲پس چرا دیوارهایش را شکسته‌ای که هر رهگذری آن را می‌چیند؟ ۱۳گرازهای جنگل آن را ویران می‌کنند و حیوانات صحرا آنرا می‌خورند.

۱۴ای خدای قادر مطلق، بسوی ما برگرد، از آسمان نظر انداز و ببین و از این تاک تفقد نما، ۱۵از این نهالی که دست راست تو نشانده است و از آن پسری که برای خویشتن قوی ساخته‌ای! ۱۶چون مثل هیزم در آتش سوخته شده و از خشم روی تو تباه گردیده‌اند! ۱۷پس دست تو بر مرد دست راست تو باشد و بر پسر انسان که او را برای خود قوی ساخته‌ای. ۱۸آنگاه هیچگاهی از تو رو بر‌نخواهیم‌گشتاند. ما را زنده نگهدار تا نام تو را بخوانیم. ۱۹ای خداوند، خدای قادر مطلق، ما را دوباره احیاء کن و نور چهرۀ خود را بر ما بتابان تا نجات یابیم.

مزمور هشتاد و یکم

سرود عید

(مزموری از آساف)

۱فریاد خوشی را سر دهید برای خدایی که قوّت ماست و آواز شادمانی را برای خدای یعقوب! ۲سرود بسرائید و دایره را به صدا آورید و آهنگی دلنواز با چنگ و رباب بنوازید. ۳با نوای شیپور، ماه نو، شب چهارده و عیدها را تجلیل کنید، ۴زیرا که این فریضه‌ای است در اسرائیل و فرمانی است از جانب خدای یعقوب. ۵این را شهادتی تعیین فرمود بر یوسف، هنگامیکه بر ضد مصر بیرون رفت. در آنجا آوازی را به زبانی ناآشنا شنیدم که می‌گفت:

۶«من بار سنگین را از دوش او برداشتم و دستهای او را از کارهای شاقه آزاد کردم. ۷در هنگام سختی استدعا نمودی و تو را رهانیدم. از میان رعد و برق تو را اجابت کرده و در کنار آب مریبه آزمایش نمودم.»

۸«ای قوم برگزیدۀ من بشنو، به تو هوشدار می‌دهم. ای اسرائیل، کاش به من گوش دهی! ۹در میان تو خدای غیر نباشد و نزد خدای بیگانه سجده منما. ۱۰من خداوند، خدای تو هستم که تو را از زمین مصر برآوردم. دهان خود را باز کن و آن را پُر خواهم ساخت.

۱۱اما قوم برگزیدۀ من سخن مرا نشنیدند و اسرائیل از من اطاعت نکرد. ۱۲بنابران آن‌ها را به سختیِ دل شان ترک کردم تا خواهشهای نفس خود را دنبال کنند. ۱۳ای کاش قوم برگزیده‌ام به من گوش می‌دادند و اسرائیل در طریق‌های من روان می‌بود. ۱۴آنگاه دشمنان شان را بزودی شکست می‌دادم و دست خود را بر ضد مخالفان آن‌ها بر‌می‌گردانیدم. ۱۵آنانی که از خداوند نفرت دارند با ترس در برابر او تعظیم می‌کردند و گرفتار مجازات ابدی می‌شدند. ۱۶اما قوم برگزیدۀ خود را با بهترین گندم غذا می‌دادم و تو را با عسل صحرائی سیر می‌ساختم.»

مزمور هشتاد و دوم

خداوند فرمانروای مطلق است

(مزموری از آساف)

۱خدا در دادگاه آسمانی ایستاده است و در میان خدایان داوری می‌کند. ۲تا به کی با بی‌عدالتی داوری می‌کنید و از شریران طرفداری می‌نمائید؟ ۳«فقیران و یتیمان را دادرسی کنید و بر مردم بیچاره و مسکین با انصاف باشید. ۴مظلومان و فقیران را برهانید و از دست شریران نجات دهید.

۵آن‌ها نمی‌دانند و نمی‌فهمند و در تاریکی راه می‌روند و جمیع اساس زمین متزلزل می‌باشد. ۶من گفتم که شما خدایانید و جمیع شما فرزندان خدای متعال، ۷لیکن مثل آدمیان خواهید مُرد و چون یکی از سروران خواهید افتاد!»

۸ای خدا برخیز و جهان را داوری فرما، زیرا که تو صاحب اختیار همۀ اقوام جهان هستی.

مزمور هشتاد و سوم

دعا برای شکست دشمنان

(سرود و مزموری از آساف)

۱ای خدا خاموش مباش! ای خدا سکوت نکن و آرام منشین، ۲زیرا دشمنانت شورش می‌کنند و کسانی که از تو نفرت دارند، سر خود را برافراشته‌اند. ۳بر علیه قوم برگزیده‌ات نقشه‌های پنهانی می‌کشند و برای آنهائی که به تو پناه آورده‌اند، حیله می‌سنجند ۴و می‌گویند: «بیائید که آن‌ها را از بین ببریم تا قومی نباشند و نام اسرائیل دیگر یاد نگردد.»

۵آن‌ها همه همدست شده‌اند و علیه تو توطئه کرده و باهم پیمان بسته‌اند. ۶اینها ادومیان، اسماعیلیان، موآبیان، هاجری ها، ۷مردم جبال، عمونیان، عمالیقیان، فلسطینی‌ها و باشندگان صور هستند. ۸آشور نیز با ایشان متفق شده و پشتیبان اولادۀ لوط گردیده است.

۹همان برخوردی را که با مدیان کردی، با این مردم هم بکن، چنانکه به سیسَرا و یابین در وادی قیشون ۱۰که در عَیندور هلاک شدند و اجساد شان پاروی زمین گردیدند. ۱۱سرورانِ شان را به سرنوشت غُراب و زیب گرفتار کن و جمیع حاکمان آن‌ها را مانند ذِبَح و صَلمُناع سرکوب بساز، ۱۲زیرا که می‌گفتند: «جایگاهی را که متعلق به خدا است به‌دست می‌آوریم.»

۱۳ای خدای من، آن‌ها را مثل خار بتۀ لولان و مانند کاه پیش روی باد بساز. ۱۴همچون آتشی که جنگل را می‌سوزاند و مثل شعلۀ آتش که کوهها را مشتعل می‌سازد، ۱۵همچنان آن‌ها را با تندباد خود بران و با طوفان خود ایشان را آشفته گردان. ۱۶آن‌ها را ذلیل بساز تا نام تو را ای خداوند بطلبند. ۱۷خجل و پریشان شوند تا به ابد و شرمنده و هلاک گردند. ۱۸و بدانند تو که اسمت خداوند یهوه می‌باشد، یگانه حکمفرمای مطلق کائنات هستی.

مزمور هشتاد و چهارم

اشتیاق برای خانۀ خدا

(مزموری از بنی‌قورح)

۱ای خداوند قادر مطلق، چه دلپذیر است مسکن‌های تو! ۲جان من اشتیاق شدید برای صحنهای خداوند دارد. دلم و تمام وجودم با آواز بلند خدای زنده را ستایش می‌کند. ۳در کنار قربانگاه‌های تو ای خدای قادر مطلق، که پادشاه من و خدای من هستی، حتی گنجشک نیز برای خود خانه‌ای پیدا کرده است و غُچی برای خویشتن آشیانه‌ای تا چوچه‌های خود را در آن بگذارد. ۴خوشا به حال کسانی که در خانۀ تو ساکن هستند و همیشه سرود ستایش تو را می‌خوانند. ۵خوشا به حال مردمانی که قوّت ایشان در تو است و طریق‌های تو در دلهای ایشان. ۶وقتی که از وادی بکاء یعنی بیابان خشک عبور می‌کنند، آنجا چشمه‌سار می‌شود و باران آنرا با برکات پُر می‌کند. ۷از قوّت تا قوّت می‌خرامند و هر یک آن‌ها در سهیون نزد خدا حاضر می‌شوند.

۸ای خداوند، خدای قادر مطلق، دعای مرا بشنو! ای خدای یعقوب، به من گوش بده! ۹ای خدایی که سپر ما هستی، ببین و به روی مسیح خود نظر انداز. ۱۰یک روز در صحنهای تو بهتر است از هزار در جای دیگر. ایستادن بر آستانۀ خانۀ خدای خود را بیشتر می‌پسندم تا ساکن شدن در خیمه‌های شریران. ۱۱زیرا خداوند، خدا آفتاب و سپر است. خداوند فیض و جلال خواهد داد و هیچ چیز نیکو را منع نخواهد کرد از آنانی که پیرو راستی هستند. ۱۲ای خداوند قادر مطلق، خوشا به حال کسی که بر تو توکل دارد.

مزمور هشتاد و پنجم

دعای نجات و رستگاری

(مزموری از بنی‌قورح)

۱ای خداوند، این سرزمین مورد لطف تو واقع شده است. تو یعقوب را از اسارت باز آورده‌ای. ۲سرکشی قوم برگزیده‌ات را عفو کرده و تمام گناهان شان را پوشانیده‌ای. ۳تمامیِ غضب خود را برداشته و آتش خشم خود را فرونشانده‌ای. ۴ای خدای نجات ما، ما را بسوی خود برگردان و غضب خود را از ما بردار. ۵آیا تا به ابد بر ما خشمگین خواهی بود؟ و خشم خویش را از یک نسل تا به نسل دیگر ادامه خواهی داد؟ ۶آیا ما را دوباره احیاء نخواهی کرد تا قوم برگزیده‌ات در تو شادمانی کنند؟ ۷ای خداوند، رحمت خود را بر ما ظاهر کن و نجات خویش را به ما عطا فرما.

۸آنچه خداوند خدا می‌گوید می‌شنوم، زیرا او به قوم برگزیدۀ خود و مقدسان خویش به سلامتی تکلم خواهد فرمود تا بسوی جهالت بر‌نگردند. ۹یقیناً نجات او به کسانی که از او می‌ترسند نزدیک است تا جلال او در سرزمین ما ساکن شود.

۱۰رحمت و راستی باهم ملاقات می‌کنند. عدالت و سلامتی یکدیگر را می‌بوسند. ۱۱راستی از زمین سر می‌زند و عدالت از آسمان نگاه می‌کند. ۱۲یقیناً خداوند چیزهای نیکو را می‌بخشد و زمین ما محصول خود را می‌دهد. ۱۳عدالت پیش روی او حرکت کرده و راه را برای قدم‌های وی آماده می‌سازد.

مزمور هشتاد و ششم

دعا برای کمک

(دعای داود)

۱ای خداوند به من گوش بده و دعایم را مستجاب کن، زیرا مسکین و نیازمند هستم! ۲جان مرا حفظ کن، زیرا من به تو وفادار هستم. ای خدای من، بندۀ خود را که بر تو توکل دارد، نجات بده. ۳ای خداوند بر من رحم فرما، زیرا که تمام روز به حضور تو زاری می‌کنم! ۴جان بندۀ خود را شادمان گردان، زیرا ای خداوند جان خود را به تو تقدیم می‌نمایم. ۵تو ای خداوند نیکو و بخشنده هستی و بسیار رحیم بر آنانی که تو را می‌خوانند. ۶ای خداوند دعای مرا بشنو و به آواز نالۀ من توجه نما! ۷در روز سختی و مشکلات به حضور تو دعا می‌کنم، زیرا که مرا مستجاب خواهی فرمود. ۸ای خداوند، تو مانند و همتا نداری و کارهای تو بی‌نظیر است. ۹ای خداوند، همه قوم‌های را که آفریده‌ای، به حضور تو سجده نموده و نام تو را تمجید می‌کنند، ۱۰زیرا که تو بزرگ هستی و معجزه می‌نمائی. تنها تو خدا هستی.

۱۱ای خداوند طریق خود را به من بیاموز تا در راستی تو قدم بردارم. دل مرا کامل ساز تا از نام تو ترسان باشم. ۱۲ای خداوند خدای من، با تمامیِ دل از تو شکرگزارم و نام تو را تا به ابد ستایش می‌کنم، ۱۳زیرا که رحمت تو به من عظیم است و جان مرا اعماق موت نجات دادی.

۱۴ای خدا، مردمان متکبر به مخالفت من برخاسته‌اند و گروهی از ظالمان قصد کشتن مرا دارند. آن‌ها تو را مد‌نظر خود ندارند. ۱۵اما تو ای خداوند، خدای رحیم و مهربان هستی، دیر غضب و پُر از رحمت و راستی. ۱۶بسوی من توجه فرما و بر من رحم کن. قوّت خود را به این بنده‌ات عطا فرما و پسر کنیز خود را نجات بخش. ۱۷نیکویی خود را به من نشان ده تا آنانی که از من نفرت دارند شرمنده گردند، زیرا که تو ای خداوند مرا یاری نموده و تسلی بخشیده‌ای.

مزمور هشتاد و هفتم

در وصف اورشلیم

(مزموری از بنی‌قورح)

۱خداوند شهر خود را که اساس آن در کوههای مقدس می‌باشد، بنا کرده است. ۲او دروازه‌های سهیون را بیشتر از همه شهرهای دیگر یعقوب دوست دارد. ۳ای شهر خدا، با شکوهمندی دربارۀ تو گفته می‌شود: ۴«مصر و بابل جزء اقوامی هستند که مرا می‌شناسند. مردمان فلسطین، صور و حبشه را در زمرۀ باشندگان سهیون می‌شمارم.»

۵دربارۀ سهیون گفته خواهد شد که زادگاه همگان می‌باشد. خود خدای متعال آنرا استوار می‌سازد. ۶هنگامیکه خداوند نامهای اقوام جهان را ثبت نماید، آن‌ها را به سهیون نسبت می‌دهد. ۷آنگاه خوانندگان و نوازندگان این سرود را می‌خوانند: «جمیع چشمه‌های من در تو است.»

مزمور هشتاد و هشتم

فریاد کمک

(سرود و مزموری از بنی‌قورح. سرود هیمان ازراحی)

۱ای خداوند، خدای نجات من، در روز نزد تو فریاد می‌کنم و در هنگام شب ناله و زاری. ۲دعای من به حضور تو برسد و به نالۀ من گوش خود را فرا‌گیر. ۳رنج و مصیبت جانم را به لب رسانده و زندگی‌ام به قبر نزدیک گردیده است. ۴مردم مرا در جملۀ مُردگان می‌شمارند و مثل یک فردِ بی‌قوّت گشته‌ام. ۵در میان مُردگان گمنام و مثل کشته‌شدگانی هستم که در قبر آرمیده‌اند، که ایشان را دیگر به یاد نخواهی آورد و از پناه تو جدا گردیده‌اند. ۶مرا در اعماق موت قرار داده‌ای و در تاریکی مطلق. ۷خشم تو بر من سنگینی می‌کند و همۀ امواج تو مرا در بر گرفته است. ۸دوستانم را از من دور کرده و مرا در نظر ایشان منفور ساخته‌ای. در قید و بند گرفتارم و راه گریز برایم نیست. ۹چشمانم از خواری و پستی تار گردیده است. ای خداوند، هر روز بدربار تو زاری می‌کنم و دست دعای من بسوی تو بلند است.

۱۰آیا برای مُردگان معجزه می‌کنی؟ آیا مُردگان برخاسته تو را ستایش می‌کنند؟ ۱۱آیا رحمت تو در قبر بیان می‌گردد و وفاداری تو در گودال نیستی؟ ۱۲آیا معجزات تو در ظلمت یاد می‌گردد و عدالت تو در مکان فراموشی؟

۱۳اما من نزد تو ای خداوند فریاد برآورده و صبحگاهان بدربار تو دعا می‌کنم. ۱۴ای خداوند، چرا جان مرا ترک کرده و روی خود را از من پنهان می‌کنی؟ ۱۵من از طفولیت بینوا و مشرف به مرگ بوده‌ام. خوف و ترس تو بر من قرار گرفته و حیران و سرگردان شده‌ام. ۱۶غضب تو بر من گذشته و خوف‌های تو مرا هلاک ساخته است. ۱۷مثل سیلاب دورادور مرا گرفته و تمامی روز مرا از هر سو احاطه نموده‌اند. ۱۸دوستان و عزیزانم را از من دور کرده و ظلمت را یار و یاور من ساخته‌ای.

مزمور هشتاد و نهم

وفاداری خدا با داود

(قصیده‌ای از ایتان ازراحی)

۱رحمت‌های تو را ای خداوند را تا به ابد می‌ستایم و وفاداری تو را با دهان خود نسل اندر نسل اعلام می‌کنم. ۲زیرا رحمت تو تا به ابد پایدار و وفاداری تو در آسمان‌ها استوار است. ۳تو فرمودی: «با برگزیدۀ خود پیمانی بسته‌ام و برای بنده‌ام، داود قسم خورده‌ام ۴که نسل تو را تا به ابد پایدار ساخته و تخت سلطنت تو را نسل اندر نسل بنا می‌کنم.»

۵آسمان‌ها کارهای شگفت‌انگیز تو را ای خداوند ستایش می‌کنند و جماعت مقدسان وفاداری تو را. ۶زیرا کیست در آسمان‌ها که با خداوند برابری تواند کرد؟ در میان موجودات آسمانی چه کسی را می‌توان با خداوند تشبیه نمود؟ ۷خدا در جماعت مقدسان بی‌نهایت مهیب است و خوف‌انگیزتر از آنانی است که گرداگرد او هستند.

۸ای خداوند، خدای قادر مطلق، کیست عظیم و توانا مانند تو ای خداوند؟ و وفاداری تو، تو را احاطه می‌کند. ۹بر بحر خروشان تو مسلط هستی و وقتی طغیان می‌کند امواج آنرا آرام می‌سازی. ۱۰جانور بحری «رَهَب» را درهم کوبیدی و از بین بردی و به بازوی قدرت خویش دشمنانت را پراگنده نمودی. ۱۱آسمان به تو تعلق دارد و زمین نیز از آن تو است. جهان و پُری آنرا تو آفریده‌ای. ۱۲شمال و جنوب را تو بوجود آورده‌ای. کوههای تابور و حِرمون با خوشی نام تو را ستایش می‌کنند. ۱۳بازوی تو با قوّت است. دست تو زورآور است و دست راست تو متعال. ۱۴عدالت و انصاف اساس تخت تو است. رحمت و راستی پیش روی تو می‌خرامند.

۱۵خوشا به حال قومی که آواز شادمانی را می‌دانند و در نور روی تو می‌خرامند. ۱۶تمامی روز در نام تو شادمان هستند و در عدالت تو سرافراشته می‌گردند. ۱۷زیرا که افتخار قوّت ایشان تو هستی و به رضامندیِ تو ما سرافراز می‌شویم. ۱۸زیرا سپر ما از آنِ خداوند و پادشاه ما متعلق به قدوس اسرائیل است.

وعدۀ خدا به داود

۱۹آنگاه در عالم رؤیا با مقدسینت سخن گفتی و فرمودی: «توانمندی را بر مرد شجاعی قرار دادم و برگزیده‌ای از قوم را سرافراز گردانیدم. ۲۰بندۀ خود داود را یافتم و او را با روغن مقدس خود مسح کردم. ۲۱دست من با او استوار خواهد شد و بازوی من نیز او را قوی خواهد گردانید. ۲۲دشمنی بر او ستم نخواهد کرد و پسر ظلم به او اذیت نخواهد رسانید. ۲۳خصمان او را پیش روی وی شکست خواهم داد و آنانی را که از او نفرت دارند، به زمین خواهم زد. ۲۴وفاداری و رحمت من با وی خواهد بود و در نام من سرافراز خواهد گردید. ۲۵دست او را بر بحر تسلط خواهم داد و دست راست او را بر دریاها. ۲۶او به من خواهد گفت: «تو پدر من هستی، خدای من و صخرۀ نجات من.» ۲۷من نیز او را نخست‌زادۀ خود خواهم ساخت، بلندتر از پادشاهان جهان. ۲۸رحمت خویش را برای وی تا به ابد نگاه خواهم داشت و پیمان من با او استوار خواهد بود. ۲۹نسل او را تا به ابد پابرجا خواهم ساخت و تخت او را مثل روزهای آسمان. ۳۰اما اگر اولادۀ او از احکام من سرکشی نمایند و مطابق فرامین من رفتار نکنند، ۳۱اگر فرایض مرا بشکنند و اوامر مرا نگاه ندارند، ۳۲آنگاه نافرمانی ایشان را به عصا تنبیه خواهم نمود و گناه ایشان را به تازیانه‌ها. ۳۳لیکن رحمت خود را از او بر‌نخواهم‌داشت و در وفاداری خود ثابت خواهم ماند. ۳۴پیمان خود را نخواهم شکست و آنچه را از دهانم صادر شد تغییر نخواهم داد. ۳۵یکبار به خاطر قدوسیت خود وعده نموده‌ام و به داود هرگز دروغ نخواهم گفت. ۳۶نسل او تا به ابد باقی خواهد ماند و تخت او به حضور من مثل آفتاب. ۳۷و مثل ماه که شاهد باوفایی در آسمان است، تا به ابد ثابت خواهد بود.»

سوگواری برای شکست پادشاه

۳۸لیکن تو برگزیدۀ خود را ترک کرده و خوار نموده‌ای و بر او غضبناک شده‌ای. ۳۹پیمان خود را با بنده‌ات شکسته‌ای و تاج او را بر زمین انداخته، بی‌حرمت ساخته‌ای. ۴۰تمام دیوارهای شهر او را ویران کرده و قلعه‌های او را به خرابه تبدیل نموده‌ای. ۴۱همه رهگذران او را تاراج می‌کنند و او نزد همسایگان رسوا گردیده است. ۴۲دست راست خصمان او را برافراشته، و همه دشمنانش را شادمان ساخته‌ای. ۴۳دم شمشیرش را برگردانیده‌ای و در جنگ با او کمک نکرده‌ای. ۴۴شکوه و جلال او را از بین برده و تخت او را به زمین انداخته‌ای. ۴۵روزهای جوانی او را کوتاه کرده، او را به خجالت پوشانیده‌ای.

دعا برای رهایی

۴۶تا به کی ای خداوند؟ آیا خود را تا به ابد پنهان خواهی کرد؟ تا به کی غضب تو مثل آتش افروخته خواهد شد؟ ۴۷به یاد آور که روزهای زندگی‌ام چقدر کوتاه است. همۀ انسانها را چقدر فانی آفریده‌ای! ۴۸کدام انسان زنده است که مرگ را نمی‌بیند؟ کیست آن کسی که بتواند جان خود را از چنگ گور نجات دهد؟

۴۹ای خداوند، رحمت‌های قدیم تو کجاست که برای داود به وفاداری خود وعده دادی؟ ۵۰ای خداوند، به یاد آور که چگونه از طرف قوم‌های بسیار ملامت شده و آنرا در سینه خود متحمل می‌باشم. ۵۱دشمنان تو ای خداوند ملامت کرده‌اند. آن‌ها مسح‌شده‌ای تو را مسخره نموده‌اند.

۵۲خداوند متبارک باد تا به ابد! آمین و آمین!

کتاب چهارم

(مزامیر ۹۰‌-‌۱۰۶)

مزمور نودم

خدای جاویدان و انسان فانی

(دعای موسی، مرد خدا)

۱ای خداوند، پناهگاه ما در جمیع نسل‌ها تو بوده‌ای. ۲پیش از آنکه کوهها به وجود آید و زمین و جهان را بیافرینی، از ازل تا به ابد تو خدا هستی. ۳انسان را به خاک بر‌می‌گردانی، و می‌گویی ای بنی‌آدم رجوع نمائید. ۴هزار سال در نظر تو مثل دیروز که گذشته باشد و مانند قسمتی از شب است. ۵تو به زندگی انسان دفعتاً خاتمه می‌دهی و عمر او مثل یک خواب کوتاه و مانند یک گیاهی زودگذر است. ۶صبحگاهان می‌شگفد و می‌روید، شامگاهان بریده و پژمرده می‌شود.

۷غضب تو ما را نابود می‌سازد و خشم تو به وحشت می‌اندازد. ۸چونکه گناهان ما را در نظر خود گذاشته‌ای و خطایای مخفی ما را در نور روی خویش. ۹زیرا که تمام روزهای ما در خشم تو سپری شد و سالهای خود را مثل خیالی بسر‌برده‌ایم. ۱۰میعاد عمر ما هفتاد سال است و اگر تندرست و قوی باشیم ممکن است هشتاد سال زندگی کنیم، اما همه دوران زندگی ما آمیخته با رنج و زحمت است و بزودی به آخر می‌رسد و فنا می‌شویم.

۱۱کیست که شدت خشم تو را بداند؟ و کیست که غضب تو را بفهمد تا بترسد، چنانکه از تو می‌باید ترسید؟ ۱۲به ما بیاموز که روزهای عمر خود را بشماریم تا دلِ ما فهیم و دانا گردد.

۱۳بیا ای خداوند! تا به کی؟ و بر بندگانت شفقت فرما. ۱۴صبحگاهان ما را از رحمت خود سیر کن تا در تمام روزهای زندگی خود شادمانی و خوشی نمائیم. ۱۵به اندازۀ روزهائی که سختی کشیدیم و سالهائی که بدبختی را دیدیم، به ما خوشی عطا فرما. ۱۶بگذار بندگانت کارهای تو را ببینند و فرزندان شان عظمت تو را. ۱۷لطف و نیکویی خداوند، خدای ما بر ما باد و عمل دستهای ما را بر ما استوار ساز! عمل دستهای ما را استوار گردان!

مزمور نود و یکم

خداوند پناهگاه و حافظ ما است

۱آنکه زیر پوشش خدای متعال قرار دارد، زیر سایۀ قادر مطلق ساکن خواهد بود. ۲به خداوند می‌گویم که او پناهگاه و قلعۀ من است و خدای من که به او توکل دارم. ۳حقیقتاً او ترا از دام صیاد و از مرض کشنده می‌رهاند. ۴با شهپرهای خود ترا می‌پوشاند و در زیر بالهای او پناه خواهی گرفت. راستیِ او پناه و سپر تو می‌باشد. ۵از خوفی در شب نخواهی ترسید و نه از تیری که در روز می‌پرد. ۶از مرض کشندۀ که در تاریکی پیشرفت می‌کند نخواهی ترسید و نه از آفتی که در روز باعث تباهی می‌گردد. ۷هزار نفر در پهلویت و ده هزار نفر در اطرافت خواهند افتاد، اما به تو صدمه‌ای نخواهد رسید. ۸فقط با چشمان خود خواهی نگریست و مجازات شریران را خواهی دید.

۹زیرا گفتی تو ای خداوند پناهگاه من هستی و خدای متعال را قلعۀ خود خواندی، ۱۰پس هیچ بدی بر تو واقع نخواهد گردید و بلایی به جای سکونت تو نزدیک نخواهد شد، ۱۱زیرا که او به فرشتگان خود امر خواهد فرمود تا در تمامیِ راههایت ترا حفظ نمایند. ۱۲آن‌ها تو را بر دستهای خود خواهند برداشت، مبادا پایت به سنگی بخورد. ۱۳بر شیر و مار پای خواهی نهاد، شیر‌بچه و اژدها را پایمال خواهی کرد.

۱۴خداوند می‌فرماید: «چونکه به من محبت دارد، او را خواهم رهانید و چونکه اسم مرا می‌شناسد، او را سرافراز خواهم ساخت. ۱۵وقتی بحضور من دعا کند او را اجابت خواهم کرد. من در زمان سختی با او خواهم بود و او را نجات داده، با عزت خواهم ساخت. ۱۶او را با عمر طولانی سیر ساخته و نجات خویش را به او نشان خواهم داد.»

مزمور نود و دوم

ستایش و سپاسگزاری

(مزمور و سرودی برای روز سَبَت)

۱خداوند را سپاس گفتن نیکوست و نام تو را ای خداوند متعال، ستایش کردن. ۲سحرگاهان رحمت تو را بیان کردن نیکوست و شامگاهان وفاداری تو را. ۳با نوای چنگ ده تار و رباب سرود ستایش تو را می‌خوانیم، ۴زیرا که ای خداوند، مرا به کارهای خودت شادمان ساخته‌ای، به سبب اعمال دستهای تو خوشی می‌کنم. ۵ای خداوند، کارهای تو چه شگفت‌انگیز است و فکرهای تو بی‌نهایت عمیق. ۶شخص بی‌فهم این را نمی‌داند و جاهل از درک آن عاجز است. ۷اگرچه شریران مثل علف می‌رویند و همۀ بدکاران سعادتمند می‌شوند، اما سرانجام برای همیشه از بین می‌روند. ۸لیکن تو ای خداوند، در جایگاه آسمانی خود تا به ابد باقی هستی. ۹دشمنان تو ای خداوند، بلی، دشمنان تو هلاک می‌گردند و تمام بدکاران پراگنده می‌شوند.

۱۰تو شاخ قوّت مرا مثل شاخ گاو وحشی برافراشته‌ای و به روغن تازه مسح شده‌ام. ۱۱با چشمان خود شکست دشمنانم را می‌بینم و به گوش خود فریاد بدخواهانم را که با من مقاومت می‌کنند می‌شنوم.

۱۲شخص عادل مثل درخت خرما با ثمر خواهد شد و مانند سرو لبنان نمو خواهد کرد. ۱۳آنانی که در خانۀ خداوند غرس شده‌اند، در پیشگاه خدای ما خواهند شگفت. ۱۴ایشان در زمان پیری نیز ثمر آورده و تازه و سبز خواهند بود. ۱۵به این ترتیب اعلام می‌کنند که خداوند راست است. او صخرۀ من است و در وی هیچ بی‌انصافی نیست.

مزمور نود و سوم

پادشاهی خداوند

۱خداوند پادشاه است. او ملبس با جلال می‌باشد. خداوند خود را آراسته و کمر خود را با قوّت بسته است. جهان را نیز با قدرت خود پایدار ساخته است که از جای خود تکان نمی‌خورد. ۲تخت تو از ازل برقرار بوده و تو ابدی هستی.

۳ای خداوند، سیلابها طغیان کرده‌اند. سیلابها آواز خود را برافراشته‌اند. سیلابها می‌خروشند. ۴بالا‌تر از آواز آب‌های بسیار و مافوق امواج زورآور بحر، خداوند در جایگاه آسمانی خود زورآورتر است. ۵شهادات تو بی‌نهایت امین است. ای خداوند، قدوسیت خانۀ تو را می‌زیبد تا ابدالآباد.

مزمور نود و چهارم

خداوند انتقام می‌گیرد

۱ای خداوند، خدای انتقام گیرنده، ای خدای انتقام گیرنده، در جلال و شکوه خود ظاهر شو! ۲ای داور جهان برخیز و مردمان مغرور را به سزای اعمال شان برسان. ۳تا به کی شریران، ای خداوند، تا به کی شریران شادمان باشند؟ ۴آن‌ها پُرگویی کرده، سخنان ستم‌آمیز می‌گویند و همۀ بدکاران لاف می‌زنند. ۵ای خداوند، آن‌ها قوم برگزیدۀ تو را کوبیده و میراث تو را خوار می‌شمارند. ۶بیوه زنان و یتیمان را می‌کشند و بیگانگانی را که در این سرزمین زندگی می‌کنند، بقتل می‌رسانند. ۷آن‌ها می‌گویند: «خداوند نمی‌بیند؛ خدای یعقوب متوجه نمی‌شود.»

۸ای احمقان قوم بفهمید! ای مردم نادان چه وقت هوشیار می‌شوید؟ ۹او که گوش را ساخته است، آیا خودش نمی‌شنود؟ او که چشم را آفرید، آیا خودش نمی‌بیند؟ ۱۰او که ملتها را تنبیه می‌کند و معرفت را به انسان می‌آموزد، آیا شما را سرزنش نخواهد کرد؟ ۱۱خداوند فکرهای انسان را می‌داند که کاملاً پوچ و بیهوده است.

۱۲ای خداوند، خوشا به حال کسی که او را تأدیب می‌کنی و به او احکام خود را می‌آموزی. ۱۳تا او را در روزهای مصیبت آسودگی بخشی، در آن هنگامیکه شریران به جزای اعمال شان می‌رسند. ۱۴خداوند قوم برگزیدۀ خود را رد نخواهد کرد و میراث خویش را ترک نخواهد نمود. ۱۵بار دیگر داوری مطابق عدل و انصاف اجراء خواهد شد و همۀ عادلان از آن پشتیبانی خواهند نمود.

۱۶کیست که در مقابل اشخاص شریر از من دفاع کند و کیست که با من بر ضد بدکاران مقابله کند؟ ۱۷اگر خداوند مددگار نمی‌بود، جان من بزودی رهسپار دیار خاموشی می‌شد. ۱۸وقتی گفتم پایم لغزش می‌خورد، آنگاه رحمت تو ای خداوند مرا استوار ساخت. ۱۹در کثرت اندیشه‌های دل من، تسلی‌های تو جانم را آسایش بخشید.

۲۰آیا مسند داورانِ فاسد می‌تواند به تو وابستگی داشته باشد، که در نام قانون بی‌عدالتی را اختراع می‌کند؟ ۲۱بر جان شخص عادل دسیسه می‌سازند و بر خون بی‌گناه فتوی می‌دهند. ۲۲لیکن خداوند پناهگاه من و خدایم صخرۀ نجات من است. ۲۳گناه ایشان را بر خودشان بر‌خواهد گردانید و آن‌ها را به سبب شرارت شان از بین خواهد برد. خداوند، خدای ما آن‌ها را بکلی نابود خواهد ساخت.

مزمور نود و پنجم

سرود پرستش خداوند

۱بیائید خداوند را ستایش کنیم و برای صخرۀ نجات خود آواز شادمانی سر دهیم. ۲به حضور او با حمد بیائیم و با سرودهای شادمانی او را ستایش کنیم. ۳زیرا خداوند، خدای بزرگ است و پادشاه عظیم بر تمامی خدایان. ۴نشیب‌های زمین در دست وی است و فراز کوههای بلند از او. ۵بحرها به او تعلق دارد، او آن‌ها را بوجود آورد و دستهای وی زمین خشک را شکل داد.

۶بیائید عبادت و سجده نمائیم و بحضور آفرینندۀ خود، خداوند زانو زنیم. ۷زیرا که او خدای ما است و ما قوم برگزیده و گلۀ دست او می‌باشیم! ای کاش امروز آواز او را می‌شنیدید! ۸«دل خود را سخت مسازید، مانند روزهای امتحان در بیابان مریبه و مسا. ۹در آنجا پدران شما مرا امتحان کردند و باوجودی که اعمال مرا دیده بودند، باز هم مرا آزمودند. ۱۰مدت چهل سال از آن قوم بیزار بودم و گفتم: «قوم گمراه دل هستند که طریق‌های مرا نشناختند.» ۱۱پس در غضب خود قسم خوردم، که به آرامیِ من داخل نخواهند شد.»

مزمور نود و ششم

بزرگی و جلال خدا

(همچنین در اول‌تواریخ ۱۶:‌۲۳‌-‌۳۳)

۱سرود تازه‌ای در وصف خداوند بسرائید! ای تمامی زمین، خداوند را بسرائید! ۲خداوند را بسرائید و نام او را متبارک خوانید! مژدۀ نجات او را روز به روز بیان کنید. ۳جلال و شکوه او را به ملتها اعلام کنید و کارهای شگفت‌انگیز او را در میان همۀ مردم. ۴زیرا خداوند عظیم است و سزاوار ستایش. او مهیب است بر همۀ خدایان. ۵زیرا همه خدایانِ دیگر بتها هستند، لیکن خداوند، آسمان‌ها را آفرید. ۶عظمت و جلال به حضور وی است و قوّت و جمال در قدس وی.

۷ای مردم جهان، خداوند را ستایش کنید! خداوند را در جلال و قدرت او توصیف نمائید! ۸خداوند را به جلال اسم او ستایش کنید! هدیه بیاورید و به پیشگاه او بیائید. ۹خداوند را در کمال قدوسیت او بپرستید! ای تمامی زمین از حضور وی بلرزید! ۱۰به همه اقوام جهان بگوئید: «خداوند پادشاه است. او جهان را طوری بنا کرد که جنبش نمی‌خورد و همۀ مردم را از روی عدالت داوری می‌کند.»

۱۱آسمان خوشی کند و زمین وجد نماید، بحرها و تمام موجودات آن‌ها به جوش و خروش آیند، ۱۲کشتزارها و هرچه در آنهاست شادمان گردند! همۀ درختان جنگل فریاد خوشی برآورند؛ ۱۳به حضور خداوند زیرا که می‌آید، زیرا که برای داوری جهان می‌آید. او جهان را به انصاف و قوم‌ها را به امانت خود داوری خواهد کرد.

مزمور نود و هفتم

قدرت و عظمت خداوند

۱خداوند پادشاه است، پس زمین خوشی کند و جمیع جزیره‌ها شادمان باشند. ۲ابر‌ها و ظلمتِ غلیظ گرداگرد اوست. عدالت و انصاف اساس تخت اوست. ۳آتش در پیشروی او می‌رود و دشمنانش را که در اطراف او هستند، می‌سوزاند. ۴برقهای او جهان را روشن می‌کند و زمین آنرا می‌بیند و به لرزه می‌آید. ۵کوهها در حضور خداوند گداخته می‌شوند، در حضور خداوند تمام جهان. ۶آسمان‌ها عدالت او را اعلام می‌کنند و همه اقوام جهان جلال او را می‌بینند.

۷تمام بت‌پرستان خجل و شرمنده می‌شوند، زیرا آن‌ها به بتهای خود می‌بالند. ای جمیع خدایانِ امت‌ها، در حضور خداوند سجده کنید. ۸سهیون این را می‌شنود و شادمان می‌شود و شهرهای یهودا مسرور می‌گردند. به سبب داوری‌های تو، ای خداوند. ۹زیرا که تو ای خداوند بر تمامی روی زمین متعال هستی و برتر از همه خدایان.

۱۰ای شما که خداوند را دوست دارید، از بدی نفرت کنید. او حافظ جانهای مقدسان خود می‌باشد و آن‌ها را از دست شریران نجات می‌دهد. ۱۱نور بر عادلان می‌تابد و شادمانی برای راستکاران. ۱۲ای عادلان، در خداوند شادمان باشید و نام مقدس او را سپاس گوئید.

مزمور نود و هشتم

سرود تازه

۱برای خداوند سرود تازه‌ای بسرائید، زیرا کارهای شگفت‌انگیز کرده است. دست راست و بازوی مقدس او، او را پیروز ساخته است. ۲خداوند نجات را اعلام کرده و عدالت خود را به امت‌ها آشکار کرده است. ۳رحمت و امانت خود را با قوم اسرائیل به یاد آورد. همۀ اقصای زمین دیدند که خدای ما نجات داد.

۴ای تمامی زمین، آواز شادمانی را برای خداوند بلند کنید. با فریاد خوشی و نوای نشاط‌انگیز، او را ستایش نمائید. ۵برای خداوند با نوای چنگ بسرائید، با نوای چنگ سرود بخوانید. ۶با آواز شیپورها و شاخ قوچ به حضور خداوند، پادشاه آواز شادمانی را بلند کنید. ۷بحر و تمام موجودات آن به خروش آید، جهان و ساکنین آن خوشی کنند. ۸امواج دریا کف بزنند و کوهها با هم ترنم نمایند، ۹به حضور خداوند زیرا که می‌آید، زیرا که برای داوری جهان می‌آید. او جهان را به انصاف و قوم‌ها را با راستی داوری خواهد کرد.

مزمور نود و نهم

سلطنت و اقتدار خداوند

۱خداوند پادشاه است، پس ملتها بلرزند. وقتی بر تخت خود بالای کروبیان، یعنی فرشتگان مقرب، می‌نشیند، زمین به لرزه می‌آید. ۲خداوند در سهیون عظیم است و بر جمیع ملتها متعال. ۳اسم عظیم و مهیب تو را ستایش کنند، زیرا او قدوس است. ۴قوّت پادشاه، انصاف را دوست می‌دارد. تو راستی را برقرار کرده و انصاف و عدالت را در یعقوب به عمل آورده‌ای. ۵خداوند، خدای ما را ستایش کنید و در برابر قدم‌های او زانو بزنید، زیرا او قدوس است.

۶موسی و هارون از جملۀ کاهنانش و سموئیل از یاد کنندگان نام او، به حضور خداوند دعا کردند و او ایشان را اجابت فرمود. ۷از بین ستون ابر به ایشان سخن گفت و آن‌ها شهادات و احکامی را که به ایشان داد بجا آوردند. ۸ای خداوند، خدای ما، تو ایشان را اجابت فرمودی. تو ایشان را خدای غفور و بخشنده بودی، اما آن‌ها را به خاطر گناه شان تنبیه کردی. ۹خداوند، خدای ما را ستایش کنید و او را بر کوه مقدسش بپرستید، زیرا خداوند، خدای ما مقدس است.

مزمور یکصدم

سرود حمد و خوشی

۱ای تمامی روی زمین خداوند را آواز شادمانی دهید. ۲خداوند را با خوشی عبادت نمائید و به حضور او با ترنم بیائید. ۳بدانید که خداوند، خداست. او ما را آفرید و ما متعلق به او هستیم. ما قوم برگزیدۀ او و رمۀ چراگاه او می‌باشیم. ۴به دروازه‌های او با شکرگزاری بیائید و به عبادتگاه او با ستایش. او را حمد کنید و نام او را متبارک خوانید. ۵زیرا که خداوند نیکوست. رحمت او ابدی است و وفاداری او جاویدان.

مزمور یکصد و یکم

وعدۀ پادشاه

(مزموری از داود)

۱رحمت و انصاف را خواهم سرائید و برای تو ای خداوند، سرود ستایش خواهم خواند. ۲در طریق کامل به خردمندی رفتار خواهم نمود. نزد من چه وقت خواهی آمد؟

در خانۀ خود با قلب سلیم بسر خواهم برد. ۳چیزی بد را پیش نظر خود نخواهم گذاشت. از کار اشخاص کج‌رو نفرت داشته و با آن‌ها همنشین نخواهم شد. ۴دلِ کج را از خود دور می‌کنم و با بدی و شرارت سر و کاری نخواهم داشت. ۵کسی را که در خفا از همسایۀ خود غیبت کند، از بین خواهم برد و شخصی را که چشم مغرور و دل متکبر دارد تحمل نخواهم کرد. ۶از کسانی که به خداوند وفادار‌اند حمایت می‌کنم و آن‌ها را بخانۀ خود می‌پذیرم. کسی که در طریق کامل رفتار می‌کند، مرا خدمت خواهد نمود. ۷شخص فریبکار را در خانۀ خود راه نخواهم داد و دروغگو پیش نظر من نخواهد ماند. ۸هر روزه همۀ شریران را نابود کرده و شهر خداوند را از وجود بدکاران پاک خواهم ساخت.

مزمور یکصد و دوم

دعا در پریشانی

(دعای مسکین وقتیکه پریشان حال شده، نالۀ خود را به حضور خداوند می‌ریزد.)

۱ای خداوند، دعایم را بشنو و فریاد من نزد تو برسد. ۲در روز سختی از من رو مگردان. به من توجه فرما و هرگاه دعا می‌کنم مرا به زودی اجابت فرما. ۳روزهای عمرم مانند دود برباد رفته و استخوانهایم مثل هیزم در حال سوختن است. ۴دل من مثل گیاهی است که کوبیده و خشک شده باشد. خوردن غذای خود را فراموش کرده‌ام. ۵به سبب آواز نالۀ من، جزء پوست و استخوان چیزی در بدنم باقی نمانده است. ۶مثل مرغ سقای صحرا شده و مانند بوم خرابه‌ها گردیده‌ام. ۷خواب به چشمانم راه ندارد و چون پرنده‌ای تنها بر پشت بام هستم. ۸دشمنانم هر روز مرا سرزنش می‌کنند و مسخره‌کنندگانم مرا لعنت می‌نمایند. ۹به سبب خشم و غضب تو خاکستر را مثل نان می‌خورم و اشکهایم با آبی که می‌نوشم آمیخته‌اند، ۱۰زیرا که مرا برداشتی و بر زمین زدی. ۱۱روزهایم مانند سایه‌های عصر رو بزوال است و من مثل گیاه پژمرده می‌شوم.

۱۲لیکن تو ای خداوند، تا به ابد پادشاه هستی! و شهرت نام تو در تمام نسل‌ها باقی خواهد ماند. ۱۳تو برخاسته، بر سهیون رحم می‌کنی، زیرا وقت آن است که بر او شفقت نمائی و زمان معین رسیده است. ۱۴چون بندگان تو به سنگهای آنجا علاقه و دلبستگی دارند و بر خاک آن شفقت می‌نمایند. ۱۵قوم‌ها از نام خداوند خواهند ترسید و پادشاهان روی زمین از عظمت و جلال او. ۱۶زیرا خداوند سهیون را بنا می‌کند و در جلال خود ظاهر می‌گردد. ۱۷به زاری درماندگان توجه نموده و دعای مسکینان را خوار نخواهد شمرد.

۱۸این برای نسل آینده نوشته می‌شود تا قومی که آفریده خواهند شد، خداوند را ستایش کنند. ۱۹خداوند از جایگاه ملکوتی خود نگریسته و از آسمان بر زمین نظر افگنده است. ۲۰تا نالۀ اسیران را بشنود و آنانی را که محکوم به مرگ بودند، رهایی بخشد. ۲۱بنابراین نام خداوند در سهیون ذکر خواهد گردید و در اورشلیم او را ستایش خواهند کرد، ۲۲هنگامیکه اقوام و ملتهای جهان یکجا جمع شوند تا خداوند را عبادت نمایند.

۲۳توانائی مرا در نصف راه از من گرفت و روزهای مرا کوتاه گردانید. ۲۴آنگاه گفتم که ای خدای من، نگذار که در جوانی بمیرم. ای که جاویدان و ابدی هستی. ۲۵از قدیم بنیاد زمین را نهادی و آسمان‌ها عمل دستهای تو است. ۲۶آن‌ها فانی می‌شوند، لیکن تو باقی هستی و همگی آن‌ها همچون لباس، کهنه و فرسوده می‌شوند. تو آن‌ها را مثل ردا تبدیل می‌کنی و مبدل خواهند شد. ۲۷لیکن تو همان هستی و سالهای تو تمام نخواهد گردید. ۲۸فرزندان بندگانت در پناه تو بسر برده و نسل ایشان در حضور تو پایدار خواهند بود.

مزمور یکصد و سوم

ستایش رحمت خدا

(مزموری از داود)

۱ای جان من خداوند را ستایش کن، ای تمام وجود من نام مقدس او را متبارک بخوان. ۲ای جان من خداوند را ستایش کن و مهربانی‌های او را از یاد نبر. ۳او تمام گناهانت را می‌بخشد و همۀ مرض‌های ترا شفا می‌دهد. ۴ترا از مرگ می‌رهاند و تاج رحمت و شفقت خود را بر سر تو می‌نهد. ۵جان ترا از نعمت‌های خود سیر می‌کند تا جوانی تو مثل عقاب تازه شود.

۶خداوند عدالت را به جا می‌آورد و انصاف را برای همۀ مظلومان. ۷طریق‌های خود را به موسی تعلیم داد و اعمال خود را به بنی‌اسرائیل. ۸خداوند بخشنده و مهربان است، دیر غضب و بسیار رحیم. ۹تا به ابد محاکمه نمی‌کند و خشم را همیشه نگاه نخواهد داشت. ۱۰با ما موافق گناهان ما عمل ننموده و ما را مطابق خطاهائی ما جزا نداده است، ۱۱زیرا آنقدر که آسمان از زمین بلندتر است، به همان قدر رحمت او بر ترسندگانش عظیم است. ۱۲به اندازه‌ای که مشرق از مغرب دور است، گناهان ما را از ما دور می‌کند. ۱۳چنانکه پدر بر فرزندان خود رحیم است، خداوند هم بر ترسندگان خود شفقت می‌نماید. ۱۴خداوند از سرشت ما آگاه است و می‌داند که خاک هستیم.

۱۵روزهای عمر انسان مثل گیاه است و مانند گل صحر می‌شگفد. ۱۶وقتی باد بر آن می‌وزد، نابود می‌شود و مکانش دیگر آن را نمی‌شناسد. ۱۷لیکن رحمت خداوند بر ترسندگانش از ازل تا به ابد است و عدالت او بر فرزندانِ فرزندان شان ۱۸و بر آنانی که عهد او را حفظ می‌کنند و فرایض او را یاد می‌دارند تا آن‌ها را بجا آورند. ۱۹خداوند تخت خود را در آسمان‌ها برقرار نموده و بر همه سلطنت می‌کند.

۲۰خداوند را متبارک خوانید، ای فرشتگان او که در قوّت زورآورید و آواز کلام او را می‌شنوید و به جا می‌آورید. ۲۱ای تمام لشکرهای او، خداوند را ستایش کنید و ای خادمان او که ارادۀ او را به جا می‌آورید! ۲۲ای همۀ کارهای خداوند، او را در همه جاهای سلطنت او متبارک خوانید! ای جان من خداوند را ستایش کن.

مزمور یکصد و چهارم

در ستایش آفریدگار

۱ای جان من، خداوند را ستایش کن. ای خداوند، خدای من، تو بسیار عظیم و به عزت و جلال ملبس هستی. ۲خویشتن را به نور پوشانیده و آسمان را مثل خیمه برافراشته‌ای. ۳خانۀ او بر فراز ابر‌ها بنا شده و ابر‌ها را عرادۀ خود ساخته و بر بالهای باد سوار می‌شود. ۴بادها را پیام‌رسان خود و شعله‌های آتش را خادمان خود می‌گرداند.

۵زمین را بر بنیاد آن استوار کرده که تا به ابد جنبش نخورد. ۶اوقیانوسها زمین را همچون جامه‌ای پوشاند و آب، کوهها را در بر گرفت. ۷از عتاب تو آبها به جریان آمدند و با صدای رعد تو به همه جا پراگنده شدند. ۸فراز کوهها را پوشاندند، در دره‌ها سرازیر گردیدند و به مکانی که مهیا ساختی جاری شدند. ۹برای آن‌ها حدودی را معین کردی تا از آن نگذرند و بار دیگر زمین را آب نپوشاند. ۱۰چشمه‌ها را در وادی‌ها جاری ساخت تا در میان کوهها روان شوند، ۱۱تمام حیوانات صحرا را سیراب می‌سازند و گوره‌خرها تشنگی خود را رفع می‌کنند. ۱۲پرندگان بر شاخه‌های درختان نزدیک آب آشیانه می‌سازند و نغمه‌سرایی می‌کنند. ۱۳با بارانی که از آسمان می‌فرستد، کوهها را سیراب می‌کند و از ثمرات اعمال تو زمین سیر می‌گردد. ۱۴برای مواشی علف و برای انسانها نباتات را می‌رویاند تا غذای خود را از آن‌ها به‌دست آورند. ۱۵همچنان ثمرۀ تاک که دل انسان را شادمان می‌کند و روغن که چهرۀ او را شاداب می‌سازد و وجود انسان را به نان قوی می‌گرداند. ۱۶درختان خداوند شاداب می‌گردند، یعنی سروهای آزاد لبنان که او غرس کرده است. ۱۷پرندگان در آن‌ها آشیانه می‌سازند و اما درخت صنوبر لانۀ لگ‌لگ‌ها می‌باشد. ۱۸کوههای بلند پناهگاه بزهای کوهی و صخره‌ها لانۀ موشهای صحرائی هستند. ۱۹ماه را برای تعیین وقت‌ها ساخت و آفتاب زمان غروب خود را می‌داند.

۲۰شب را بوجود می‌آوری، تا در تاریکی آن، حیوانات وحشی جنگل بخرامند. ۲۱شیر‌بچگان برای شکار خود غُرش می‌کنند و خوراک خویش را از خدا می‌خواهند. ۲۲در وقت طلوع آفتاب دوباره به بیشۀ خود می‌آیند و استراحت می‌کنند. ۲۳آنگاه انسان برای کسب و کار خود بیرون می‌رود و تا شامگاه به وظیفۀ خود مشغول می‌باشد.

۲۴ای خداوند اعمال تو چه بسیار است. همۀ آن‌ها را از روی حکمت انجام داده‌ای. زمین از مخلوقات تو پُر است. ۲۵در آن بحر وسیع و بزرگی که آفریده‌ای، جانورانِ بی‌شمار و حیوانات بزرگ و کوچک زندگی می‌کنند. ۲۶کشتی‌ها بر سطح آن روانند و لِویاتان، یعنی جانور بحری را که آفریده‌ای، در آن بازی می‌کند. ۲۷تمام مخلوقات تو منتظر‌اند تا تو روزی آن‌ها را بدهی. ۲۸آنچه را که به آن‌ها می‌دهی، آن‌ها جمع می‌کنند. دست خود را باز می‌کنی، پس از چیزهای نیکو سیر می‌شوند. ۲۹وقتی از آن‌ها رو بر‌می‌گردانی، به وحشت می‌افتند و هنگامیکه جان‌شان را می‌گیری، می‌میرند و به خاک بر‌می‌گردند. ۳۰چون روح خود را می‌فرستی، مخلوقات آفریده می‌شوند و روی زمین تازه می‌گردد.

۳۱جلال خداوند تا به ابد است. خداوند از اعمال خلقت خود خوشنود باشد. ۳۲وقتی بر زمین نگاه می‌کند، زمین بلرزه می‌آید و چون کوهها را لمس می‌کند، آتشفشان می‌شوند.

۳۳تا زنده‌ام خداوند را با سرود پرستش خواهم کرد و تا زمانی که وجود دارم خدای خود را ستایش خواهم نمود. ۳۴باشد که تفکر دلم مورد پسند او واقع گردد و من در خداوند شادمانی خواهم کرد. ۳۵گناهکاران از روی زمین محو گردند و شریران دیگر یافت نشوند.

ای جان من خداوند را ستایش کن! هَلّلِویاه، سپاس به خداوند.

مزمور یکصد و پنجم

خداوند و قوم برگزیدۀ او

(همچنان در اول‌تواریخ ۱۶:‌۸‌-‌۲۲)

۱خداوند را شکر کنید و نام او را بخوانید. اعمال او را به ملتها اعلام نمائید. ۲برای او سرود بسرائید و او را ستایش کنید. از همه کارهای شگفت‌انگیز او خبر بدهید. ۳در نام مقدس او فخر کنید و دل مشتاقان خداوند شادمان باشد. ۴خداوند و قوّت او را بطلبید و روی او را پیوسته بجوئید. ۵معجزاتی را که او انجام داده است به یاد آورید، همچنان نشانه‌های شگفت‌انگیز و داوری‌های دهان او را. ۶ای نسل بندۀ او ابراهیم و ای اولادۀ یعقوب، برگزیدۀ او.

۷خداوند، خدای ماست! داوری‌های او در تمامی جهان است. ۸عهد خود را یاد می‌دارد تا به ابد و کلامی را که بر هزاران پشت فرموده است، ۹آن عهدی را که با ابراهیم بسته و وعده‌ای را که برای اسحاق داده است. ۱۰آنرا برای یعقوب به عنوان فریضه‌ای استوار ساخت و برای اسرائیل عهد جاودانی. ۱۱او گفت که سرزمین کنعان را به تو می‌دهم تا ملکیت شما گردد. ۱۲هنگامیکه تعداد شان محدود و کم بود و در آنجا مثل بیگانگان بسر می‌بردند ۱۳و از یک ملت به ملت دیگر و از یک مملکت به قوم دیگر می‌رفتند، ۱۴او نگذاشت که کسی بر ایشان ظلم کند و حتی پادشاهان را به خاطر ایشان توبیخ نمود. ۱۵او فرمود: «بر مَسح‌شدگان من دست نزنید و به انبیای من ضرر نرسانید.» ۱۶پس قحطی را در آن زمین آورد و مایۀ زیست و نان آن‌ها را از بین برد. ۱۷او مردی را پیشتر از آن‌ها فرستاد، یعنی یوسف که به عنوان غلام فروخته شد. ۱۸پاهای یوسف را به زنجیر بستند و به گردن وی حلقۀ آهنی انداختند، ۱۹تا وقتیکه پیشگویی‌اش به وقوع پیوست و کلام خداوند او را از آزمایش گذشتانده و تصدیق فرمود. ۲۰آنگاه پادشاه او را از بند رهایی بخشید و سلطان قوم‌ها او را از زندان آزاد کرد. ۲۱او را بر خانۀ خود ناظر مقرر کرد و اختیار تمام دارائی خود را به وی سپرد، ۲۲تا به ارادۀ خود بر بزرگان فرعون سروری کند و مشایخ او را حکمت آموزد.

۲۳سپس اسرائیل به مصر درآمدند و یعقوب در زمین حام غربت پذیرفت. ۲۴خداوند قوم برگزیدۀ خود را بی‌نهایت بارور و زیاد گردانید و آن‌ها را قویتر از دشمنان شان ساخت. ۲۵لیکن دل مردم مصر را برگردانید تا بر قوم برگزیدۀ او کینه ورزند و با بندگان او با حیله رفتار نمایند. ۲۶بعد بندۀ خود موسی و هارون را که برگزیده بود، فرستاد. ۲۷آن‌ها نشانه‌های شگفت‌انگیز او را در میان مصریان انجام دادند و معجزات او را در سرزمین حام. ۲۸ظلمت را فرستاد که تاریکی شد و ایشان نتوانستند که به کلام او مخالفت ورزند. ۲۹آب‌های آن‌ها را به خون تبدیل کرد و تمام ماهی‌های شان مُردند. ۳۰بعد بقه‌ها به آن کشور هجوم آوردند و حتی قصر سلطنتی هم پُر از بقه شد. ۳۱به امر خداوند انواع مگس‌ها و پشه‌ها در سراسر آن کشور پیدا شدند. ۳۲به جای باران، ژاله و شعله‌های آتش را به کشور شان فرستاد. ۳۳تاک‌ها و انجیرهای شان را زد و درختان آن محل را شکست. ۳۴به فرمان او خیل ملخ و کرمهای بی‌شمار پیدا شدند ۳۵و همه نباتات و میوه‌های آنجا را خوردند. ۳۶تمامی نخست‌زادگان را در زمین ایشان زد، که اولباری‌های قوّت شان به شمار می‌رفت.

۳۷آنگاه قوم اسرائیل را که همگی سالم و نیرومند بودند، با نقره و طلا از مصر خارج کرد. ۳۸مصر از بیرون رفتن ایشان شاد بود، زیرا خوف ایشان بر مردم مصر قرار گرفته بود. ۳۹ابری را برای شان مثل سایبان گسترانید و آتشی که در شب روشنایی دهد. ۴۰وقتی از او درخواست کردند، پرندۀ سَلوی «بودنه» را فرستاد و ایشان را از نان آسمان سیر گردانید. ۴۱صخره را بشگافت و آب جاری شد و در جاهای خشک مثل نهر روان گردید. ۴۲زیرا کلام مقدس خود را به یاد آورد و بندۀ خویش ابراهیم را. ۴۳او قوم برگزیدۀ خود را با خوشی و سرود شادمانی بیرون آورد ۴۴و سرزمین اقوام دیگر را به آن‌ها داد و حاصل زحمت آن‌ها را به قوم برگزیدۀ خود بخشید. ۴۵تا آنکه فرایض او را نگاه دارند و احکام او را بجا آورند.

هَلّلِویاه، سپاس به خداوند!

مزمور یکصد و ششم

رحمت خداوند بر قوم برگزیده‌اش

۱هَلّلِویاه، سپاس به خداوند!

خداوند را سپاس گوئید زیرا که او نیکوست و رحمتش تا به ابد. ۲کیست که بتواند کارهای بزرگ خداوند را بیان کند و ستایش او را آنطوری که شایسته است بشنواند؟ ۳خوشا به حال آنانی که انصاف را نگاه دارند و آنکه عدالت را در همۀ وقت به عمل آورد.

۴ای خداوند به رضامندی‌ای که با قوم برگزیدۀ خود می‌داری، مرا یاد کن و به نجات خود از من تفقد نما. ۵تا سعادت برگزیدگان تو را ببینم، در خوشی قوم برگزیدۀ تو حصه بگیرم و با میراث تو فخر نمایم.

۶ما و پدران ما گناه نموده‌ایم و خطا کرده، شرارت ورزیده‌ایم. ۷پدران ما معجزات تو را در مصر درک نکردند و رحمت‌های زیاد تو را به یاد نیاوردند، بلکه در جوار آب یعنی ساحل بحیرۀ احمر فتنه‌انگیختند. ۸با آنهم به خاطر نام خود و برای اینکه قدرت عظیم خود را ظاهر سازد، آن‌ها را نجات داد. ۹به فرمان او بحیرۀ احمر خشک گردید و قوم برگزیدۀ خود را از اعماق بحر، گویی از بین صحرا عبور داد. ۱۰آن‌ها را از دست دشمنان نجات داد و از دست بدخواهان رهایی بخشید. ۱۱آب دشمنان ایشان را طوری پوشانید که حتی یکی از آن‌ها هم باقی نماند. ۱۲آنگاه به کلام او ایمان آوردند و سرود حمد او را سرائیدند. ۱۳اما اعمال او را به زودی فراموش کردند و مشورت او را انتظار نکشیدند. ۱۴بلکه در آن بیابان به شهوت‌پرستی پرداختند و در دشت خدا را آزمایش کردند. ۱۵پس خواست دل شان را بجا آورد، لیکن جان‌شان را به مرض مهلکی مبتلا ساخت.

۱۶در بیابان به موسی و به هارون، تقدیس‌شدۀ خداوند، حسد بردند. ۱۷آنگاه زمین چاک شد و داتان را در خود فرو‌برد و همچنین ابیرام و خانوادۀ او را پوشانید. ۱۸بعد آتشی در بین شان افروخته شد و شعلۀ آتش شریران را سوزانید. ۱۹در حوریب گوساله‌ای ساختند و آن بت ریخته شده را پرستش کردند. ۲۰تمثال یک گاو علف خور را بر خدای پُر‌جلال خویش ترجیح دادند. ۲۱خدای نجات‌دهندۀ خود را که کارهای عظیمی را در مصر کرده بود، از یاد بردند. ۲۲معجزات او را در سرزمین حام و کارهای هولناک او را در بحیرۀ احمر، همه را فراموش کردند. ۲۳آنگاه خواست ایشان را هلاک کند، اما برگزیدۀ او موسی به شفاعت آن‌ها برخاست و غضب خدا را فرو‌نشاند که آن‌ها هلاک نسازد. ۲۴آن‌ها سرزمین مرغوب را خوار شمردند و به کلام وی اعتماد نکردند. ۲۵در خیمه‌های خود لب به شکایت گشودند و به آواز خداوند گوش ندادند. ۲۶پس دست خود را بر ضد آن‌ها برافراشت که ایشان را در آن بیابان از بین ببرد ۲۷و اولادۀ‌شان را در میان امت‌ها بیندازد و ایشان را در کشورهای بیگانه پراگنده سازد. ۲۸سپس به بتِ بعل فغور پیوستند و قربانی‌های تقدیم‌شده به بتها را خوردند. ۲۹با این اعمال خود خداوند را به خشم آوردند و به مرض کشنده‌ای گرفتار گردیدند. ۳۰آنگاه فینِحاس برخاست و داوری نمود و مرض کشنده از بین برداشته شد. ۳۱این برای او به عدالت محسوب گردید، نسلاً بعد نسل تا ابدالآباد.

۳۲خداوند را نزد آب‌های مریبه غضبناک ساختند. موسی هم به خاطر آن‌ها آزار دید ۳۳و چنان روح او را تلخ ساختند که لب به ناسزا‌گفتن گشود. ۳۴ایشان آن قوم‌های را که خداوند امر فرموده بود از بین نبردند، ۳۵بلکه با آن‌ها رابطۀ دوستی برقرار کردند و اعمال بت‌پرستان را آموختند. ۳۶بتهای شانرا پرستیدند و با این کار برای خود دام گذاشتند. ۳۷پسران و دختران خود را برای ارواح پلید قربانی نمودند. ۳۸خون بیگناهان یعنی خون پسران و دختران خود را ریختند و آنرا برای بتهای کنعان قربانی کردند. آن سرزمین از خون آلوده گردید. ۳۹آن‌ها به خاطر اعمال خود نجس شدند و بت‌پرستی آن‌ها در نظر خداوند حکم زنا را داشت. ۴۰آنگاه خشم خداوند بر قوم برگزیده‌اش افروخته شد و او از آن‌ها بیزار گردید. ۴۱پس ایشان را به‌دست امت‌ها تسلیم نمود تا آنانی که از ایشان نفرت داشتند، بر آن‌ها حکمرانی کنند. ۴۲دشمنان شان بر آن‌ها ظلم کردند و آن‌ها را زیر دست خود خوار و ذلیل ساختند. ۴۳خداوند بارها قوم برگزیدۀ خود را نجات داد، اما آن‌ها هر بار در برابر او فتنه برانگیختند و به خاطر گناه خویش خوار و ذلیل گردیدند. ۴۴با وجود این، وقتی که فریاد ایشان را شنید، به درماندگی آن‌ها توجه کرد. ۴۵به خاطر ایشان، پیمان خود را بیاد آورد و به سبب رحمت بی‌پایان خود، آن‌ها را مجازات نکرد ۴۶و دل اسیرکنندگان ایشان را به رحم آورد.

۴۷ای خداوند، خدای ما، ما را نجات ده! ما را از میان ممالک بیگانه جمع کن، تا نام مقدس تو را حمد گوئیم و ستایش تو افتخار ما باشد. ۴۸خداوند، خدای اسرائیل از ازل تا به ابد متبارک باد! و تمام قوم بگویند: «آمین!»

هَلّلِویاه، سپاس به خداوند!

کتاب پنجم

(مزامیر ۱۰۷‌-‌۱۵۰)

مزمور یکصد و هفتم

ستایش نیکویی خداوند

۱خداوند را سپاس گوئید زیرا که او نیکوست و رحمتش تا به ابد. ۲فدیه‌شدگانِ خداوند این را بگویند، آنهائی که خداوند ایشان را از دست دشمن فدیه داده ۳و از کشورهای بیگانه، از شرق و غرب و شمال و جنوب جمع کرده است.

۴آن‌ها در صحرا و بیابان بیراهه آواره بودند و شهری برای سکونت نیافتند. ۵گرسنه و تشنه شدند و جان شان بیچاره و بینوا گردید. ۶آنگاه در تنگی خود نزد خداوند فریاد برآوردند و ایشان را از سختی‌های شان رهایی بخشید. ۷آن‌ها را به راه مستقیم رهبری نمود تا به شهری مسکون درآمدند. ۸پس خداوند را به سبب رحمتش و به سبب کارهای شگفت‌انگیز او با بنی‌آدم شکر کنند. ۹زیرا که جان تشنه را سیراب نموده و جان گرسنه را با چیزهای نیکو سیر کرد.

۱۰بعضی شان در تاریکی و سایۀ موت نشسته بودند و در زندان و زنجیر رنج می‌بردند، ۱۱زیرا که آن‌ها از کلام خدا سرپیچی کرده و احکام خدای قادر متعال را بجا نیاورده بودند. ۱۲به همین جهت آن‌ها را در زیر بار زحمت و مشقت چنان ذلیل ساخت که از پا افتادند و مدد کنندۀ نبود. ۱۳آنگاه در تنگی خود نزد خداوند فریاد برآوردند و ایشان را از سختی‌های شان رهایی بخشید. ۱۴آن‌ها را از تاریکی و سایه موت بیرون آورد و از بند و زنجیر آزاد کرد. ۱۵پس خداوند را به سبب رحمتش و به سبب کارهای شگفت‌انگیز او با بنی‌آدم شکر کنند. ۱۶زیرا که دروازه‌های برنجی را شکسته و پشت‌بندهای آهنی آنرا قطع می‌کند.

۱۷افراد نادان به خاطر روش شریرانۀ خود و به سبب گناهان خویش، در عذاب بودند. ۱۸جان شان از هر نوع خوراک بیزار بود و پای شان به لب گور رسیده بود. ۱۹آنگاه در تنگی خود نزد خداوند فریاد برآوردند و ایشان را از سختی‌های شان رهایی بخشید. ۲۰کلام خود را فرستاده، ایشان را شفا بخشید و از مرگ و عذاب نجات داد. ۲۱پس خداوند را به سبب رحمتش و به سبب کارهای شگفت‌انگیز او با بنی‌آدم شکر کنند. ۲۲قربانی‌های شکرانگی بگذرانند و با شادمانی کارهای را که او کرده است، اعلام نمایند.

۲۳بعضی از آن‌ها با کشتی به بحر رفتند و در آب‌های عمیق مشغول کار شدند. ۲۴آن‌ها کارهای خداوند و شاهکارهای دست او را در اعماق بحر دیدند. ۲۵به فرمان او باد و طوفان برخاست و امواج بحر به طغیان آمد. ۲۶کشتی‌ها گاهی به هوا بلند می‌شدند و گاهی به اعماق بحر فرو‌می‌رفتند. جان شان در این تلاطم از حال رفت. ۲۷مانند مستان اُفتان و خیزان شدند و نمی‌دانستند که چه کار کنند. ۲۸آنگاه در تنگی خود نزد خداوند فریاد برآوردند و ایشان را از سختی‌های شان رهایی بخشید. ۲۹طوفان را آرام کرد و امواج بحر از تلاطم باز‌ایستادند. ۳۰وقتی آرامش حکمفرما گردید، همه خوشحال شدند و خداوند آن‌ها را به بندر مقصود رسانید. ۳۱پس خداوند را به سبب رحمتش و به سبب کارهای شگفت‌انگیز او با بنی‌آدم شکر کنند. ۳۲عظمت و جلال او را به جماعت قوم اعلام کنند و نزد بزرگان قوم او را ستایش کنند.

۳۳او دریاها را به بیابان و چشمه‌های آب را به زمین خشک و بی‌آب تبدیل کرد. ۳۴زمین حاصلخیز را به خاطر شرارت ساکنان آن به شوره‌زار مبدل ساخت. ۳۵بیابان را به دریاچۀ آب و زمین خشک را به چشمه‌های آب تبدیل کرد. ۳۶گرسنگان را در آنجا ساکن ساخت تا شهری برای سکونت خود آباد کنند. ۳۷در زمین آنجا به زراعت پرداختند، تاکستانها غرس نمودند و حاصل بسیار به‌دست آوردند. ۳۸خداوند آن‌ها را برکت داد که بی‌حد زیاد شدند و نگذاشت که رمه و گلۀ شان کم گردد.

۳۹باز کم گشتند و تحقیر شدند و در زیر ظلم و ستم رنج کشیدند. ۴۰خداوند رهبران ظالم را خوار و در ویرانه‌ها آواره می‌سازد، ۴۱اما مسکین را از رنج و سختی رهایی می‌دهد و قبیله‌ها را مثل گله‌ها زیاد می‌سازد. ۴۲صالحان این را می‌بینند و خوشی می‌کنند، اما دهان شرارت بسته می‌گردد.

۴۳کیست خردمند تا بدین چیزها تفکر نماید؟ که ایشان رحمت‌های خداوند را خواهند فهمید.

مزمور یکصد و هشتم

طلب کمک علیه دشمنان

(مزموری از داود)

(همچنین در مزمور ۵۷:‌۷‌-‌۱۱ و ۶۰:‌۵‌-‌۱۲)

۱ای خدا، دل من مستحکم است. سرود حمد تو را می‌خوانم و تو را از دل و جان ستایش می‌کنم. ۲ای چنگ و رباب بیدار شوید! من نیز سپیده‌دم را بیدار می‌کنم. ۳ای خداوند، تو را در میان قوم‌ها ستایش می‌کنم و در برابر ملتها سرود حمد تو را می‌خوانم، ۴زیرا که رحمت تو عظیم و مافوق آسمان‌ها است و راستی تو تا اوج افلاک می‌رسد. ۵ای خدا، بر فوق آسمان‌ها متعال باش و جلال تو بر روی همۀ زمین آشکار گردد! ۶با دست راست خود نجات ده و مرا اجابت فرما، تا محبوبان تو خلاصی یابند.

۷خدا در قدوسیت خود سخن گفته است: «با خوشی فراوان شهر شکیم را تقسیم می‌کنم و وادی سوکوت را اندازه‌گیری می‌کنم. ۸سرزمین جلعاد و مَنَسّی به من تعلق دارد. افرایم کلاهخود سر من و یهودا عصای سلطنت من است. ۹سرزمین موآب را ظرف طهارت می‌گردانم، بر ادوم کفش خود را می‌اندازم و بر فلسطین فریاد پیروزی بر‌می‌آورم.»

۱۰کیست که مرا به شهر حصار‌دار ببرد؟ و کیست که مرا به ادوم راهنمائی کند؟ ۱۱مگر نه تو ای خدا که ما را دور انداخته و با لشکرهای ما نرفتی؟ ۱۲مرا در مقابل دشمن کمک فرما، زیرا معاونت از طرف انسان باطل است. ۱۳با کمک خدا پیروزی نصیب ما است و او دشمنان ما را پایمال می‌سازد.

مزمور یکصد و نهم

شکایت شخص رنجدیده

(مزموری از داود)

۱ای خدای که تو را ستایش می‌کنم، خاموش مباش! ۲زیرا شریران و فریبکاران دهان به بدگوئی من گشوده‌اند و دربارۀ من سخنان دروغ می‌گویند. ۳با سخنان نفرت‌انگیز دور مرا گرفته و بی‌سبب با من جنگ می‌کنند. ۴به عوض محبتِ من، با من دشمنی می‌کنند، لیکن من دعا. ۵جواب خوبی‌های مرا با بدی می‌دهند و در عوض محبت، از آن‌ها کینه و نفرت می‌بینم.

۶شریر را بر دشمنم بگمار و ملامت‌کننده را در دست راست او. ۷هنگامیکه به محکمه بیاید، مجرم به حساب آید و دعای او گناه شمار گردد. ۸عمرش کوتاه گردد و مقام و منصبش به دیگری تعلق گیرد. ۹فرزندانش یتیم شوند و زن وی بیوه گردد. ۱۰فرزندان او آواره شده و گدایی کنند و از خرابه‌های شان رانده شوند. ۱۱طلبکار در بدل قرض، تمام مال و دارائی او را ضبط نماید و بیگانگان حاصل زحمتش را تاراج کنند. ۱۲کسی نباشد که به او دلسوزی کند و نه بر یتیمانِ وی شفقت بنماید. ۱۳نسل او قطع گردد و در طبقه بعد نام ایشان محو شود. ۱۴خداوند شرارت پدرانش را فراموش نکند و گناه مادرش را نیامرزد. ۱۵عصیان آن‌ها همیشه مد‌نظر خداوند بماند تا نام و نشان آن‌ها را از زمین قطع نماید، ۱۶زیرا که شفقت را نشناخت، بر فقیر و مسکین جفا کرد و شخص شکسته‌دل تا دم مرگ از او آزار دید. ۱۷او که لعنت را دوست می‌داشت، به خودش رسید و چون که برکت را نمی‌خواست، از او دور شده است. ۱۸لعنت را مثل لباس در بر خود گرفت که مانند آب در بدنش و مثل روغن در استخوان‌هایش درآمد. ۱۹لعنت مثل جامه‌ای باشد که او را می‌پوشاند و همچون کمربندی که به آن همیشه بسته می‌شود. ۲۰این اجرتی باشد از جانب خداوند برای ملامت‌کنندگان و بدخواهان جانم.

۲۱اما تو ای خداوند متعال و خدای من، به خاطر نام خود به من مدد فرما، چونکه رحمت تو نیکوست. مرا نجات ده، ۲۲زیرا که فقیر و مسکین هستم و دل من در اندرونم مجروح است. ۲۳مانند سایۀ زودگذر در حال فنا هستم و مثل ملخ رانده شده‌ام. ۲۴زانوهایم از روزه داشتن می‌لرزند و گوشتم آب می‌شود. ۲۵پیش مردم خوار و حقیر شده‌ام و وقتی مرا می‌بینند سر خود را می‌جنبانند.

۲۶ای خداوند و خدای من، به من مدد فرما و بر حسب رحمت خود مرا نجات ده. ۲۷تا بدانند که این است دست تو، و تو ای خداوند این را کرده‌ای. ۲۸ایشان لعنت بکنند، اما تو برکت بده. وقتی برخیزند، خجل شوند و اما بندۀ تو شادمان گردد. ۲۹جفاکنندگانم به رسوایی ملبس شوند و خجالت خویش را مثل لباس بپوشند. ۳۰خداوند را به زبان خود سپاس می‌گویم و در برابر گروه کثیری او را ستایش می‌کنم، ۳۱زیرا که به دست راست مسکین می‌ایستد تا او را از دست کسانی که بر جان او فتوی می‌دهند برهاند.

مزمور یکصد و دهم

خداوند و پادشاه برگزیده‌اش

(مزموری از داود)

۱خداوند به خداوند من گفت: «در دست راست من بنشین تا دشمنانت را پای‌انداز تو سازم.» ۲خداوند عصای قوّت تو را از سهیون خواهد فرستاد تا بر دشمنانت سلطنت کنی. ۳در آن روزی که به جنگ دشمنان بروی، قوم تو در لباس تقوی و پرهیزگاری حاضر می‌شوند و مردان جوان، مثل شبنم صبحگاهی، به حضور تو بر کوه مقدس می‌آیند.

۴خداوند قسم خورده است و پشیمان نخواهد شد که: «تو کاهن هستی تا ابدالآباد، به رتبۀ ملکیزدق.» ۵خداوند که در دست راست تو است؛ در روز غضب خود پادشاهان را شکست می‌دهد. ۶در میان امت‌ها داوری می‌کند. میدان جنگ را از اجساد آن‌ها پُر می‌سازد و سر آن‌ها را در زمین وسیع می‌کوبد. ۷پادشاه از نهر کنار جاده می‌نوشد و نیرو می‌یابد و با پیروزی بپا می‌ایستد.

مزمور یکصد و یازدهم

ستایش اعمال خداوند

۱هَلّلِویاه، سپاس به خداوند!

خداوند را با تمامی دل در مجلس راستکاران و در میان جماعت قوم سپاس می‌گویم. ۲کارهای خداوند عظیم‌اند و همۀ کسانیکه به آن‌ها رغبت دارند در آن‌ها جستجو می‌کنند. ۳کار خداوند پُر‌جلال و شکوهمند است و عدالت وی استوار تا به ابد. ۴معجزات او برای همیشه یاد می‌گردند. خداوند بخشنده و رحیم است. ۵برای ترسندگان خود روزی فراهم می‌سازد و به عهد خود وفا می‌کند تا ابدالآباد. ۶قدرت اعمال خود را با عطا کردن سرزمین امت‌ها برای قوم برگزیدۀ خود، به آن‌ها نشان داده است.

۷کارهای دستهایش راستی و انصاف است و همۀ احکام او قابل اعتماد. ۸آن‌ها تا به ابد پایدار هستند و بر اساس راستی و درستی انجام یافته‌اند. ۹فدیه‌ای برای قوم برگزیدۀ خود فرستاد و پیمان خویش را تا به ابد برقرار فرمود. نام او مقدس و مهیب است. ۱۰ترس خداوند ابتدای حکمت است. خردمندی نیکو برای همۀ کسانی است که آنرا در نظر دارند و انجام می‌دهند. حمد خداوند پایدار است تا به ابد.

مزمور یکصد و دوازدهم

سعادت شخص خداترس

۱هَلّلِویاه، سپاس به خداوند!

خوشا به حال کسی که از خداوند می‌ترسد و در وصایای او بسیار رغبت دارد. ۲فرزندان او در زمین نیرومند می‌شوند و نسل راستکاران برکت می‌بیند. ۳ثروت و دارائی در خانۀ او می‌باشد و عدالتش تا به ابد پایدار است.

۴نور برای راستکاران در تاریکی طلوع می‌کند، او بخشنده و رحیم و عادل است. ۵سعادتمند است شخصی که رحیم و قرض‌دهنده باشد. او کارهای خود را با انصاف انجام می‌دهد. ۶او هرگز جنبش نمی‌خورد. شخص عادل تا به ابد یاد می‌شود. ۷از خبر بد نمی‌ترسد، دل او پایدار است و بر خداوند توکل دارد. ۸دل او استوار است و نمی‌ترسد تا آرزوی خویش را بر دشمنان خود ببیند. ۹از روی سخاوت به نیازمندان کمک می‌کند، عدالتش تا به ابد پایدار است و عزتمند و با قدرت می‌گردد. ۱۰شخص شریر این را دیده، غضبناک می‌شود و دندانهای خود را فشرده، دلش آب می‌گردد. آرزوی شریران زایل می‌شود.

مزمور یکصد و سیزدهم

سرود حمد خداوند

۱هَلّلِویاه، سپاس به خداوند!

ای بندگان خداوند، سپاس بگوئید و نام خداوند را ستایش کنید. ۲نام خداوند متبارک باد، از حال تا به ابد. ۳از طلوع آفتاب تا غروب آن، نام خداوند ستایش شود. ۴خداوند متعال است، مافوق همۀ ملتها و جلال او به آسمان‌ها می‌رسد.

۵کیست مانند خداوند، خدای ما که در جایگاه آسمانی خود نشسته است ۶و متواضع می‌شود تا نظر نماید بر آسمان‌ها و بر زمین؟ ۷او مسکین را از خاک بر‌می‌دارد و فقیر را از خاکروبه بلند می‌کند. ۸تا آن‌ها را با بزرگان همنشین سازد یعنی با بزرگان قوم شان. ۹زن بی‌اولاد را خانه‌دار می‌سازد و مادر خوشبخت فرزندان.

هَلّلِویاه، سپاس به خداوند!

مزمور یکصد و چهاردهم

سرود فِصَح

۱وقتی بنی‌اسرائیل مصر را ترک کردند و اولادۀ یعقوب از سرزمین بیگانگان خارج شدند، ۲یهودا جایگاه مقدس او شد و اسرائیل محل سلطنت وی. ۳بحر این را بدید و گریخت و اُردن به عقب برگشت. ۴کوهها مانند قوچ و تپه‌ها مثل بره به جست و خیز آمدند. ۵ای بحر ترا چه شد که گریختی؟ و ای اُردن که به عقب برگشتی؟ ۶ای کوهها چرا مثل قوچ به جست و خیز آمدید و ای تپه‌ها چرا مانند بره شدید؟

۷ای زمین از حضور خداوند متزلزل شو و از حضور خدای یعقوب. ۸که صخره را دریاچۀ آب گردانید و سنگ خارا را چشمۀ آب.

مزمور یکصد و پانزدهم

در وصف خدای حقیقی

۱نه ما را، ای خداوند! نه ما را، بلکه نام خود را جلال ده! به سبب رحمت و راستی خویش. ۲چرا ملتهای جهان بگویند: «خدای ایشان کجاست؟» ۳خدای ما در آسمان است و آنچه را که اراده فرماید بعمل می‌آورد. ۴بتهای ایشان از نقره و طلاست و صنعت دستهای انسان. ۵آن‌ها دهان دارند، اما قادر به حرف زدن نیستند؛ دارای چشم هستند، ولی دیده نمی‌توانند. ۶گوش دارند، اما نمی‌شنوند. آن‌ها را بینی است، لیکن نمی‌بویند. ۷دارای دست هستند، ولی لمس کرده نمی‌توانند. پای دارند، اما راه نمی‌روند و صدائی از گلوی شان بر نمی‌آید. ۸کسانی که این بتها را می‌سازند و همچنان اشخاصی که به آن‌ها توکل می‌کنند، مثل بتهای شان بی‌شعور هستند.

۹ای اسرائیل، به خداوند توکل نما. «او معاون و سپر ایشان است.» ۱۰ای خاندانِ هارون بر خداوند توکل نمائید. «او معاون و سپر ایشان است.» ۱۱ای کسانی که از او می‌ترسید، بر او توکل نمائید. «او معاون و سپر ایشان است.»

۱۲خداوند ما را به یاد آورده و برکت می‌دهد. خاندان اسرائیل را برکت می‌دهد و خاندان هارون را برکت می‌دهد. ۱۳خداوند ترسندگان خود را برکت می‌دهد، چه خورد و چه بزرگ. ۱۴خداوند تعداد شما را بیفزاید، شما و فرزندان شما را. ۱۵شما برکت‌یافتۀ خداوند که آسمان و زمین را آفرید، هستید. ۱۶آسمان‌ها، آسمان‌های خداوند است و اما زمین را به بنی‌آدم بخشیده است. ۱۷مُردگان نیستند که خداوند را ستایش می‌کنند و نه آنانی که روندۀ دیار خاموشی هستند. ۱۸لیکن ما خداوند را متبارک می‌خوانیم، از حال تا به ابد.

هَلّلِویاه، سپاس به خداوند!

مزمور یکصد و شانزدهم

سپاسگزاری برای رهایی

۱خداوند را محبت می‌نمایم، زیرا که آواز من و تضرع مرا می‌شنود. ۲او گوش خود را متوجۀ من ساخته است، پس تا که زنده هستم به دربار او دعا می‌کنم. ۳ریسمانهای موت مرا احاطه کرد، ترسهای مرگ مرا به وحشت انداخت و در تنگی و غم افتادم. ۴آنگاه نام خداوند را خواندم و گفتم: «آه ای خداوند، جان مرا رهایی ده!»

۵خداوند رحیم و عادل است و خدای ما رحیم است. ۶خداوند از اشخاص ناتوان محافظت می‌کند. خوار و ذلیل بودم، او مرا نجات داد. ۷ای جان من به آرامی خود برگرد، زیرا خداوند به تو احسان نموده است. ۸تو ای خداوند، جان مرا از موت خلاصی دادی و چشمانم را از اشک و پاهایم را از لغزیدن. ۹پس در زمین زندگان به حضور خداوند بسر می‌برم. ۱۰چون ایمان داشتم سخن گفتم، باوجودی که بسیار بینوا بودم. ۱۱در پریشانی خود گفتم که «جمیع آدمیان دروغگویند.»

۱۲خداوند را برای همه خوبی‌های که به من نموده است، چه ادا کنم؟ ۱۳به خاطر نجات خود، هدیۀ نوشیدنی را به حضور خداوند تقدیم می‌کنم و نام او را سپاس می‌گویم. ۱۴در حضور قوم برگزیدۀ او به وعده‌های که به خداوند داده‌ام، وفا می‌کنم.

۱۵موت مقدسان خداوند در نظر وی گرانبهاست. ۱۶آه ای خداوند، من بندۀ تو هستم! من بندۀ تو و پسر کنیز تو هستم. تو از بند آزادم کردی. ۱۷به حضور تو قربانی شکرگزاری را تقدیم نموده و نام تو را می‌ستایم. ۱۸در حضور قوم برگزیدۀ او به وعده‌های که به خداوند داده‌ام، وفا می‌کنم. ۱۹آنرا در پیشگاه خانۀ خداوند و در اندرون تو ای اورشلیم ادا می‌کنم.

هَلّلِویاه، سپاس به خداوند!

مزمور یکصد و هفدهم

در ستایش خداوند

۱ای جمیع امت‌ها خداوند را سپاس بگوئید! و ای تمامی قبایل، او را ستایش کنید! ۲زیرا که رحمت خداوند بر ما عظیم است و وفاداری او تا به ابد.

هَلّلِویاه، سپاس به خداوند!

مزمور یکصد و هجدهم

سرود پیروزی

۱خداوند را سپاس گوئید زیرا که نیکوست و رحمت او تا به ابد است. ۲قوم اسرائیل بگویند: «رحمت او تا به ابد است.» ۳خاندان هارون بگویند: «رحمت او تا به ابد است.» ۴ترسندگان خداوند بگویند: «رحمت او تا به ابد است.»

۵در هنگام سختی خداوند را خواندم. خداوند مرا اجابت فرموده و در جای وسیع قرارم داد. ۶خداوند با من است، پس نمی‌ترسم. انسان به من چه کرده می‌تواند؟ ۷خداوند همراه من و مددگار من است، پس شکست دشمنان خود را خواهم دید. ۸به خداوند پناه بردن بهتر است از توکل نمودن به انسانها. ۹به خداوند پناه بردن بهتر از توکل نمودن بر امیران.

۱۰جمیع امت‌ها مرا احاطه کرده‌اند، لیکن به نام خداوند ایشان را هلاک می‌کنم. ۱۱آن‌ها مرا از هر طرف احاطه نموده‌اند، لیکن به نام خداوند ایشان را هلاک می‌کنم. ۱۲آن‌ها مثل خیل زنبور بر من هجوم آورده‌اند ولی مانند آتش خارها خاموش می‌شوند، زیرا به نام خداوند ایشان را هلاک می‌کنم. ۱۳بر من با شدت هجوم آوردی تا بیفتم، لیکن خداوند به کمک من رسید. ۱۴خداوند قوّت و سرود من است؛ او نجات من شده است.

۱۵آواز ترنم و نجات در خیمۀ عادلان است. دست راست خداوند با شجاعت عمل می‌کند. ۱۶دست راست خداوند برافراشته است. دست راست خداوند با شجاعت عمل می‌کند. ۱۷نمی‌میرم، بلکه زنده می‌مانم و همه کارهای خداوند را اعلام می‌کنم. ۱۸گرچه خداوند مرا به شدت سرزنش کرد، لیکن مرا به موت نسپرده است.

۱۹دروازه‌های عدالت را برایم بگشائید تا داخل شوم و خداوند را سپاس گویم. ۲۰این دروازۀ خداوند است. عادلان به آن داخل می‌شوند. ۲۱ترا سپاس می‌گویم زیرا که مرا اجابت فرموده و نجات من شده‌ای.

۲۲سنگی را که معماران رد کردند، همان سنگِ سر زاویه شده است. ۲۳این از جانب خداوند شده و در نظر ما عجیب است. ۲۴این است روزی که خداوند ساخت. خوشی کنیم و شادمان باشیم. ۲۵آه ای خداوند نجات ببخش! آه ای خداوند ما را موفق گردان.

۲۶متبارک باد او که به نام خداوند می‌آید. شما را از خانۀ خداوند برکت می‌دهیم. ۲۷خداوند، خدائی است که نور خود را برای ما عطا کرده است. پس قربانی‌ها را با ریسمانها بر قربانگاه او ببندید. ۲۸تو خدای من هستی تو، پس تو را ستایش می‌کنم. خدای من، تو را متعال می‌خوانم. ۲۹خداوند را سپاس گوئید زیرا که نیکوست و رحمت او تا به ابد است.

مزمور یکصد و نوزدهم

نور و تسلی در کلام خدا

۱خوشا به حال کاملان طریق که پیرو شریعت خداوند هستند. ۲خوشا به حال آنانی که شهادات او را حفظ می‌کنند و با تمامی دل او را می‌طلبند. ۳کج‌روی نیز نمی‌کنند، بلکه در راههای خداوند قدم بر‌می‌دارند. ۴تو به ما وصایای خود را امر فرموده‌ای تا آن‌ها را تماماً نگاه داریم. ۵کاش که راههای من مستحکم شود تا فرایض تو را بجا آورم. ۶آنگاه خجل نخواهم شد چون تمام اوامر تو را در مد‌نظر خود دارم. ۷تو را به راستی دل سپاس خواهم گفت، وقتی داوری‌های عادلانۀ تو را بیاموزم. ۸فرایض تو را بجا می‌آورم، پس هیچگاهی مرا ترک مکن.

۹به چه چیز می‌تواند مرد جوان راه خود را پاک نگاه دارد؟ با محافظت آن موافق کلام تو. ۱۰از دل و جان در طلب تو هستم، پس نگذار که از اوامر تو سرکشی کنم. ۱۱کلام تو را در دل نگاه می‌دارم که مبادا به تو گناه ورزم. ۱۲ای خداوند تو متبارک هستی! فرایض خود را به من بیاموز. ۱۳تمامی داوری‌های دهان تو را به لب‌های خود بیان می‌کنم. ۱۴در طریق شهادات تو، بیشتر از کسب ثروت شادمانم. ۱۵در وصایای تو تفکر می‌کنم و به طریق‌های تو توجه می‌نمایم. ۱۶از فرامین تو لذت می‌برم، پس کلام تو را فراموش نمی‌کنم.

۱۷به بندۀ خود احسان کن تا زنده بمانم و کلام تو را حفظ نمایم. ۱۸چشمانم را باز کن تا حقایق شگفت‌انگیز احکام تو را ببینم. ۱۹من در این دنیا بیگانه هستم، پس اوامر خود را از من مخفی مدار. ۲۰همه وقت جان من از اشتیاق به داوری‌های تو بی‌تاب می‌شود. ۲۱مردمان متکبر و ملعون را که از اوامر تو گمراه می‌شوند، سرزنش می‌کنی. ۲۲ننگ و رسوایی را از من بگردان، زیرا که شهادات تو را حفظ کرده‌ام. ۲۳حاکمان نیز نشسته و بر ضد من سخن می‌گویند، لیکن بندۀ تو در فرایض تو تفکر خواهد کرد. ۲۴شهادات تو مایۀ خوشی من، و همیشه راهنمای من بوده‌اند.

۲۵جان من به خاک نزدیک شده است؛ مرا موافق کلام خود زنده ساز. ۲۶راههای زندگی خود را به حضور تو بیان کردم و تو مرا اجابت نمودی، پس احکام خود را به من بیاموز. ۲۷طریق وصایای خود را به من بفهمان، تا در کارهای شگفت‌انگیز تفکر نمایم. ۲۸دل من از غم و اندوه آب شده است، مرا موافق کلام خود استوار گردان. ۲۹راه دروغ را از من دور کن و احکام خود را به من لطف فرما. ۳۰راه راستی را اختیار کرده و داوری‌های تو را پیش خود می‌گذارم. ۳۱شهادات تو در دلم جا دارد، پس ای خداوند مرا شرمنده نساز. ۳۲در طریق اوامر تو می‌دوم با اشتیاق پیش می‌روم، زیرا که دل مرا از بند رها ساختی.

۳۳ای خداوند طریق احکام خود را به من بیاموز و من آن‌ها را تا به آخر نگاه می‌دارم. ۳۴مرا فهم بده و من از شریعت تو اطاعت کرده و با تمام دل آنرا بجا می‌آورم. ۳۵مرا در طریق اوامر خود رهنمود گردان، زیرا که راه تو برایم دلپذیر است. ۳۶دل مرا به شهادات خود مایل گردان، نه به سوی طمع. ۳۷چشمانم را از دیدن چیزهای باطل برگردان و در طریق خود مرا احیاء کن. ۳۸طبق وعده‌ای که به بندۀ خویش داده‌ای، عمل کن. همان وعده‌ای که به ترسندگان خود داده‌ای. ۳۹رسوایی را که از آن می‌ترسم از من دور کن زیرا داوری‌های تو نیکوست. ۴۰چقدر زیاد مشتاق وصایای تو هستم! بر حسب عدالت خود مرا احیاء کن.

۴۱ای خداوند، رحمت تو به من برسد و نجات تو بر حسب کلام تو. ۴۲تا بتوانم ملامت‌کنندۀ خود را جواب دهم، زیرا به کلام تو توکل دارم. ۴۳کلام راستی را هیچگاه از دهانم مگیر، زیرا که به داوری‌های تو امیدوارم ۴۴و احکام تو را پیوسته نگاه می‌دارم تا ابدالآباد. ۴۵در آزادی راه می‌روم زیرا که وصایای ترا طلبیده‌ام. ۴۶از شهادات تو نزد پادشاهان سخن می‌گویم و خجل نخواهم شد، ۴۷زیرا احکام تو را دوست دارم و اطاعت از آن‌ها برایم لذت‌بخش است. ۴۸دستهای خود را به سوی اوامر تو بلند می‌کنم، زیرا که آن‌ها را دوست می‌دارم و در فرایض تو تفکر می‌کنم.

۴۹کلام خود را با بندۀ خویش بیاد آور، زیرا مرا بوسیلۀ آن امید داده‌ای. ۵۰این در وقت سختی و مصیبت تسلی من است، زیرا کلام تو مرا زنده نگاه می‌دارد. ۵۱متکبران مرا بسیار مسخره می‌کنند، لیکن من از احکام تو رو بر‌نمی‌گردانم. ۵۲ای خداوند، داوری‌های تو را از قدیم بیاد می‌آورم و خویشتن را تسلی می‌دهم. ۵۳وقتی می‌بینم که اشخاص شریر احکام تو را بجا نمی‌آورند، از خشم به جوش می‌آیم. ۵۴فرایض تو، در دوران غربت من در این دنیا، سرود من هستند. ۵۵ای خداوند، نام تو را در شب بیاد می‌آورم و احکام تو را نگاه می‌دارم. ۵۶این است آنچه برایم تعیین شده است، زیرا که وصایای تو را نگاه می‌دارم.

۵۷خداوند بهرۀ من است، پس می‌گویم که کلام تو را نگاه می‌دارم. ۵۸از صمیم قلب خواستار رضای تو می‌باشم. بر حسب کلام خود بر من رحم فرما. ۵۹در راههای خود تفکر می‌کنم و پاهای خود را به شهادات تو مایل می‌سازم. ۶۰می‌شتابم تا بدون تأخیر اوامرت را بجا آورم. ۶۱اگر ریسمانهای شریران هم مرا احاطه کنند، احکام تو را فراموش نخواهم کرد. ۶۲در نصف شب بیدار می‌شوم و تو را به خاطر داوری‌های عادلانۀ تو ستایش می‌کنم. ۶۳من دوست همۀ ترسندگان تو هستم که وصایای تو را نگاه می‌دارند. ۶۴ای خداوند، زمین از رحمت تو پُر است؛ احکام خود را به من بیاموز!

۶۵با بندۀ خود احسان نمودی، ای خداوند موافق کلام خویش. ۶۶فهم و معرفت را به من بیاموز، زیرا که به اوامر تو اعتماد دارم. ۶۷قبل از اینکه مصیبت را ببینم، گمراه شده بودم، لیکن حالا کلام تو را بجا می‌آورم. ۶۸تو نیکو هستی و نیکویی می‌کنی. فرایض خود را به من بیاموز. ۶۹متکبران دربارۀ من دروغ گفتند، اما من به تمامی دل وصایای تو را نگاه می‌دارم. ۷۰دل ایشان از شدت چربی سخت شده است، ولی من از احکام تو لذت می‌برم. ۷۱مرا نیکوست که مصیبت را دیدم، تا فرایض تو را بیاموزم. ۷۲احکام دهان تو برای من بهتر است از هزاران طلا و نقره.

۷۳دستهای تو مرا ساخته و آفریده است. مرا فهیم گردان تا اوامر تو را بیاموزم. ۷۴ترسندگان تو از دیدن من خوشحال می‌شوند، زیرا به کلام تو امیدوار هستم. ۷۵ای خداوند، می‌دانم که داوری‌های تو عادلانه است و در وفاداری خود مرا تنبیه نموده‌ای. ۷۶پس رحمت تو برای من تسلی شود، موافق کلام تو با بندۀ خویش. ۷۷مرا از رحمت‌های خود برخوردار کن تا زنده بمانم و از احکام تو لذت ببرم. ۷۸متکبران خجل شوند، زیرا که با دروغهای خود مرا اذیت کردند و اما من در وصایای تو تفکر می‌کنم. ۷۹ترسندگان تو پیش من برگردند و آنانی که شهادات تو را می‌دانند. ۸۰دل من در فرایض تو کامل شود، تا شرمنده نشوم.

۸۱جان من در انتظار اینکه مرا نجات دهی از حال رفته است، لیکن به کلام تو امیدوار هستم. ۸۲چشمانم برای کلام تو تار گردیده است و می‌پرسم که چه وقت مرا تسلی خواهی داد. ۸۳مانند مَشکِ دود‌زده خشک شده‌ام، اما احکام تو را فراموش نکرده‌ام. ۸۴تا به کی بنده‌ات صبر کند؟ چه وقت جفاکنندگانم را داوری خواهی نمود؟ ۸۵متکبران برای من چاهها کندند، زیرا که از شریعت تو نافرمانی می‌کنند. ۸۶همۀ اوامر تو راست است. بر من ناحق جفا کردند، پس مرا امداد فرما. ۸۷نزدیک بود مرا از روی زمین نابود کنند، اما من وصایای تو را ترک نکردم. ۸۸بر حسب رحمت خود مرا زنده ساز تا شهادات دهان تو را نگاه دارم.

۸۹ای خداوند کلام تو تا ابدالآباد در آسمان‌ها پایدار است. ۹۰وفاداری تو نسل اندر نسل است، زمین را که آفریده‌ای پابرجا می‌ماند. ۹۱برای داوری‌های تو تا امروز ایستاده‌اند زیرا که همه در خدمت تو هستند. ۹۲اگر لذت و خوشی من در احکام تو نمی‌بود، به یقین که در خواری و ذلت خویش نابود می‌شدم. ۹۳وصایای تو را تا ابد فراموش نمی‌کنم زیرا به آن‌ها مرا زنده ساخته‌ای. ۹۴من از آن تو هستم؛ مرا نجات ده، زیرا که وصایای تو را می‌طلبم. ۹۵شریران برای من انتظار کشیدند تا مرا نابود کنند، ولی من به شهادات تو تفکر می‌کنم. ۹۶برای هر کمالی انتهایی دیدم، لیکن حکم تو بی‌نهایت وسیع است.

۹۷احکام تو را چقدر دوست می‌دارم؛ تمامی روز تفکر من است. ۹۸اوامر تو مرا حکیمتر از دشمنانم می‌سازد، زیرا که همیشه نزد من می‌باشد. ۹۹فهیم‌تر از همۀ معلمانم شدم، زیرا که شهادات تو تفکر من است. ۱۰۰عاقلتر از بزرگان قوم شدم، زیرا که وصایای تو را نگاه می‌دارم. ۱۰۱پاهای خود را از هر راه بد دور نگاه میدارم، تا اینکه کلام تو را بجا آورم. ۱۰۲از داوری‌های تو رو بر‌نمی‌گردانم، چونکه تو آن‌ها را به من آموختی. ۱۰۳کلام تو برای من گوارا و شیرینتر از عسل است. ۱۰۴وصایای تو به من دانایی می‌آموزد. بنابراین از هر راه دروغ نفرت دارم.

۱۰۵کلام تو برای پاهای من چراغ و برای راههای من نور است. ۱۰۶قول داده‌ام و به آن وفا می‌کنم که از اوامر تو پیروی نموده و داوری‌های عدالت تو را نگاه دارم. ۱۰۷بسیار رنج دیده‌ام. ای خداوند، موافق کلام خود مرا زنده ساز! ۱۰۸ای خداوند، عرض شکران و دعای مرا بپذیر و داوری‌های خود را به من بیاموز. ۱۰۹جان من همیشه در خطر است، اما احکام تو را از یاد نمی‌برم. ۱۱۰شریران برای من دام گسترده‌اند، اما از وصایای تو گمراه نمی‌شوم. ۱۱۱شهادات تو برای من میراث ابدی و مایۀ خوشی دل من است. ۱۱۲دل خود را برای بجا آوردن فرایض تو مایل ساختم، تا به ابد و تا آخر.

۱۱۳از مردمان دو رو بیزارم، لیکن احکام تو را دوست دارم. ۱۱۴تو پناهگاه و سپر من هستی و به کلام تو امیدوار هستم. ۱۱۵ای بدکاران از من دور شوید! من اوامر خدای خویش را نگاه می‌دارم. ۱۱۶مرا بر حسب کلام خود تأیید کن تا زنده شوم و از امید خود خجل نگردم. ۱۱۷مرا تقویت کن تا رستگار گردم و بر فرایض تو دایماً نظر نمایم. ۱۱۸همۀ کسانی را که از فرایض تو دور شده‌اند، از حضور خود می‌رانی و فریب آن‌ها را باطل می‌گردانی. ۱۱۹جمیع شریران را مثل تفاله دور می‌ریزی، بنابراین شهادات تو را دوست می‌دارم. ۱۲۰از ترس تو به خود می‌لرزم و از داوری‌هایت وحشت می‌کنم.

۱۲۱راستی و عدالت را بجا آوردم. مرا به دست ظالمان مسپار. ۱۲۲برای سعادت بندۀ خود ضامن شو تا متکبران بر من ظلم نکنند. ۱۲۳چشمانم برای نجات تو تار شده است و برای کلام عدالت تو. ۱۲۴با بندۀ خویش موافق رحمت خود رفتار کن و احکام خود را به من بیاموز. ۱۲۵من بندۀ تو هستم، مرا فهیم گردان تا شهادات تو را بدانم. ۱۲۶وقت آن است که خداوند عمل کند زیرا که احکام تو را باطل نموده‌اند. ۱۲۷اوامر تو را بیشتر از طلا دوست می‌دارم، زیادتر از زر خالص. ۱۲۸همۀ وصایای تو را در هر مورد راست می‌دانم، و از همه راههای دروغ نفرت دارم.

۱۲۹شهادات تو شگفت‌انگیز است. بنابراین، من آن‌ها را نگاه می‌دارم. ۱۳۰کشف کلام تو نور می‌بخشد و ساده‌دلان را فهیم می‌گرداند. ۱۳۱با اشتیاق زیاد و با هر نَفَس خود، خواهان وصایای تو هستم. ۱۳۲بر من نظر کن و کَرَم فرما، بر حسب عادت خویش به آنانی که نام تو را دوست می‌دارند. ۱۳۳قدم‌های مرا در کلام خود پایدار ساز، تا هیچ بدی بر من تسلط نیابد. ۱۳۴مرا از ظلم انسان خلاصی ده، تا وصایای تو را نگاه دارم. ۱۳۵روی خود را بر بندۀ خود روشن ساز و احکام خود را به من بیاموز. ۱۳۶سیل اشک از چشمانم جاری است، زیرا مردم از احکام تو پیروی نمی‌کنند.

۱۳۷ای خداوند، تو عادل هستی و داوری‌های تو راست است. ۱۳۸شهادات خود را در عدالت و امانت قرار داده‌ای. ۱۳۹غیرت من مرا از بین‌می‌برد، زیرا دشمنانم کلام تو را فراموش کرده‌اند. ۱۴۰کلام تو بی‌نهایت مصفی است و بندۀ تو آنرا دوست دارد. ۱۴۱من کوچک و حقیر هستم، اما وصایای تو را از یاد نمی‌برم. ۱۴۲عدالت تو عدل است تا ابد و احکام تو راست است. ۱۴۳تنگی و ضیقی مرا فرا‌گرفته است، اما اوامر تو برای من لذت‌بخش است. ۱۴۴شهادات تو عادل است تا ابد. مرا خردمند گردان تا زنده شوم.

۱۴۵به تمامیِ دل خوانده‌ام. ای خداوند مرا جواب ده تا احکام تو را نگاه دارم! ۱۴۶تو را خوانده‌ام، پس مرا نجات ده و شهادات تو را نگاه می‌دارم. ۱۴۷پیش از طلوع آفتاب عذر و زاری می‌کنم و به کلام تو امیدوار می‌باشم. ۱۴۸تمام شب چشمان خود را بیدار نگه داشتم، تا در کلام تو تفکر نمایم. ۱۴۹بر حسب رحمت خود آواز مرا بشنو. ای خداوند موافق داوری‌های خود مرا زنده ساز. ۱۵۰آنانی که در پی شرارت می‌روند و دور از احکام تو هستند، به من نزدیک می‌شوند. ۱۵۱اما تو ای خداوند نزدیک هستی و جمیع اوامر تو راست است. ۱۵۲مدتها پیش، از شهادات تو دانسته‌ام که آن‌ها را تا به ابد برقرار نموده‌ای.

۱۵۳بر ذلت و خواری من نظر کن و مرا خلاصی ده، زیرا احکام تو را فراموش نمی‌کنم. ۱۵۴در دعوی من دادرسی فرما و مرا رهایی ده و بر حسب کلام خویش مرا زنده ساز. ۱۵۵نجات از شریران دور است، زیرا که فرایض تو را نمی‌طلبند. ۱۵۶ای خداوند، رحمت‌های تو بسیار است. بر حسب داوری‌های خود مرا زنده ساز. ۱۵۷جفاکنندگان و دشمنان من بسیار‌اند، اما از شهادات تو رو بر‌نمی‌گردانم. ۱۵۸خیانتکاران را دیدم و از آن‌ها متنفر شدم، زیرا کلام تو را نگاه نمی‌دارند. ۱۵۹ببین که وصایای تو را دوست می‌دارم. ای خداوند، بر حسب رحمت خود مرا زنده ساز! ۱۶۰تمام کلام تو بر حق و همۀ داوری‌های تو عادلانه و تا به ابد است.

۱۶۱مردمان قدرتمند بی‌جهت بر من جفا کردند، اما دل من از کلام تو ترسان است. ۱۶۲من در کلام تو شادمان هستم، مثل کسی که گنجی را یافته باشد. ۱۶۳دروغ را زشت دانسته و از آن متنفرم، ولی احکام تو را دوست می‌دارم. ۱۶۴روزانه هفت بار تو را ستایش می‌کنم، برای داوری‌های عادلانۀ تو. ۱۶۵کسانی که احکام تو را دوست دارند، سلامتی بزرگی دارند و هیچ چیز باعث لغزش ایشان نخواهد شد. ۱۶۶ای خداوند، منتظر نجات از جانب تو هستم و اوامر تو را بجا می‌آورم. ۱۶۷جان من شهادات تو را نگاه داشته است و آن‌ها را بی‌نهایت دوست می‌دارم. ۱۶۸وصایا و شهادات تو را نگاه داشته‌ام، زیرا که تمام طریق‌های من در مد‌نظر تو است.

۱۶۹ای خداوند، فریاد من به حضور تو برسد. بر‌حسب کلام خود مرا فهیم گردان. ۱۷۰مناجات من به حضور تو برسد. بر‌حسب کلام خود مرا خلاصی ده. ۱۷۱لبهای من پیوسته تو را ستایش کند، زیرا فرایض خود را به من آموخته‌ای. ۱۷۲زبان من کلام تو را بسراید زیرا که تمام اوامر تو عدل است. ۱۷۳دست تو برای اعانت من برسد، زیرا که وصایای تو را برگزیده‌ام. ۱۷۴ای خداوند برای نجات تو مشتاق بوده‌ام و شریعت تو مایۀ خوشی من است. ۱۷۵جان من زنده شود تا تو را ستایش کنم و داوری‌های تو کمک کنندۀ من باشد. ۱۷۶مثل گوسفندِ گمشده سرگردانم، بندۀ خود را دریاب، زیرا که اوامر تو را فراموش نمی‌کنم.

مزمور یکصد و بیستم

دعای رستگاری

۱در هنگام سختی به حضور خداوند فریاد کردم و او دعایم را اجابت فرمود. ۲ای خداوند، جان مرا از دست دروغگویان و حیله‌گران نجات ده. ۳ای حیله‌گران، چه چیز به شما داده شود و چه در انتظار شماست؟ ۴تیرهای تیز جنگجویان با قوغهای آتشین.

۵وای بر من که در بین «مِاشِک» (دروغگویان) مأوا‌گزیده‌ام و در خیمه‌های «قِیدار» (حیله‌گران) ساکن شده‌ام. ۶چه طولانی شد سکونت جان من با مردمی که دشمن صلح و سلامتی می‌باشند. ۷من خواهان صلح و سلامتی هستم، لیکن چون سخن می‌گویم، ایشان آمادۀ جنگ می‌باشند.

مزمور یکصد و بیست و یکم

خداوند حافظ ما است

۱چشمان خود را بسوی کوهها دوخته‌ام، کمک من از کجا می‌آید؟ ۲کمک من از جانب خداوند است که آسمان و زمین را آفرید. ۳او نمی‌گذارد که پای تو بلغزد. او که حافظ تو است، نخواهد خوابید. ۴او که حافظ و نگهدار اسرائیل است، نمی‌خوابد و به خواب نمی‌رود.

۵خداوند حافظ تو است. خداوند به دست راستت سایۀ تو است. ۶آفتاب در روز به تو آسیبی نمی‌رساند و نه مهتاب در شب. ۷خداوند تو را از هر بدی نگاه می‌دارد. او جان تو را حفظ می‌کند. ۸خداوند خروج و دخولت را نگاه می‌دارد، از حال تا به ابد.

مزمور یکصد و بیست و دوم

وصف اورشلیم

(سرودی از داود)

۱هنگامیکه به من می‌گفتند: «بیا که به خانۀ خداوند برویم.» بسیار خوشحال می‌شدم. ۲حالا در اینجا در بین دروازه‌های تو ای اورشلیم، ایستاده‌ایم! ۳ای اورشلیم تو مثل شهری که تماماً با هم پیوسته باشد بنا شده‌ای. ۴قبایل در آنجا می‌آیند یعنی قبایل خداوند تا مطابق امر به اسرائیل، نام خداوند را ستایش کنند. ۵زیرا که در آنجا تخت داوری برپا شده است، یعنی تخت خاندان داود.

۶برای سلامتی اورشلیم دعا کنید. خجسته باد آنانی که تو را دوست دارند. ۷سلامتی در دربارهای تو باشد و آسایش در قصرهای تو. ۸بخاطر برادران و دوستانم، می‌گویم که سلامتی بر تو باد. ۹بخاطر خانۀ خداوند، خدای ما، سعادت تو را خواهانم.

مزمور یکصد و بیست و سوم

درخواست رحمت

۱چشمان خود را بسوی تو که بر تخت خود در آسمان‌ها نشسته‌ای، بر‌می‌افرازم! ۲اینک مثل چشمان غلامان بسوی آقایان خود، و مثل چشمان کنیزی بسوی خانم خانۀ خویش، همچنان چشمان ما بسوی خداوند، خدای ماست تا بر ما رحم فرماید. ۳ای خداوند، بر ما رحم فرما، بر ما رحم کن زیرا که بسیار خوار و ذلیل شده‌ایم. ۴از توهین کسانی که خود در راحتی و آسایش هستند و از تحقیر کردن مغروران جان ما به لب رسیده است.

مزمور یکصد و بیست و چهارم

خداوند مددگار ماست

(سرودی از داود)

۱اگر خداوند با ما نمی‌بود، حال اسرائیل بگوید: ۲«اگر خداوند با ما نمی‌بود، وقتی که دشمنان با ما مقاومت نمودند، ۳آن‌ها همۀ ما را زنده می‌بلعیدند، چون خشم ایشان بر ما افروخته بود. ۴آنگاه آبها ما را غرق می‌کرد و گردابها جان ما را می‌پوشاند. ۵آنگاه آب‌های خروشان از جان ما می‌گذشت.»

۶متبارک باد خداوند که نگذاشت ما شکار دندانهای آن‌ها شویم. ۷جان ما مثل پرنده از دام صیاد آزاد گردید. دام شکست و ما نجات یافتیم. ۸کمک ما به نام خداوند است که آسمان و زمین را آفرید.

مزمور یکصد و بیست و پنجم

امنیت قوم برگزیدۀ خدا

۱آنانی که به خداوند توکل دارند، مثل کوه سهیون هستند که هیچگاهی نمی‌لرزد و پایدار است تا به ابد. ۲کوهها گرداگرد اورشلیم است؛ و خداوند گرداگرد قوم برگزیدۀ خود از حال تا به ابد. ۳زیرا که زمین عادلان همیشه تحت قدرت شریران نخواهد ماند، مبادا عادلان دست خود را به گناه آلوده کنند. ۴ای خداوند به صالحان و به آنانی که راست‌دل می‌باشند، احسان فرما. ۵اما آنانی که به راههای کج خود مایل می‌باشند، خداوند ایشان را با بدکاران یکجا جزا می‌دهد. صلح و سلامتی بر اسرائیل باد.

مزمور یکصد و بیست و ششم

دعا برای رهایی

۱هنگامیکه خداوند اسیران سهیون را باز آورد، فکر کردیم که خواب می‌بینیم. ۲آنگاه دهان ما از خنده پُر شد و زبان ما از ترنم. اقوام دیگر دربارۀ ما می‌گفتند: «خداوند برای شان کارهای عظیمی انجام داده است.» ۳خداوند برای ما کارهای عظیم کرده است که از آن‌ها شادمان هستیم.

۴ای خداوند آنچه را از دست داده‌ایم به ما بازگردان، همانطوری که آب را به دریای خشک‌شدۀ بیابان بر‌می‌گردانی. ۵آنانی که با اشکها می‌کارند، با خوشی و مسرت درو می‌کنند. ۶آنکه با گریه بیرون می‌رود و دانه برای کشت می‌برد، یقیناً با ترنم بر‌می‌گردد و خوشه‌های خود را می‌آورد.

مزمور یکصد و بیست و هفتم

اعتماد بر خدا

(سرودی از سلیمان)

۱اگر خداوند خانه را آباد نکند، زحمت معماران بیهوده است. اگر خداوند شهر را محافظت نکند، مراقبت پاسبانان بی‌فایده است. ۲بی‌فایده است که شما صبح زود بر‌می‌خیزید و شب دیر می‌خوابید و نان مشقت را می‌خورید. زیرا هنگامیکه عزیزان خداوند در خواب‌اند، او برای ایشان تدارک می‌بیند.

۳فرزندان هدایای هستند از جانب خداوند. ثمرۀ رَحِم، برکت اوست. ۴پسرانی که برای مرد جوان متولد می‌شوند، مثل تیرهای در دست مرد زورآور هستند. ۵خوشا به حال کسی که از آن تیرها زیاد داشته باشد. آن شخص هنگام مقابله با دشمن مغلوب و شرمنده نمی‌شود.

مزمور یکصد و بیست و هشتم

پاداش اطاعت از خداوند

۱خوشا به حال کسی که از خداوند می‌ترسد و رهرو طریق‌های او می‌باشد. ۲حاصل دسترنج تو احتیاجات ترا فراهم می‌نماید و تو سعادتمند و کامران می‌باشی. ۳همسرت مثل تاکِ پُرثمر در خانه‌ات بوده و فرزندانت مانند نهال‌های زیتون بدور سفره‌ات می‌باشند. ۴کسی که از خداوند می‌ترسد، اینچنین مبارک می‌باشد. ۵خداوند ترا از سهیون برکت دهد. باشد که در تمام ایام عمرت سعادت اورشلیم را ببینی. ۶بلی، پسرانِ پسرانت را خواهی دید. صلح و سلامتی بر اسرائیل باد!

مزمور یکصد و بیست و نهم

رهایی از دشمنان

۱چه بسیار از طفولیتم مرا اذیت رسانیدند. حال اسرائیل بگوید: ۲«چه بسیار از طفولیتم مرا اذیت رسانیدند. لیکن بر من غالب نیامدند. ۳قلبه‌کنندگان بر پشت من قلبه کردند و زخم‌های عمیق به آن گذاشتند. ۴اما خداوند عادل است و مرا از بندهای شریران رهایی داد.»

۵کسانی که از سهیون نفرت دارند رسوا و مغلوب شوند. ۶مثل گیاهی باشند که روی بامها می‌روید؛ که پیش از آنکه آنرا بچینند، خشک می‌گردد. ۷هیچ درونده‌ای دست خود را از آن پُر نمی‌تواند کرد و نه خوشه‌چین آغوش خود را. ۸هیچ کسی به او نگوید: «خداوند به تو برکت بدهد و ما هم بنام خداوند به تو برکت می‌دهیم!»

مزمور یکصد و سی‌ام

درخواست آمرزش

۱ای خداوند از عمق‌ها نزد تو فریاد بر می‌آورم. ۲ای خداوند! آواز مرا بشنو و گوشهای تو به آواز عذر و زاری من متوجه شود. ۳ای خداوند، اگر گناهان را به نظر آوری، کیست که به حضور تو ای خداوند تواند ایستاد؟ ۴لیکن آمرزش نزد توست تا از تو بترسند.

۵منتظر خداوند هستم. جان من منتظر است و به کلام او امیدوارم. ۶جان من منتظر خداوند است، زیاده از منتظران صبح، بلی زیاده از منتظران صبح. ۷اسرائیل برای خداوند امیدوار باشد زیرا که رحمت نزد خداوند است و نزد اوست نجات فراوان. ۸او اسرائیل را از تمام گناهان وی رهایی می‌دهد.

مزمور یکصد و سی و یکم

دعای شخص فروتن

(مزموری از داود)

۱ای خداوند، دل من متکبر نیست و نه چشمانم برافراشته و خویشتن را به کارهای بزرگ مشغول نمی‌سازم و نه به کارهای که از عقل من دور است. ۲بلکه جان خود را آرام و خاموش ساختم، مثل کودکی که پس از شیر خوردن در آغوش مادر خود آرمیده است، آسوده و آرام هستم. ۳ای اسرائیل، بر خداوند امیدوار باش، از حال تا به ابد.

مزمور یکصد و سی و دوم

در ستایش خانۀ خدا

۱ای خداوند، سختی‌ها و خواری‌های را که داود متحمل شد بیاد آور. ۲چگونه برای خداوند قسم خورد و به خدای یعقوب وعده نمود ۳که به خانۀ خود داخل نمی‌شوم و در بستر خود آرام نمی‌گیرم، ۴خواب به چشمان خود نخواهم داد و نه پینکی را به مژگان خویش، ۵تا مکانی برای خداوند پیدا کنم و مسکنی برای خدای یعقوب. ۶اینک ذکر آنرا در افراته شنیدیم و آن را در صحرای یعاریم یافتیم. ۷به مسکن‌های او داخل شویم و نزد قدمگاه وی پرستش کنیم. ۸ای خداوند به عبادتگاه خود بیا، تو و صندوق پیمان، که مظهر قدرت توست. ۹کاهنانت به عدالت ملبس شوند و مقدسانت خوشی نمایند.

۱۰به خاطر بندۀ خود داود، روی خود را از مسح‌شدۀ خود برمگردان. ۱۱خداوند برای داود به راستی وعده کرد و از آن بر‌نخواهد‌گشت که «از نسل تو بر تخت تو خواهم گذاشت ۱۲و اگر پسران تو عهد مرا و شهاداتی را که به ایشان می‌آموزم نگاه دارند، آنگاه پسران ایشان نیز بر تخت تو برای همیشه خواهند نشست.»

۱۳خداوند سهیون را برگزیده و آنرا برای سکونت خویش شایسته دانست. او فرمود: ۱۴«اینست عبادتگاه من تا ابدالآباد. اینجا ساکن می‌باشم و اینچنین اراده نموده‌ام. ۱۵آذوقۀ آن را برکت می‌دهم و فقیرانش را به نان سیر می‌کنم، ۱۶و کاهنانش را به نجات ملبس می‌سازم و مقدسانش با خوشی سرود می‌خوانند. ۱۷در آنجا شاخ افتخار داود را می‌رویانم و چراغی برای مسح‌شدۀ خود آماده می‌کنم. ۱۸دشمنان او را به خجالت ملبس می‌سازم و تاج داود بر سر او درخشان باقی می‌ماند.»

مزمور یکصد و سی و سوم

اتحاد برادرانه

(سرودی از داود)

۱اینک چه خوش و چه دلپسند است که برادران به یکدلی باهم ساکن می‌شوند. ۲مثل روغنِ نیکو بر سر است که به ریش فرود می‌آید، یعنی به ریش هارون که به دامن ردایش می‌ریزد. ۳اتفاق و یکدلی مانند شبنم حِرمون است که بر کوههای سهیون فرود می‌آید. زیرا که در آنجا خداوند برکت خود را فرموده است یعنی حیات را تا به ابد.

مزمور یکصد و سی و چهارم

دعوت به پرستش خداوند

۱بیایید خداوند را متبارک خوانید، ای جمیع بندگان خداوند که شبانگاه در خانۀ خداوند می‌ایستید! ۲دستهای خود را به قدس برافرازید، و خداوند را متبارک خوانید. ۳خداوند که خالق آسمان و زمین است، ترا از سهیون برکت می‌دهد.

مزمور یکصد و سی و پنجم

سرود ستایش

۱هَلّلِویاه، سپاس به خداوند، نام خداوند را ستایش کنید! ای بندگانِ خداوند، او را ستایش کنید، ۲ای شما که در خانۀ خداوند و در صحن‌های خانۀ خدای ما می‌ایستید. ۳خداوند را شکر کنید، زیرا او نیکوست! نام او را ستایش کنید، زیرا که دلپسند است. ۴زیرا که خداوند یعقوب را برای خود برگزید و اسرائیل را به جهت مِلکِ خاصِ خویش.

۵می‌دانم که خداوند بزرگ است و خداوند ما برتر از همه خدایان است. ۶هرآنچه خداوند خواست آنرا کرد، در آسمان و زمین و در بحر و در همۀ عمق‌ها. ۷ابر‌ها را از دورترین نقاط روی زمین جمع می‌کند، رعد و برق را برای باران می‌سازد و باد و طوفان را از مخزنهای خویش بیرون می‌آورد.

۸نخست‌زادگان مصر را کشت، هم از انسان و هم از حیوانات. ۹در وسط تو ای مصر، معجزات و کارهای شگفت‌انگیز را بر ضد فرعون و جمیع بندگان وی فرستاد. ۱۰اقوام بسیار را زد و پادشاهان مقتدر را نابود کرد ۱۱که در آن جمله سیحون پادشاه اموریان، عوج پادشاه باشان و همه پادشاهان ممالک کنعان شامل بودند. ۱۲بعد کشورهای شان را به قوم برگزیدۀ خود، یعنی اسرائیل بخشید.

۱۳ای خداوند، نام تو تا به ابد باقی است و یاد تو نسل اندر نسل. ۱۴زیرا خداوند قوم برگزیدۀ خود را داوری نموده و بر بندگان خویش شفقت خواهد فرمود.

۱۵بتهای اقوام دیگر از طلا و نقره می‌باشند و ساختۀ دست بشر هستند. ۱۶دهان دارند، اما سخن نمی‌گویند. چشم دارند، ولی نمی‌بینند. ۱۷گوش دارند، اما نمی‌شنوند و در دهان شان هیچ نَفَس نیست. ۱۸کسانی که این بتها را می‌سازند و همچنان اشخاصی که به آن‌ها توکل می‌کنند، مثل بتهای شان بی‌شعور هستند.

۱۹ای خاندان اسرائیل، خداوند را متبارک خوانید. ای خاندان هارون، خداوند را ستایش کنید. ۲۰ای خاندان لاوی، خداوند را متبارک خوانید. ای ترسندگان خداوند، خداوند را ستایش کنید. ۲۱خداوند از سهیون متبارک باد، که در اورشلیم ساکن است.

هَلّلِویاه، سپاس به خداوند.

مزمور یکصد و سی و ششم

سرود شکرگزاری

۱خداوند را سپاس گوئید،

زیرا که نیکوست و رحمت او تا به ابد است.

۲خدای خدایان را سپاس گوئید،

زیرا که رحمت او تا به ابد است.

۳خداوند خداوندان را سپاس گوئید،

زیرا که رحمت او تا به ابد است.

 

۴او را که تنها معجزات عظیم می‌کند،

زیرا که رحمت او تا به ابد است.

۵او را که آسمان‌ها را به حکمت آفرید،

زیرا که رحمت او تا به ابد است.

۶او را که زمین را بر آبها گسترانید،

زیرا که رحمت او تا به ابد است.

۷او را که اجسام نورانی بزرگ آفرید،

زیرا که رحمت او تا به ابد است.

۸آفتاب را برای سلطنت روز،

زیرا که رحمت او تا به ابد است.

۹مهتاب و ستارگان را برای سلطنت شب،

زیرا که رحمت او تا به ابد است.

 

۱۰که مصر را زد و نخست‌زادگان او را کشت،

زیرا که رحمت او تا به ابد است.

۱۱او اسرائیل را از مصر بیرون آورد،

زیرا که رحمت او تا به ابد است.

۱۲با دست قوی و بازوی دراز،

زیرا که رحمت او تا به ابد است.

۱۳او را که بحیرۀ احمر را دو قسمت کرد،

زیرا که رحمت او تا به ابد است.

۱۴و اسرائیل را از میان آن گذرانید،

زیرا که رحمت او تا به ابد است.

۱۵اما فرعون و لشکر او را در بحیرۀ احمر غرق کرد،

زیرا که رحمت او تا به ابد است.

۱۶او را که قوم برگزیدۀ خود را در بیابان راهنمائی نمود،

زیرا که رحمت او تا به ابد است.

۱۷او را که پادشاهان بزرگ را زد،

زیرا که رحمت او تا به ابد است.

۱۸و پادشاهان نامور را کشت،

زیرا که رحمت او تا به ابد است.

۱۹سیحون پادشاه اموریان را،

زیرا که رحمت او تا به ابد است.

۲۰عوج پادشاه باشان را،

زیرا که رحمت او تا به ابد است.

۲۱و زمین شان را به ارثیت داد،

زیرا که رحمت او تا به ابد است.

۲۲یعنی به ارثیت بندۀ خویش اسرائیل،

زیرا که رحمت او تا به ابد است.

 

۲۳ما را در خواری و ذلت ما به یاد آورد،

زیرا که رحمت او تا به ابد است.

۲۴و ما را از دشمنان ما رهایی داد،

زیرا که رحمت او تا به ابد است.

۲۵که همۀ بشر را روزی می‌دهد،

زیرا که رحمت او تا به ابد است.

 

۲۶خدای آسمان‌ها را سپاس گوئید،

زیرا که رحمت او تا به ابد است.

مزمور یکصد و سی و هفتم

سوگنامۀ تبعید‌شدگان

۱در کنار نهرهای بابل نشستیم و در آنجا گریه کردیم، چون سهیون را به یاد آوردیم. ۲چنگ و رباب خود را بر شاخه‌های درختان بید آویختیم. ۳زیرا کسانی که ما را به اسارت برده بودند، در آنجا از ما سرود خواستند و آنانی که ما را تاراج کرده بودند، شادمانی خواستند. زیرا می‌گفتند: «یکی از سرودهای سهیون را برای ما بخوانید.» ۴چگونه سرود خداوند را در زمین بیگانه بخوانیم؟ ۵اگر ترا ای اورشلیم فراموش کنم، آنگاه دست راست من از کار بیفتد. ۶اگر ترا ای اورشلیم به یاد نیاورم و اگر تو را بر تمام خوشی‌ها ترجیح ندهم، آنگاه زبانم به کامم بچسپد.

۷ای خداوند، گفتار ادومیان را در روز مصیبت اورشلیم بیاد آور که گفتند: «منهدم سازید، تا بنیادش منهدم سازید!» ۸ای بابل که تو ویران خواهی شد، خوشا به حال کسی که به تو جزا دهد چنانکه تو به ما جزا دادی! ۹خوشا به حال کسی که اطفال تو را بگیرد و ایشان را به صخره‌ها بزند.

مزمور یکصد و سی و هشتم

دعای شکرگزاری

(مزموری از داود)

۱تو را به تمامی دل خود ستایش می‌کنم. به حضور خدایان تو را ستایش می‌کنم. ۲به سوی خانۀ مقدس تو عبادت کرده و نام تو را ستایش می‌کنم، به سبب رحمت و راستی تو. زیرا کلام و اسم خود را برتر از همه چیز جلال داده ای. ۳هنگامیکه به حضور تو دعا کردم، مرا اجابت فرمودی و مرا با بخشیدن قوّت در جانم شجاع ساختی.

۴ای خداوند، همۀ پادشاهان جهان تو را ستایش خواهند کرد، چون کلام دهان تو را بشنوند. ۵و طریق‌های خداوند را خواهند سرائید، زیرا که جلال خداوند عظیم است. ۶خداوند متعال است، لیکن بر فروتنان نظر می‌کند و اما اشخاص متکبر را از دور می‌شناسد. ۷اگر چه در میان سختی و مشکلات راه روم، مرا زنده نگاه خواهی داشت. دست خود را بر خشم دشمنانم دراز می‌کنی و دست راستت مرا نجات خواهد داد. ۸خداوند کار مرا به کمال خواهد رسانید. ای خداوند، رحمت تو تا به ابد است. کارهای دست خویش را ترک منما.

مزمور یکصد و سی و نهم

خداوند، تو مرا می‌شناسی

(مزموری از داود)

۱ای خداوند، تو مرا آزموده‌ای و می‌شناسی. ۲تو نشستن و برخاستن مرا می‌دانی و فکرهای مرا از دور فهمیده‌ای. ۳راه و خوابگاه مرا تفتیش کرده‌ای و همۀ طریق‌های مرا می‌دانی. ۴زیرا که سخنی بر زبان من نیست، جزء اینکه تو ای خداوند آنرا تماماً دانسته‌ای. ۵از هر طرف مرا احاطه کرده‌ای و با قدرت خود حفظم می‌کنی. ۶اینگونه معرفت برایم بسیار عجیب است و بلندتر از توان درک من.

۷از روح تو کجا بروم؟ و از حضور تو کجا بگریزم؟ ۸اگر به آسمان صعود کنم، تو آنجا هستی! و اگر در دنیای مُردگان بستر بگسترانم اینک تو آنجا هستی! ۹اگر بسوی طلوع آفتاب پرواز کنم و یا اگر در غرب‌ترین نقطۀ بحر ساکن شوم، ۱۰در آنجا نیز دست تو مرا رهبری نموده و دست راست تو مرا خواهد گرفت. ۱۱اگر بگویم: «تاریکی مرا بپوشاند و روشنایی گرداگرد من شب شود.» ۱۲بازهم تاریکی نزد تو تاریک نیست و شب مثل روز روشن و تاریکی مانند روشنایی است. ۱۳زیرا که تو آفریدگار دل و وجود من هستی؛ مرا در رَحِم مادرم نقش بستی. ۱۴تو را می‌ستایم زیرا که بطور مهیب و عجیب ساخته شده‌ام. کارهای تو شگفت‌انگیز است و جان من این را خوب می‌داند. ۱۵استخوانهایم از تو پنهان نبود وقتی که در نهان ساخته می‌شدم و در آغوش زمین نقشبندی می‌گشتم. ۱۶چشمان تو جنین مرا دیده است و پیش از آنکه روزهای زندگی من آغاز شود، تو همۀ آن‌ها را در کتاب خود ثبت کرده بودی.

۱۷ای خدا، فکرهای تو نزد من چقدر گرامی است و همگی آن‌ها چه عظیم است! ۱۸اگر آن‌ها را بشمارم، از ریگ زیاده است. وقتی که بیدار می‌شوم هنوز نزد تو حاضر هستم.

۱۹یقیناً ای خدا شریران را خواهی کشت، پس ای مردمان خون‌ریز از من دور شوید. ۲۰آن‌ها دربارۀ تو حرفهای پلید می‌زنند و دشمنانت نام تو را بیهوده بر زبان می‌آورند. ۲۱ای خداوند آیا نفرت نمی‌دارم از آنانی که تو را نفرت می‌دارند، و آیا مخالفان تو را ناپسند نمی‌شمارم؟ ۲۲ایشان را به نفرت تام نفرت می‌دارم. ایشان را دشمنان خویشتن می‌شمارم.

۲۳ای خدا، مرا امتحان کن و دل مرا بشناس. مرا بیازما و فکرهای مرا بدان، ۲۴و ببین که آیا در من راه فساد است! و مرا به طریق جاودانی هدایت فرما.

مزمور یکصد و چهلم

دعا برای محافظت

(مزموری از داود)

۱ای خداوند، مرا از شریران رهایی ده و از ظالمان محافظت فرما! ۲که در دلهای خود در شرارت تفکر می‌کنند و تمامی روز برای جنگ جمع می‌شوند. ۳زبان شان چون نیش مار تیز و سخنان آن‌ها مثل زهر کشنده است. ۴ای خداوند، مرا از دست شریران نگهدار، از ظالمان مرا محافظت فرما که نقشه می‌کشند تا پاهای مرا بلغزانند. ۵مردم متکبر برای من تله و ریسمانها پنهان کرده و در سر راهم دام گسترده و برای گرفتاری من طناب‌ها گذاشته‌اند.

۶به خداوند گفتم: «تو خدای من هستی. ای خداوند، آواز عذر و زاری مرا بشنو!» ۷ای خداوند متعال که قوّت نجات من هستی، تو سر مرا در روز جنگ می‌پوشانی. ۸ای خداوند، مگذار که مردم شریر به مراد خود برسند و نقشه‌های پلید خود را عملی کنند، مبادا سرافراشته شوند. ۹بگذار که سَرِ دشمنانم با شرارتِ لبهای خود شان پوشانیده شود. ۱۰بگذار که قوغهای آتش بر سر ایشان بریزد و در آتش انداخته شوند و در جای عمیقی بیفتند که دیگر از آن نتوانند برخیزند. ۱۱مردم بدگو در زمین پایدار نخواهد ماند. مرد ظالم را شرارت صید خواهد کرد تا او را هلاک کند.

۱۲می‌دانم که خداوند فقیران را دادرسی می‌کند و مسکینان را داوری می‌نماید. ۱۳عادلان نام تو را سپاس می‌گویند و راستکاران به حضور تو ساکن می‌شوند.

مزمور یکصد و چهل و یکم

دعای شامگاهان

(مزموری از داود)

۱ای خداوند، به حضور تو دعا می‌کنم، نزد من بشتاب. هنگامیکه تو را بخوانم آواز مرا بشنو! ۲دعای من به حضور تو مثل دودِ خوشبوی بخور آراسته شود و برافراشتن دستهایم، مثل قربانی شامگاهی.

۳ای خداوند، بر دهان من نگهبانی فرما، تا سخن بد از لبهایم خارج نگردد. ۴مگذار دلم به اعمال بد مایل گردد، تا مرتکب اعمال زشت با مردان بدکار نشوم و از چیزهای لذیذ ایشان نخورم. ۵شخص عادل مرا تنبیه کند و آن لطف خواهد بود، مرا تأدیب نماید که مثل روغن برای سر خواهد بود و سر من آن را رد نخواهد کرد. اما بر ضد اعمال بدکاران پیوسته دعا خواهم نمود. ۶وقتی داوران ایشان از سر صخره‌ها انداخته شوند، آنگاه بدکاران سخنان مرا خواهند شنید و به درستی آن پی خواهند برد. ۷مثل زمینی که قلبه و شیار می‌گردد، استخوانها به هر طرف پراگنده می‌شوند.

۸زیرا که ای خداوند، خدای متعال، چشمان من بسوی توست و بر تو توکل دارم، پس جان مرا تلف منما! ۹مرا از دامی که برای من گسترده‌اند حفظ کن و مرا از طناب‌های گناهکاران نگاه‌دار. ۱۰شریران به دامهای خود بیفتند و من به سلامتی بگذرم.

مزمور یکصد و چهل و دوم

دعا در هنگام پریشانی

(قصیده‌ای از داود و دعا وقتیکه در مغاره بود)

۱به آواز خود نزد خداوند فریاد بر‌می‌آورم و با صدای بلند در حضور خداوند عذر و زاری می‌کنم. ۲نالۀ خود را در حضور او خواهم ریخت و سختی و مشکلات خود را نزد او بیان خواهم کرد. ۳وقتیکه روح من در من مدهوش می‌شود، فقط تو طریق مرا می‌دانی. در راهی که می‌روم دام برای من پنهان کرده‌اند. ۴به طرف راست من بنگر و ببین که کسی نیست که همراه من باشد. پناهگاهی ندارم و کسی نیست که در فکر جان من باشد.

۵نزد تو ای خداوند فریاد می‌کنم، زیرا تو یگانه پناهگاه و حصۀ من در زمین زندگان هستی. ۶به نالۀ من توجه کن زیرا که بسیار خوار و ذلیل شده‌ام! مرا از دست جفاکنندگانم برهان، زیرا که از من قویتر هستند. ۷جان مرا از زندان آزاد کن، تا نام تو را ستایش کنم. عادلان گرداگرد من خواهند آمد، زیرا که به من احسان نموده‌ای.

مزمور یکصد و چهل و سوم

تضرع به حضور خدا

(مزموری از داود)

۱ای خداوند، دعای مرا بشنو و به عذر و زاری من گوش بده! در وفاداری و عدالت خویش مرا اجابت فرما! ۲بندۀ خود را محاکمه مکن، زیرا زنده‌ای نیست که به حضور تو عادل شمرده شود. ۳دشمن بر جان من جفا کرده، حیات مرا بر زمین کوبیده است و مرا در ظلمت ساکن گردانیده، مثل کسانی که سالها پیش مُرده باشند. ۴پس روح من در من مدهوش شده و دلم در عمق وجودم ترسان و سرگردان گردیده است. ۵ایام قدیم را بیاد می‌آورم. در همۀ اعمال تو تفکر نموده و در کارهای دست تو می‌اندیشم. ۶دستهای خود را بسوی تو دراز می‌کنم. جان من مثل زمین خشک، تشنۀ تو است.

۷ای خداوند، به زودی مرا اجابت فرما زیرا روح من ناتوان شده است. روی خود را از من مپوشان، مبادا بمیرم و به دیار مُردگان بروم. ۸صبحگاهان رحمت خود را بر من بشنوان زیرا که بر تو توکل دارم. راهی را که در آن باید بروم به من بیاموز، زیرا که نزد تو جان خود را بر‌می‌افرازم. ۹ای خداوند، مرا از دشمنانم برهان زیرا که به تو پناه برده‌ام. ۱۰مرا تعلیم ده تا ارادۀ تو را بجا آورم زیرا خدای من تو هستی. روح مهربان تو مرا در زمین هموار هدایت بنماید. ۱۱به خاطر نام خود ای خداوند مرا زنده ساز و به خاطر عدالت خویش جان مرا از سختی نجات ده. ۱۲به خاطر رحمت خود، دشمنانم را نابود کن و همۀ مخالفان جانم را هلاک کن، زیرا که من خادم تو هستم.

مزمور یکصد و چهل و چهارم

سپاسگزاری پادشاه

(مزموری از داود)

۱خداوند که صخرۀ من است، متبارک باد. او دستهای مرا به جنگ و انگشتانم را به پیکار تعلیم داد! ۲رحمت من اوست و پناهگاه من و قلعۀ بلند من و رهانندۀ من و سپر من و آنکه بر او توکل دارم. او قوم مرا در زیر اطاعت من می‌دارد.

۳ای خداوند، آدمی چیست که او را بشناسی؟ و پسر انسان که او را به حساب بیاوری؟ ۴انسان مثل نَفَسی است و روزهایش مثل سایه‌ای است که می‌گذرد.

۵ای خداوند، آسمان‌های خود را خم ساخته، فرود بیا. کوهها را لمس کن تا دود شوند. ۶رعد و تیرهای آتشین برق را بفرست و دشمنان را پراگنده و تار و مار گردان. ۷دست تو از آسمان مرا رهانیده و از آب‌های بسیار خلاصی دهد، یعنی از دست بیگانگان. ۸که دهان ایشان سخنان بیهوده می‌گوید و دست راست ایشان، دست راست دروغ است.

۹ای خدا، تو را با سرود نو ستایش می‌کنم و با نوای رباب برای تو می‌سرایم. ۱۰تو پادشاهان را نجات می‌بخشی و بنده ات، داود را از شمشیر کشنده می‌رهانی. ۱۱مرا از دست بیگانگان برهان و خلاصی ده، که دهان ایشان سخنان بیهوده می‌گوید و دست راست ایشان، دست راست دروغ است. ۱۲تا پسران ما در جوانی خود نمو کرده، مثل نهالان باشند و دختران ما چون ستون‌های تراشیده‌شدۀ قصر پادشاهان. ۱۳انبارهای ما پُر از هرگونه محصولات شده و گله‌های ما هزارها و کرورها در صحراهای ما بزایند. ۱۴گاوهای ما باربردار شوند و رخنۀ در دیوار شهر ما نباشد و کسی به اسارت برده نشود و آه و ناله‌ای در کوچه‌های ما نباشد.

۱۵خوشا به حال قومی که نصیب ایشان این است و خوشا به حال آن قوم که خداوند، خدای ایشان است.

مزمور یکصد و چهل و پنجم

سرود ستایش

(سرود ستایش از داود)

۱ای خدای من، ای پادشاه، تو را متعال می‌خوانم و نام تو را تا به ابد ستایش می‌کنم! ۲تمامی روز تو را متبارک می‌خوانم و نام تو را تا به ابد سپاس می‌گویم. ۳خداوند عظیم است و بی‌نهایت سزاوار ستایش و عظمت او را تفتیش نتوان کرد. ۴نسل اندر نسل اعمال تو را ستایش نموده و کارهای عظیم تو را بیان می‌کنند. ۵در شکوه و عظمت پُر‌جلال تو و در کارهای شگفت‌انگیز تو تفکر می‌کنم. ۶در قوّت کارهای مهیب تو سخن می‌گویند و من عظمت تو را بیان می‌کنم. ۷یادگاری کثرت احسان تو را اعلام نموده و عدالت تو را با شادمانی می‌سرایند. ۸خداوند بخشنده و مهربان است، دیر غضب و بسیار رحیم. ۹خداوند برای همگان نیکوست و رحمت‌هایش بر همۀ مخلوقات وی است.

۱۰ای خداوند، جمیع مخلوقات تو، تو را حمد گویند و مقدسان تو، تو را ستایش کنند. ۱۱دربارۀ جلالِ پادشاهی تو سخن گویند و قدرت تو را بیان کنند. ۱۲تا کارهای عظیم تو را به بنی‌آدم تعلیم دهند و شکوه و عظمت پادشاهی تو را. ۱۳پادشاهی تو، ملکوتی است بی‌پایان و سلطنت تو باقی تا تمام دورها. ۱۴خداوند جمیع افتادگان را تقویت نموده و خم‌شدگان را بر‌می‌خیزاند. ۱۵چشمان همگان منتظر تو می‌باشد و تو روزی ایشان را در موسمش می‌دهی. ۱۶دست خود را باز می‌کنی و در رضامندی خویش همۀ زندگان را سیر می‌نمائی.

۱۷خداوند عادل است در جمیع طریق‌های خود و رحیم در تمامی اعمال خویش. ۱۸خداوند نزدیک است به کسانی که نزد او دعا می‌کنند، به آنانی که او را در راستی می‌خوانند. ۱۹آرزوی ترسندگان خود را بجا می‌آورد و عذر و زاری آن‌ها را شنیده، ایشان را نجات می‌دهد. ۲۰خداوند از همۀ آنهائی که او را دوست دارند حمایت می‌کند، اما شریران را هلاک می‌سازد. ۲۱دهان من خداوند را سپاس می‌گوید و همۀ مخلوقات نام مقدس او را تا به ابد ستایش کنند.

مزمور یکصد و چهل و ششم

سعادت توکل به خدا

۱هَلّلِویاه، سپاس به خداوند!

ای جان من خداوند را ستایش کن! ۲تا زنده هستم، خداوند را حمد خواهم گفت و تا وقتیکه وجود دارم برای خدای خود خواهم سرائید. ۳بر رؤسا توکل مکنید و نه بر آدم فانی که نزد او اعانتی نیست. ۴روح او بیرون می‌رود و او به خاک خود بر‌می‌گردد و در همان روز فکرهایش نابود می‌شود.

۵خوشا به حال کسی که خدای یعقوب مددگار اوست، که امید او بر خداوند، خدای وی می‌باشد. ۶او آسمان و زمین را آفرید و بحر و آنچه را که در آنهاست؛ که راستی را تا به ابد نگاه می‌دارد. ۷او مظلومان را دادرسی می‌کند و گرسنگان را نان می‌بخشد. خداوند اسیران را آزاد می‌سازد. ۸خداوند چشمان نابینایان را باز می‌کند و خم‌شدگان را بر‌می‌افرازد. خداوند عادلان را دوست می‌دارد. ۹خداوند بیگانگان را محافظت می‌کند و از یتیمان و بیوه‌زنان نگهداری می‌نماید، لیکن طریق شریران را کج می‌سازد. ۱۰خداوند تا به ابد سلطنت می‌کند و خدای تو ای سهیون، نسل اندر نسل.

هَلّلِویاه، سپاس به خداوند!

مزمور یکصد و چهل و هفتم

در ستایش خدای قادر مطلق

۱هَلّلِویاه، سپاس به خداوند، چه نیکوست که برای خدای خود سرود بسرائیم و چقدر دلپذیر که او را ستایش کنیم! ۲خداوند اورشلیم را بنا می‌کند و پراگنده‌شدگان اسرائیل را جمع می‌نماید. ۳شکسته‌دلان را شفا می‌دهد و زخم‌های ایشان را می‌بندد. ۴خداوند شماره و تعداد ستارگان را می‌داند و هر کدام آن‌ها را به نام می‌شناسد. ۵خداوند ما بزرگ است و قوّت او عظیم و حکمت وی بی‌نهایت. ۶خداوند مسکینان را بر‌می‌افرازد و شریران را به زمین می‌اندازد.

۷خداوند را با سرود سپاسگزاری بپرستید، و با نوای رباب برای خدای ما نغمه بنوازید. ۸او آسمان‌ها را با ابر‌ها می‌پوشاند، باران را برای زمین مهیا می‌نماید و گیاه را بر کوهها می‌رویاند. ۹او حیوانات را آذوقه می‌دهد و زاغچه‌ها را وقتی روزی می‌خواهند، تغذیه می‌کند. ۱۰در قوّت اسپ رغبت ندارد و از نیروی پای انسان راضی نمی‌باشد. ۱۱رضامندی خداوند از ترسندگان وی است و از آنانی که به رحمت وی امیدوارند.

۱۲ای اورشلیم، خداوند را شکر کن. ای سهیون، خدای خود را ستایش کن. ۱۳زیرا که پشت‌بندهای دروازه‌هایت را مستحکم کرده و ساکنین ترا برکت می‌دهد. ۱۴به سرحدات تو صلح می‌آورد و تو را از بهترین گندم سیر می‌کند. ۱۵فرمان خود را به زمین می‌فرستد و کلام او با سرعت پخش می‌گردد. ۱۶زمین را با لحاف برف می‌پوشاند و باران یخ را مانند گَرد می‌پاشد. ۱۷ژاله را مثل سنگریزه می‌فرستد و کیست که طاقت سرمای آن را داشته باشد؟ ۱۸کلام خود را می‌فرستند و به امر او یخها آب می‌شوند، باد می‌وزد و آب به جریان می‌آید. ۱۹کلام خود را به یعقوب بیان کرده و احکام و داوری‌های خود را به اسرائیل. ۲۰با هیچ قوم دیگری چنین نکرده است و داوری‌های او را نمی‌دانند.

هَلّلِویاه، سپاس به خداوند!

مزمور یکصد و چهل و هشتم

دعوت به پرستش

۱هَلّلِویاه، سپاس به خداوند!

خداوند را از آسمان ستایش کنید! در جایگاه آسمانی او را ستایش کنید! ۲ای همۀ فرشتگان او را ستایش کنید. ای همۀ لشکرهای او، او را ستایش کنید. ۳ای آفتاب و مهتاب، او را ستایش کنید. ای همۀ ستارگان نور، او را ستایش کنید. ۴ای فلک‌الافلاک، او را ستایش کنید، و ای آب‌هایی که فوق آسمان‌هائید. ۵نام خداوند را ستایش کنید، زیرا به امر او همه چیز آفریده شد. ۶و آن‌ها را پایدار نمود تا ابدالآباد و قانونی قرار داد که بیجا نشوند.

۷خداوند را از زمین ستایش کنید. ای نهنگان و تمام اعماق بحر او را ستایش کنید. ۸ای آتش و ژاله، برف و غبار و باد و طوفان که فرمان او را بجا می‌آورید. ۹ای کوهها و تپه‌ها، درختان میوه‌دار و سروهای آزاد، ۱۰ای حیوانات وحشی و اهلی، خزندگان و پرندگان. ۱۱ای پادشاهان زمین و جمیع امت‌ها و سروران و همۀ داوران جهان. ۱۲ای جوانان و دوشیزگان، پیران و کودکان. ۱۳نام خداوند را ستایش کنید، زیرا تنها نام او متعال است و جلال و عظمت او بالا‌تر از زمین و آسمان. ۱۴و او شاخ افتخار را برای قوم برگزیدۀ خود برافراشته است، تا همۀ مقدسان او یعنی بنی‌اسرائیل که به او نزدیک می‌باشند، او را ستایش کنند.

هَلّلِویاه، سپاس به خداوند!

مزمور یکصد و چهل و نهم

سرود پرستش

۱هَلّلِویاه، سپاس به خداوند!

برای خداوند سرود تازه بخوانید و ستایش او را در جماعت مقدسان! ۲اسرائیل در آفرینندۀ خود خوشی نماید و پسران سهیون در پادشاه خویش وجد نمایند. ۳نام او را با رقص ستایش نموده و با نوای چنگ و رباب او را پرستش کنند.

۴زیرا خداوند از قوم برگزیدۀ خود رضامندی دارد. مسکینان را به نجات سرافراز می‌سازد. ۵مقدسان از جلال او خوشی کنند و در بسترهای خود با شادمانی سرود بخوانند. ۶ستایش خدا به آواز بلند در دهان شان باشد و شمشیر دو دمه در دست ایشان. ۷تا از امت‌ها انتقام بکشند و تأدیب‌ها بر طوایف نمایند. ۸پادشاهان آن‌ها را با زنجیر ببندند و پاهای سروران شان را زولانه کنند. ۹و داوری را که مکتوب است بر ایشان اجراء دارند. این بزرگی است برای همۀ مقدسان او.

هَلّلِویاه، سپاس به خداوند!

مزمور یکصد و پنجاهم

خداوند را ستایش کنید

۱هَلّلِویاه، سپاس به خداوند!

خدا را در قدس او ستایش کنید. در فلکِ قوّتِ او، او را ستایش کنید! ۲او را به سبب کارهای عظیم او ستایش کنید. او را بر حسب کثرت عظمتش ستایش کنید. ۳او را به آواز شیپور ستایش کنید و با چنگ و رباب او را ستایش کنید. ۴با دایره و رقص او را ستایش کنید. با نی و دوتار او را ستایش کنید. ۵با چنگ‌های بلند آواز او را ستایش کنید. با چنگ‌های خوش صدا او را ستایش کنید. ۶هر که روح دارد خداوند را ستایش کند.

هَلّلِویاه، سپاس به خداوند.