عاموس

فصل اول

۱اینها سخنان عاموس است که در شهر تَقوع زندگی می‌کرد و پیشۀ چوپانی داشت. او دو سال پیش از زلزله، وقتیکه عُزیا، پادشاه یهودا و یَرُبعام (پسر یهوآش) پادشاه اسرائیل بود، در بارۀ آنچه که از خداوند بر او نازل شده بود، چنین می‌گوید:

۲«خداوند از کوه سهیون در اورشلیم همچون رعد می‌غرد. چراگاههای چوپانها خشک می‌شوند و سبزه های قلۀ کوه کَرمَل زرد و پژمرده می‌گردند.»

مجازات همسایگان اسرائیل

۳خداوند می‌فرماید: «مردم دمشق بارها گناه کرده‌اند، بنابراین، از تقصیر شان بر‌نمی‌گردم و آن‌ها را مجازات می‌کنم، زیرا آن‌ها با مردم جلعاد با شیوۀ وحشیانه و ظالمانه‌ای رفتار کردند. ۴پس من آتشی را بر خاندان حَزایل پادشاه می‌فرستم و قلعه‌های مستحکم بِنهَدَد را می‌سوزانم. ۵دروازه های شهر دمشق را می‌شکنم و اهالی وادی آوَن و پادشاه بیت‌عدن را نابود می‌سازم. مردم سوریه به سرزمین قیر به اسارت برده می‌شوند.»

۶خداوند می‌فرماید: «اهالی غزه بمراتب گناه کرده‌اند. آن‌ها سزاوار مجازات هستند، زیرا تمام قوم مرا تبعید کردند تا به‌دست مردم ادوم تسلیم کنند. ۷پس من آتشی را بر حصارهای غزه می‌فرستم و قلعه‌های مستحکم آن را می‌سوزانم. ۸اهالی اَشدُود را نابود می‌کنم و پادشاه اَشقَلُون را می‌کشم. مردم شهر عَقرُون را از بین می‌برم و تمام فلسطینیانی که باقی مانده‌اند، هلاک می‌شوند.»

۹خداوند می‌فرماید: «مردم صور مرتب گناه کرده‌اند. آن‌ها حتماً مجازات می‌شوند، زیرا که آن‌ها تمام قوم ادوم را به اسارت بردند و پیمان برادری خود را شکستند، ۱۰بنابران، من آتشی را بر حصارهای صور می‌فرستم و قلعه های مستحکم آن را با شعله های آن می‌سوزانم.»

۱۱خداوند می‌فرماید: «قوم ادوم بارها گناه کرده‌اند. من از تقصیرات شان نمی‌گذرم، زیرا آن‌ها با شمشیر به تعقیب برادران خود رفتند و با خشم و غضب همه را بیرحمانه بقتل رساندند. ۱۲پس من هم آتشی را بر شهر تیمان می‌فرستم و قلعه های بُزره را می‌سوزانم.»

۱۳خداوند می‌فرماید: «خطاهای مردم عمون از حد گذشته است. من گناهان شان را فراموش نمی‌کنم، زیرا آن‌ها برای اینکه به سرحدات خود توسعه بخشند، در جنگ جلعاد شکم زنان حامله را با شمشیر دریدند. ۱۴بنابران، من هم آتشی را بر حصارهای شهر رَبه می‌افروزم و قلعه های آن را با غریو و نعرۀ جنگ و غرش طوفان از بین می‌برم. ۱۵پادشاه آن با مأمورینش یکجا تبعید می‌شوند.»

فصل دوم

۱خداوند می‌فرماید: «مردم موآب به مراتب گناه کرده‌اند. من به سبب خطاهای شان، آن‌ها را مجازات می‌کنم، زیرا که آن‌ها استخوانهای پادشاه ادوم را سوختاندند و به خاکستر تبدیل کردند. ۲پس من هم آتشی را بر موآب می‌فرستم و قلعه های قِریُوت را می‌سوزانم. اهالی موآب در بین خروش و غوغای جنگ و نعرۀ جنگجویان از بین می‌روند. ۳پادشاه آن را با مأمورینش یکجا هلاک می‌سازم.»

۴خداوند می‌فرماید: «مردم یهودا بارها گناه کرده‌اند. آن‌ها حتماً جزا می‌بینند، زیرا آن‌ها احکام مرا بجا نیاوردند و از قوانین من پیروی نکردند، بلکه با پرستش همان بتهائی که معبود اجداد شان بودند، گمراه شدند. ۵پس من هم آتشی را بر یهودا می‌فرستم و قلعه های اورشلیم را می‌سوزانم.»

مجازات اسرائیل

۶خداوند می‌فرماید: «قوم اسرائیل به مراتب گناه کرده‌اند. آن‌ها باید به سزای گناه خود برسند، زیرا آن‌ها اشخاص نیک و راستکار را که قادر به پرداخت قرض خود نیستند و مردم فقیر و بینوا را که نمی‌توانند قرض قیمت یک جوره کفش را بپردازند، به غلامی می‌فروشند. ۷بر مردم مسکین ظلم می‌کنند و مانع اجرای عدالت در حق اشخاص ضعیف و ناتوان می‌گردند. پسر و پدر با یک دختر همبستر می‌شوند. به این ترتیب، نام مقدس مرا بی‌حرمت می‌سازند. ۸با همان لباسی که از قرضداران خود گرو گرفته‌اند در کنار هر قربانگاه می‌خوابند و در عبادتگاه خدای خود با پولی که بعنوان جریمه از مردم گرفته‌اند، شراب می‌نوشند.

۹اما ای قوم برگزیدۀ من، بخاطر شما اموریان را که مانند درختان سرو، بلند و همچون درختان بلوط، نیرومند و قوی بودند، با میوه و ریشه‌های شان بکلی نابود ساختم. ۱۰همچنین شما را از کشور مصر بیرون آوردم و مدت چهل سال در بیابان راهنمائی کردم تا سرزمین اموریان را تصاحب کنید. ۱۱بعضی از پسران شما را بحیث انبیاء و بعضی از جوانان تان را به عنوان نذری (نذیره) برای خود انتخاب کردم.» خداوند می‌فرماید: «ای قوم اسرائیل، آیا این حقیقت ندارد؟ ۱۲اما شما به آن جوانان نذری شراب دادید که بنوشند و به انبیاء گفتید که نبوت نکنند. ۱۳پس حالا شما را مثل عراده‌ای که در زیر بار غله صدا می‌کند، به ناله می‌آورم. ۱۴حتی سریعترین کسان نمی‌توانند فرار کنند. قوت و نیروی جنگجویان از بین می‌رود و قادر نمی‌باشند که جان سالم بدر برند. ۱۵تیراندازان مقاومت خود را از دست می‌دهند. دوندگان از فرار بازمی‌مانند و اسپ سواران نمی‌توانند جانهای خود را نجات بدهند.» ۱۶خداوند می‌فرماید: «در آن روز شجاعترین جنگجویان سلاح خود را به زمین انداخته برای نجات جانهای خود فرار می‌کنند.»

فصل سوم

خطا و مجازات اسرائیل

۱ای قوم اسرائیل، به کلام خداوند که علیه شما‏ است گوش بدهید. او علیه تمام قومی که خداوند آن‌ها را از مصر بیرون آورد می‌فرماید: ۲«از بین تمام اقوام روی زمین، من تنها شما را انتخاب کرده‌ام. به همین دلیل جزای گناهان شما سنگینتر است.»

۳آیا دو نفر بدون آنکه با هم متفق باشند یکجا سفر می‌کنند؟ ۴آیا شیر، وقتی شکاری نداشته باشد در جنگل غرش می‌کند؟ آیا شیر ژیان اگر شکاری نکرده باشد در بیشۀ خود می‌غرد؟ ۵اگر تله‌ای نباشد آیا پرنده‌ای به دام می‌افتد؟ اگر تله چیزی را نگرفته باشد، آیا بسته می‌شود؟ ۶وقتی زنگِ خطرِ جنگ نواخته شود، آیا مردم از ترس به لرزه نمی‌آیند؟ اگر خواست خداوند نباشد، آیا مردم دچار مصیبت می‌شوند؟

۷خداوند متعال، پیش از آنکه بندگان خود، انبیاء را از ارادۀ خود آگاه نسازد، کاری نمی‌کند. ۸هرگاه شیر غرش کند، کیست که از ترس نلرزد؟ وقتی خداوند متعال سخن گوید، آیا کسی جرأت می‌کند که آن را اعلام ننماید؟

۹به ساکنین قصرهای اَشدُود و مصر اعلام کنید و بگوئید: «بر کوههای سامره جمع شوید و ببینید که چه آشوبی در آنجا برپاست و مردم مرتکب چه ظلم‌هائی می‌شوند.» ۱۰خداوند می‌فرماید: «اهالی آنجا از صداقت و راستی کار نمی‌گیرند. قصرهای شان پُر از غنایمی است که از راه غارت و دزدی به‌دست آورده‌اند. ۱۱بنابران، دشمن می‌آید و سرزمین شان را محاصره می‌کند. قدرت دفاعی شان را از بین می‌برد و قلعه های شان را ویران می‌نماید.»

۱۲خداوند می‌فرماید: «همانطوری که چوپانی فقط دو پا و یا یک گوش گوسفندی را از دهن شیر بازمی‌گیرد، در سامره هم تنها عدۀ کمی از ساکنین آن که بر تختهای مجلل تکیه زده‌اند، نجات می‌یابند.»

۱۳خداوند، خدای قادر مطلق می‌فرماید: «بشنوید و این پیام را به بنی‌اسرائیل اعلام کنید. ۱۴در همان روزی که قوم اسرائیل را به سزای گناه شان برسانم، قربانگاه‌های بیت‌ئیل را هم از بین می‌برم. شاخهای قربانگاه قطع می‌شوند و به زمین می‌افتند.» ۱۵خداوند می‌فرماید: «خانه‌های تابستانی و زمستانی را ویران کرده و خانه‌های را که با عاج زینت یافته‌اند با خاک یکسان می‌کنم و همه خانه‌های بزرگ را از بین می‌برم.»

فصل چهارم

۱ای زنان سامره که مثل گاوهای باشان چاق شده‌اید، بر مردم مسکین ظلم می‌کنید، اشخاص نادار و محتاج را پایمال می‌نمائید و به شوهران تان می‌گوئید: «شراب بیاورید که بنوشیم.» ۲خداوند متعال که مقدس است، وعده داده و فرموده است: «روزی می‌رسد که دشمنان چنگک به دهان شما انداخته همۀ تان را مانند ماهی می‌کشند و با خود می‌برند. ۳هر یک از شما را به نزدیکترین شگاف دیوار می‌برند و از آنجا بیرون می‌اندازند.»

سرکشی قوم اسرائیل

۴خداوند متعال می‌فرماید: «ای قوم اسرائیل، اگر می‌خواهید، به بیت‌ئیل و جِلجال بروید و گناه ورزید. تا که می‌توانید گناه کنید. هر صبح قربانی‌های تان را بیاورید و بعد از هر سه روز یک دهم تانرا بدهید. ۵به اجرای قربانی‌های شکرانگی تان ادامه دهید و به همه جا اعلان کنید که برای خداوند قربانی تقدیم کرده‌اید، زیرا شما به تظاهر و خودنمائی عادت دارید.» این گفتۀ خداوند متعال است.

۶خداوند می‌فرماید: «من به تمام شهرهای شما قحطی را آوردم و احتیاج نان را در جمیع مکان‌های شما، اما با اینهم توبه نکردید و بسوی من بازنگشتید. ۷در فصل درو بارشِ باران را قطع کردم. در یک شهر باران فرستادم و در شهر دیگر از آن جلوگیری نمودم. بر یک زمین باران بارید و زمین دیگر از بی‌آبی خشک شد. ۸مردم چند شهر برای نوشیدن یک جرعه آب، با تن خسته و ناتوان به شهر دیگری خود را آواره می‌کردند، اما تشنگی شان رفع نمی‌شد. با اینهم شما بسوی من برنگشتید.»

۹خداوند می‌فرماید: «با باد سموم و آفت، محصول باغها و تاکستان‌های شما را از بین بردم. درختان انجیر و زیتون شما خوراک ملخ شدند، بازهم شما بسوی من بازگشت نکردید.»

۱۰خداوند می‌فرماید: «همان بلاهائی را که بر سر مردم مصر آوردم بر سر شما هم فرستادم. جوانان شما را با شمشیر کشتم، اسپهای تان ربوده شدند. بینی تان از بوی بد اجساد مقتولینِ اردوگاه تان پُر شد. با اینحال، شما بسوی من بازنگشتید. ۱۱بعضی از شما را مانند مردم سدوم و عموره نابود ساختم. کسانی هم که زنده ماندند، مثل سوخته چوبی بودند که از بین آتش بیرون کشیده شده باشند. با همۀ اینها، بازهم شما بسوی من برنگشتید. ۱۲بنابران، من شما را مجازات می‌کنم. پس ای اسرائیل، برای داوری و مجازات در برابر خدای خود آماده شو.»

۱۳زیرا آنکه کوه‌ها را بنا نمود و باد را بوجود آورد، انسان را از افکار پنهانی خود آگاه می‌سازد، روز را به شب تبدیل می‌کند و بر بلندی‌های زمین قدم می‌گذارد، نام او خداوند، خدای قادر مطلق است.

فصل پنجم

دعوت به توبه

۱ای قوم اسرائیل، به مرثیه‌ای که برای شما می‌خوانم گوش بدهید:

۲دختر باکرۀ اسرائیل از پا افتاده است

و دیگر هرگز بر‌نمی‌خیزد.

او فراموش شده است

و کسی به کمک او نمی‌آید که او را از زمین برخیزاند.

۳خداوند متعال می‌فرماید: «از یک شهر یکهزار نفر به جنگ می‌روند، اما تنها یکصد نفر زنده بر‌می‌گردند. از شهر دیگری صد نفر فرستاده می‌شوند، ولی فقط ده نفر زنده می‌مانند.»

۴خداوند به قوم اسرائیل می‌فرماید: «مرا بطلبید تا زنده بمانید. ۵به بیت‌ئیل برای عبادت نروید، به جِلجال اجتماع نکنید و به بئرشِبع داخل نشوید، زیرا مردم جِلجال تبعید می‌گردند و مردم بیت‌ئیل نابود می‌شوند.» ۶در طلب خداوند باشید تا زنده بمانید، در غیر آن غضب او مثل آتش شعله ور می‌شود و قوم اسرائیل را می‌سوزاند و مردم بیت‌ئیل را از بین می‌برد و کسی نمی‌تواند آن را خاموش سازد. ۷شما محکوم به فنا هستید، زیرا عدالت را پایمال می‌کنید و مردم را از حق شان محروم می‌سازید.

۸کسی که اجرام سماوی ثریا و جبار را بوجود آورد، تاریکی را به صبح روشن و روز را به شب تبدیل می‌کند، آب‌های بحر را جمع کرده بر زمین می‌باراند، نام او خداوند است. ۹او نیرومندان را با قلعه های شان نابود می‌سازد.

۱۰شما از کسانی که پیرو عدالت و راستگو هستند، نفرت دارید. ۱۱بر مردم مسکین و فقیر ظلم می‌کنید و غلۀ شان را به زور می‌گیرید، بنابران، در خانه هائی که از سنگهای مُزَیَن بنا کرده‌اید، زندگی نمی‌کنید و از شراب تاکستان‌های زیبائی که غرس نموده‌اید نمی نوشید، ۱۲زیرا من می‌دانم که گناهان زیاد و خطاهای بزرگی را مرتکب شده‌اید. به اشخاص راستکار آزار می‌رسانید، رشوت می‌گیرید و عدالت را از مردم مسکین بازمی‌دارید. ۱۳اما آن کسانی که شما از آن‌ها نفرت دارید، باید در آن مواقع عاقل و صابر باشند و سکوت کنند.

۱۴پس نیکوئی کنید و از شرارت دست بکشید تا زنده بمانید. آنوقت خداوند، خدای قادر متعال، چنانکه ادعا می‌کنید، همراه شما و مددگار شما خواهد بود. ۱۵از بدی بپرهیزید و خوبی را دوست بدارید و در محاکم عدالت را برقرار سازید تا شاید خداوند قادر مطلق بر بازماندگان قوم رحم کند.

۱۶خداوند متعال، خدای قادر مطلق می‌فرماید: «از تمام جاده های شهر صدای ناله و شیون بر‌می‌خیزد و حتی دهقانان دعوت می‌شوند تا با مرثیه خوانان نوحه‌گری کنند. ۱۷در تاکستانها نوحه و شیون برپا می‌شود، زیرا من برای مجازات شما می‌آیم.» خداوند فرموده است.

۱۸وای بحال شما که در آرزوی فرارسیدن روز خداوند هستید. آن روز چه فایده‌ای برای شما خواهد داشت؟ زیرا در آن روز تاریکی را می‌بینید نه روشنی را. ۱۹شما مثل کسی می‌باشید که از شیری فرار می‌کند و با خرسی روبرو می‌گردد. یا مانند کسی که به خانۀ خود داخل می‌شود و دست خود را بر دیوار می‌گذارد و مار او را می‌گزد. ۲۰روز خداوند تاریکی مطلق را ایجاد می‌کند و اثری از روشنی دیده نمی‌شود. آن روز یک روز ظلمانی بوده نور و روشنائی بچشم نمی‌خورد.

۲۱خداوند می‌فرماید: «من از عیدهای تان بیزارم و از محافل مذهبی شما نفرت دارم. ۲۲قربانی های سوختنی و هدایای آردی شما را نمی‌پذیرم و به قربانی حیوانات چاقی که جهت شکرگزاری می‌آورید توجهی ندارم. ۲۳سرود حمد خود را بگوش من نرسانید. نوای چنگ شما را نمی‌شنوم. ۲۴به عوض، بگذارید که عدالت مثل آب و انصاف مانند نهری همیشه در جریان باشد.

۲۵ای قوم اسرائیل، در مدت چهل سالی که در بیابان بودید، آیا برای من قربانی و هدیه می‌آوردید؟ ۲۶نی، بلکه شما به پادشاه خدایان خود، یعنی سکوت و به کیوان، خدای ستارگان تان و به بتهائی که به‌دست خود ساخته بودید، زیادتر علاقه نشان می‌دادید. ۲۷بنابران، من که خدای قادر مطلق هستم شما را به سرزمین دوردستی، در آن طرف دمشق تبعید می‌کنم.» این گفتۀ خداوند، خدای قادر مطلق است.

فصل ششم

تباهی قوم اسرائیل

۱وای بر شما که در سهیون و کوه سامره در رفاه و آسودگی زندگی می‌کنید و به این می‌بالید که رهبر و پیشوای قوم بزرگی هستید و مردم برای کمک پیش شما می‌آیند. ۲به شهر کلنه بروید، از شهر بزرگ حمات دیدن کنید و از آنجا به شهر جَت، در سرزمین فلسطینی‌ها بروید و ببینید که آیا آن‌ها بهتر از ممالک شما هستند و یا ساحۀ سرزمین شان بزرگتر از سرزمین‌های شماست؟ ۳شما فکر روز مصیبتی را که بر سر شما می‌آید از خود دور می‌کنید، اما با کردار زشت تان آن روز بد را به خود نزدیکتر می‌سازید. ۴وای بر شما که بر تختهای عاج دراز می‌کشید، در بسترهای نرم می‌خوابید و بهترین گوشت بره و لذیذترین گوشت گوسالۀ گله را می‌خورید. ۵با نوای چنگ آواز می‌خوانید و مانند داود آلات موسیقی را برای خود اختراع می‌کنید. ۶جامهای شراب را سر می‌کشید و با بهترین عطرها خود را خوشبو می‌سازید، ولی بخاطر مصیبت قوم اسرائیل غمگین نمی‌شوید. ۷بنابران، شما پیشتر از دیگران به اسارت می‌روید و روزهای عیش و خوشگذرانی شما به پایان می‌رسند.

۸خداوند، خدای قادر متعال به ذات خود قسم خورده است و می‌فرماید: «من از غرور قوم اسرائیل بیزار هستم و از قصرهای باشکوهِ آن‌ها نفرت دارم. پس من پایتخت آن را با همه چیزی که در آن است به دشمنان تسلیم می‌کنم.»

۹اگر ده نفر در یک خانه باقی مانده باشند، آن‌ها هم کشته می‌شوند. ۱۰وقتی خویشاوند شخص مُرده برای دفن جنازۀ او بیاید، از آن کسی که هنوز زنده است می‌پرسد: «آیا کس دیگری باقی مانده است؟» او جواب می‌دهد: «نی.» آن خویشاوند می‌گوید: «خاموش باش و نام خداوند را بر زبان نیاور!» ۱۱زیرا اینک خداوند امر می‌فرماید، خانه‌های بزرگ و کوچک با خاک یکسان می‌شوند. ۱۲آیا اسپها بر صخره‌ها می‌دوند؟ آیا گاوها بحر را قلبه می‌کنند؟ اما شما عدالت را به کام مردم مانند زهر تلخ ساخته و حق را به باطل تبدیل کرده‌اید.

۱۳شما به اینکه شهر لودیبار را تسخیر کرده‌اید افتخار می‌کنید و می‌گوئید: «ما قدرت آن را داریم که شهر کارنائیم را فتح کنیم.»

۱۴اما خداوند، خدای قادر مطلق می‌فرماید: «ای قوم اسرائیل، من سپاه دشمن را می‌فرستم تا کشور شما را تصرف کنند و مردم شما را از سرحد حمات تا جویبار عربه بتنگ بیاورند.»

فصل هفتم

رؤیای ملخ

۱در رؤیائی که خداوند متعال به من نشان داد دیدم که بعد از دروِ محصول اولِ غله که سهم پادشاه بود و محصول دوم تازه سر زده بود، خداوند خیل ملخ را بوجود آورد. ۲بعد از آنکه ملخها همه گیاه سبز زمین را خوردند، من به خداوند گفتم: «ای خداوند متعال، از حضور تو استدعا می‌کنم که قوم برگزیدۀ خود را ببخشی. آن‌ها قوم ضعیف و کوچک هستند و نمی‌توانند در برابر این مصیبت طاقت کنند.» ۳پس خداوند هم رحم کرد و فرمود: «این حادثه اتفاق نمی‌افتد.»

رؤیای آتش

۴خداوند متعال در رؤیای دیگری، آتش بزرگی را که برای مجازات مردم آماده کرده بود، به من نشان داد. آن آتش آب‌های عمیق زمین را بلعید و تمام نباتات را سوختاند. ۵من گفتم: «ای خداوند، خدا التماس می‌کنم از این کار منصرف شو، زیرا قوم اسرائیل کوچک و ضعیف است و طاقت این بلا را ندارد.» ۶پس خداوند فرمود: «این حادثه هم اتفاق نمی‌افتد.»

رؤیای شاقول (شاول)

۷بعد در رؤیای دیگری دیدم که خداوند در کنار دیوار که با شاقول بنا شده بود، ایستاده شاقولی در دست داشت. ۸از من پرسید: «عاموس، چه می‌بینی؟» من جواب دادم: «یک شاقول.» خداوند فرمود: «با این شاقول می‌خواهم نشان بدهم که قوم برگزیدۀ من مثل این دیوار راست نیست، لهذا می‌خواهم که آن‌ها را مجازات کنم. ۹و مکان‌های بلند اسحاق و معابدی را که اسرائیل بنا کرده‌اند، ویران می‌کنم و خاندان یَرُبعام را با شمشیر نابود می‌سازم.»

عاموس و اَمَصیا

۱۰آنگاه اَمَصیا، کاهن بیت‌ئیل، به یَرُبعام، پادشاه اسرائیل خبر داد و گفت: «عاموس در بین قوم اسرائیل فتنه برانگیخته و علیه تو توطئه چیده است و سخنان او کشور ما را نابود خواهد ساخت. ۱۱زیرا او می‌گوید که تو با شمشیر بقتل می‌رسی و قوم اسرائیل از کشور شان تبعید شده به اسارت برده می‌شوند.»

۱۲بعد اَمَصیا به عاموس گفت: «ای نبی، از این کشور خارج شو. به سرزمین یهودا برگرد و در آنجا با موعظه‌هایت پول به‌دست آور و نان بخور. ۱۳دیگر هرگز در بیت‌ئیل موعظه نکن، زیرا اینجا محل عبادت پادشاه و معبد مردم ما می‌باشد.»

۱۴عاموس جواب داد: «من نه نبی هستم و نه پسر نبی. وظیفۀ من اصلاً چوپانی و میوه‌چینی است. ۱۵اما خداوند مرا از کار چوپانی گرفت و فرمود: «برو برای قوم اسرائیل موعظه کن.» ۱۶حالا تو می‌گوئی که علیه قوم اسرائیل موعظه نکنم، پس ای اَمَصیا، به کلام خداوند گوش بده که به تو می‌فرماید: ۱۷زن تو در این شهر فاحشه می‌شود، فرزندانت در جنگ بقتل می‌رسند و ملک و زمینت تقسیم شده به دیگران تعلق می‌گیرد. خودت هم در یک کشور بیگانه می‌میری و قوم اسرائیل از وطن خود تبعید می‌شوند.»

فصل هشتم

رؤیای تکری پُر از میوه

۱خداوند متعال در رؤیای دیگری یک تُکری پُر از میوه را به من نشان داد ۲و از من پرسید: «عاموس چه می‌بینی؟» من جواب دادم: «یک تکری پُر از میوۀ رسیده.» خداوند فرمود: «وقت آن رسیده است که قوم برگزیدۀ من، اسرائیل به جزای اعمال خود برسند و من از مجازات آن‌ها منصرف نمی‌شوم. ۳در آن روز سرودهائی که مردم در معبد می‌نوازند، به گریه و نوحه تبدیل می‌شوند. اجساد مردگان در همه جا بچشم می‌خورند و سکوت مطلق سایه می‌افگند.»

نابودی قوم اسرائیل

۴بشنوید ای کسانی که مردم مسکین و بینوا را پایمال می‌کنید و قصد نابودی اهالی فقیر این سرزمین را دارید! ۵به این فکر هستید که: «هرچه زودتر ایام تعطیل و روزهای سَبَت بپایان برسند تا به کسب و کار خود شروع کنید و غلۀ خود را به قیمت گران بفروشید. در ترازو تقلب می‌نمائید و با اوزان سبکتر مشتریان را فریب می‌دهید. ۶گندم پسماندۀ خود را به فقرا در بدل نقره می‌فروشید و مردم مسکین را بخاطر قرض یک جوره کفش به غلامی می‌گیرید.»

۷خداوند، خدای پُر جلال اسرائیل قسم خورده می‌فرماید: «من هرگز کارهای آن‌ها را فراموش نمی‌کنم. ۸از‌اینرو، این سرزمین به لرزه می‌آید و ساکنین آن ماتم می‌گیرند. تمام کشور اسرائیل مثل دریای نیل در هنگام سیلاب متلاطم شده بالا می‌آید و دوباره فرومی‌نشیند.» ۹خداوند متعال می‌فرماید: «در آن روز بفرمان من آفتاب در وقت ظهر غروب می‌کند و زمین را در روز روشن تاریک می‌سازم. ۱۰جشن‌های تان را به ماتم و سرود خوشی شما را به گریه و نوحه تبدیل می‌کنم. آنگاه مثلیکه یگانه پسر تان مُرده باشد، سرهای تان را تراشیده لباس ماتم می‌پوشید و آن روز برای شما یک روز بسیار تلخ و ناگوار خواهد بود.»

۱۱خداوند متعال می‌فرماید: «روزی می‌رسد که قحطی را به این سرزمین می‌فرستم. این قحطی، قحطی نان و آب نبوده بلکه قحطی کلام خداوند می‌باشد. ۱۲مردم دنبال کلام خداوند بحرها را می‌پیمایند و به شرق و غرب می‌روند، اما موفق به یافتن آن نمی‌شوند. ۱۳در آن روز حتی دختران و مردان جوان و سالم هم از تشنگی بیحال می‌گردند. ۱۴کسانی که بنام بت‌های سامره و دان و بئرشِبع قسم می‌خورند، می‌افتند و دیگر بر‌نمی‌خیزند.»

فصل نهم

مجازات قوم اسرائیل

۱خداوند را دیدم که در کنار قربانگاه ایستاده بود و فرمود: «تاجهای ستونهای عبادتگاه را بشکن تا اساس عبادتگاه به لرزه آید و سقف آن بر سر همۀ مردم فروریزد. کسانی را که زنده بمانند با شمشیر می‌کشم. هیچ کسی نمی‌تواند فرار کند و جان سالم بدر برد. ۲اگر به دوزخ بروند، از دست من رهائی نمی‌یابند و اگر به آسمان صعود کنند، آن‌ها را پائین می‌آورم. ۳اگر در کوه کَرمَل پنهان شوند، به سراغ شان می‌روم و آن‌ها را پیدا می‌کنم. اگر از نظر من در اعماق بحر مخفی شوند، مار را می‌فرستم تا آن‌ها را بگزد. ۴حتی اگر به کشور دشمن تبعید شوند، من به دشمنان فرمان می‌دهم تا آن‌ها را در آنجا بکشد. آن‌ها همیشه تحت نظر من بوده بجای خوبی از من بدی می‌بینند.»

۵خداوند، خدای قادر مطلق وقتی زمین را لمس کند، زمین گداخته می‌شود و ساکنین آن ماتم می‌گیرند. تمام زمین مانند آب دریای نیل بالا می‌آید و دوباره فرومی‌نشیند. ۶آن کسی که خانۀ خود را در آسمان ها بنا کرده و گنبد آسمان را بر فراز زمین قرار داده است، آب‌های بحر را جمع می‌کند و آن‌ها را بر زمین می‌باراند، نامش خداوند است.

۷خداوند می‌فرماید: «ای قوم اسرائیل، شما برای من مثل حبشی‌ها هستید؟ من شما را از کشور مصر، فلسطینی‌ها را از جزیرۀ کریت و مردم سوریه را از قیر بیرون آوردم. ۸چشمان منِ خداوند متعال بر کشور گناهکار اسرائیل باز است و آن‌ها را از روی زمین محو می‌کنم، اما قوم اسرائیل را بکلی نابود نمی‌سازم. این است گفتۀ خداوند.

۹من به دشمنان امر می‌کنم که قوم اسرائیل را همانطوری که گندم را غربال می‌کنند، تکان بدهند تا کاملاً از مردم بدکار جدا شوند. ۱۰تمام گناهکاران قوم برگزیدۀ من که می‌گویند: «بلائی بر سر ما نمی‌آید.» با شمشیر کشته می‌شوند.»

احیای قوم اسرائیل

۱۱خداوند می‌فرماید: «در آن زمان سلطنت داود را که ویران شده است مثل سابق برقرار می‌سازم. ۱۲قوم اسرائیل همۀ آنچه را که از ادوم و اقوام دیگر باقی مانده است و زمانی به من تعلق داشت، تصاحب می‌کنند.» خداوند که همۀ اینها را بجا می‌آورد، فرموده است.

۱۳خداوند می‌فرماید: «زمانی می‌رسد که غله چنان فراوان می‌شود که دروگران فرصت درو کردن آن را نمی‌داشته باشند و انگور بقدری فراوان می‌گردد که وقت برای فشردن آن نمی‌باشد و شراب شیرین از تپه ها جاری می‌شود. ۱۴من قوم خود را دوباره به وطن شان می‌آورم. شهرهای ویران را آباد می‌کنند، باغها و تاکستانها می‌سازند و محصول آن‌ها را می‌خورند. ۱۵قوم خود را در سرزمینی که به آن‌ها داده‌ام مستقر می‌سازم و بار دیگر آن‌ها را از آنجا جدا نمی‌کنم.» این گفتۀ خداوند، خدای شما است.