۱این کتاب شامل خطابۀ موسی برای قوم اسرائیل است که در بیابان عربه (واقع در بیابان موآب) در شرق اُردن ثبت شده است. شهرهای این ناحیه عبارت بودند از: سوف، فاران، توفَل، لابان، حزیروت و دیذهَب. ۲از کوه حوریب (کوه سینا) تا قادِشبَرنیع از طریق کوه سعیر یک فاصلۀ یازده روزه است. ۳در روز اول ماهِ یازدهم سال چهلم، پس از خروج قوم اسرائیل از مصر بود که موسی خطابۀ خود را ایراد نمود. ۴-۵بعد از آنکه موسی سیحون، پادشاه اموریان را که در حِشبون حکومت میکرد و عوج، پادشاه باشان را که در عَشتاروت بود، در اَدرَعی شکست داد، این هدایات را که خداوند به او ارشاد فرموده بود به قوم اسرائیل ابلاغ نموده ۶گفت: «وقتی ما در کوه حوریب بودیم، خداوند، خدای ما به ما چنین فرمود: شما بقدر کافی در این کوهستان توقف کردهاید. ۷حالا آماده شوید و به سرزمین کوهستانی اموریان و نواحی آن ـ درۀ اُردن، کوهستانها، دشتها، حوالی سمت جنوب، سواحل مدیترانه، سرزمین کنعان و لبنان و تا دریای فرات ـ بروید و همه را تصرف کنید. ۸زیرا اینها همان جاهائی هستند که وعدۀ مالکیت شان را به اجداد تان، ابراهیم، اسحاق، یعقوب و اولادۀشان داده بودم.»
۹موسی اضافه کرد: «در همان وقت به شما گفتم که من به تنهائی نمیتوانم همه مسئولیتها را بگردن بگیرم. ۱۰خداوند، خدای شما تعداد شما را مثل ستارگان آسمان بیشمار ساخته است. ۱۱از خداوند، خدای اجداد تان تمنا دارم که شمارۀ تانرا هزار چند زیاد کند و به شما برکت فراوان عطا فرماید. ۱۲اما چطور میتوانم به تنهائی به تمام دعواها و منازعات شما رسیدگی کنم؟ ۱۳پس از هر قبیله چند مرد دانا، فهمیده و با تجربه را انتخاب کنید و من آنها را به رهبری شما تعیین مینمایم. ۱۴شما به پیشنهاد من موافقه کردید. ۱۵آنوقت من آن اشخاص دانا و با تجربۀ هر قبیله را که شما انتخاب نمودید مأمور ساختم تا بعنوان رهبر گروههای هزار، صد، پنجاه و ده نفری وفای وظیفه نموده دعواهای شما را حل و فصل نمایند. ۱۶به رهبران تان امر کردم که در عین حال در امور قضائی هم با شما کمک کرده هر دعوائی را چه از قوم خود شان باشند یا از بیگانه، از روی عدالت و انصاف فیصله کنند. ۱۷به آنها گفتم: «بین خورد و بزرگ فرقی را قایل مشوید، از کسی نترسید، زیرا هر فیصلهای که میکنید از جانب خدا خواهد بود. اگر حل مسئلهای برای شما مشکل باشد آنرا برای من بیاورید و من به آن رسیدگی میکنم.» ۱۸در همان وقت هدایات لازمۀ دیگری هم به آنها دادم.
۱۹قرار امر خداوند، خدای خود از حوریب حرکت کردیم و از بیابان وسیع و وحشتناک عبور نموده به کوهستان اموریان رفتیم. وقتی به قادِشبَرنیع رسیدیم ۲۰-۲۱به شما گفتم که خداوند، خدای ما این سرزمین را به ما داده است. حالا بروید و قرار فرمان خداوند، خدای پدران تان آنرا تصاحب کنید. نترسید و خوف را بدل تان راه ندهید. ۲۲آنگاه همۀ تان پیش من آمدید و گفتید: «بیائید چند نفر را پیشتر به آنجا بفرستیم تا آن سرزمین را بررسی کنند و بعد به ما خبر بدهند که از کدام طریق میتوانیم به آن سرزمین داخل شویم و با چه شهرهای روبرو میشویم.» ۲۳من با پیشنهاد شما موافقه کردم و دوازده نفر را، یعنی یک نفر از هر قبیله انتخاب نمودم. ۲۴آنها براه افتادند و از کوهستانها گذشته به وادی اشکول رفتند و آنجا را بررسی کردند. ۲۵آنها برگشتند و نمونههائی از میوههای آن سرزمین را با خود آوردند و گفتند: «آن کشوری را که خداوند، خدای ما به ما داده است یک سرزمین حاصلخیز است.»
۲۶اما شما از ورود به آنجا خودداری نموده و از فرمان خداوند، خدای تان سرکشی کردید. ۲۷در خیمههای تان به شکایت پرداختید و گفتید: «چون خداوند از ما نفرت داشت، ما را از مصر بیرون آورد تا ما را بهدست اموریان تسلیم کرده از بین ببرد. ۲۸چرا به آنجا برویم؟ برادران ما که به آنجا رفتند با خبرهائی که آوردند ما را ترساندند، زیرا گفتند که مردان آن سرزمین قویتر و قدبلندتر از ما هستند و دیوارهای شهرهای شان سربفلک کشیده میباشند و همچنان آنها غولپیکرانی را که از اولادۀ عناق هستند در آنجا دیدهاند.» ۲۹اما من به شما گفتم که هراسان نباشید و از آن مردم نترسید. ۳۰خداوند، خدای شما راهنمای شما است و همانطوری که قبلاً در مصر و همچنین در این بیابان در برابر چشمان تان جنگید، حالا هم برای شما جنگ میکند. ۳۱شما دیدید که در تمام طول راه، مثل یک پدر که از فرزند خود مراقبت میکند، از شما غمخواری کرده است. ۳۲اما با همۀ اینها و باوجودیکه پیشاپیش شما حرکت میکرد تا جای مناسبی برای اقامت شما پیدا کند، بازهم شما به خداوند اعتماد نکردید. ۳۳او در سراسر سفر، در شب بوسیلۀ ستونی از آتش و در روز با ستونی از ابر شما را راهنمائی فرمود.
۳۴وقتی خداوند شکایت شما را شنید، خشمگین شد و قسم خورد و فرمود: ۳۵«حتی یک نفر هم از شما نسل شریر روی آن سرزمینی را که من وعدۀ مالکیتش را به پدران تان داده بودم، نخواهد دید. ۳۶بغیر از کالیب، پسر یَفُنه که چون از من اطاعتِ کامل نمود، آن زمینی را که مطالعه کرده است به او و اولادهاش میبخشم.» ۳۷بخاطر شما خداوند بر من هم خشم نموده و فرمود: «تو هم به آن سرزمین موعود داخل نمیشوی. ۳۸به جای تو، یوشع پسر نون که معاون تو است، قوم اسرائیل را هدایت میکند. پس او را تشویق کن چون او رهبری قوم اسرائیل را در تصرف آن سرزمین به عهده خواهد گرفت.» ۳۹برعلاوه کودکان تان را که حالا دست راست و چپ خود را نمیشناسند و شما میگفتید که اسیر دست دشمنان میشوند، مالک آن سرزمین میسازم. ۴۰اما شما حالا برگردید و از راهی که بطرف بحیرۀ احمر میرود، به بیابان بروید.
۴۱آنگاه شما گفتید: «ما در برابر خداوند گناه کردهایم، اما اینک میرویم و قرار فرمان خداوند، خدای خود میجنگیم.» پس همۀ شما برای جنگ آماده شدید و فکر میکردید که به آسانی میتوانید آن ناحیۀ کوهستانی را فتح کنید. ۴۲خداوند به من فرمود تا به شما بگویم که جنگ نکنید، زیرا خداوند با شما نمیرود و دشمن، شما را شکست میدهد. ۴۳من آنچه را که خداوند به من فرمود به شما گفتم، اما شما توجه نکردید. شما مغرور شدید و از فرمان خداوند سرکشی نموده و برای جنگ به کوهستان رفتید. ۴۴همان بود که اَمُوریانی که ساکنین آنجا بودند، به مقابلۀ شما آمدند و مانند خیل زنبور شما را دنبال کردند و از سعیر تا حُرما شکست دادند. ۴۵آنگاه شما برگشتید و در حضور خداوند گریه کردید، ولی خداوند به فریاد شما گوش نداد. ۴۶بعد شما مدت مدیدی در قادِش باقی ماندید.
۱بعد قرار امر خداوند برگشتیم و از راهی که بطرف بحیرۀ احمر میرود، به بیابان رفتیم. سالهای زیادی در نواحی کوه سعیر سرگردان بودیم. ۲-۳آنگاه خداوند به من فرمود: «شما برای یک مدت کافی در این کوهستان سرگردان بودهاید. حالا بطرف شمال بروید ۴و به مردم هدایت بدهید که از بین سرزمین خویشاوندان شان، یعنی ادومیان که اولادۀ عیسو هستند و در سعیر بود و باش دارند، عبور کنند. آنها از شما میترسند، پس بسیار احتیاط کنید ۵و با آنها نجنگید، زیرا من حتی یک وجب از زمین آنجا را به شما نمیدهم، چونکه تمام کوهستان سعیر را بعنوان مِلکیت به عیسو دادهام. ۶در آنجا برای غذا و آبی که مصرف میکنید باید پول بپردازید.»
۷خداوند، خدای تان در تمام مدت چهل سالیکه در این بیابان وسیع سرگردان بودهاید در هر قدم مراقب شما بوده از هر جهت به شما برکت داده است و به هیچ چیزی محتاج نبودهاید.
۸پس ما از سرحد سعیر که خویشاوندان ما، یعنی اولادۀ عیسو در آن زندگی میکردند عبور نمودیم و بعد از جادهای که بطرف اِیلَت و عَصیونجابَر میرود گذشته رو به شمال بطرف بیابان موآب حرکت کردیم. ۹خداوند به من فرمود: «موجب آزار و اذیتِ موآبیان که اولادۀ لوط هستند، نشوید و با آنها جنگ نکنید، زیرا من از زمین آنها چیزی به شما نمیدهم، چونکه شهر عار را به آنها بخشیدهام.» ۱۰(ایمیان که قبیلۀ بسیار بزرگی بودند قبلاً در آنجا سکونت داشته و مثل غولپیکران عناقی قدِ بلند داشتند. ۱۱ایمیان مانند عناقیان اصلاً رفائی بودند، اما موآبیان آنها را ایمی میخواندند. ۱۲حوریان هم قبلاً در سعیر زندگی میکردند، اما اولادۀ عیسو آنها را بیرون رانده همه را ازبین بردند و سرزمین شان را اشغال کردند، همانطوریکه اسرائیل سرزمین مردم کنعان را که خداوند به آنها داده بود، تصرف نمودند.)
۱۳بعد به امر خداوند از دریای زارَد عبور کردیم. ۱۴از وقتی که قادِشبَرنیع را ترک کردیم و از وادی زارَد گذشتیم سی و هشت سال را در بر گرفت. همانطوریکه خداوند فرموده بود، در این مدت تمام مردان جنگی ما از بین رفتند. ۱۵دست خداوند برضد آنها دراز بود تا اینکه همه را هلاک ساخت.
۱۶بعد از آنکه تمام مردان جنگی مردند، ۱۷خداوند به من فرمود: ۱۸«امروز باید از طریق عار از سرحد موآب عبور کنید. ۱۹وقتی به سرحد عَمونی ها نزدیک شدید، به آنها آزار نرسانید و از جنگ با آنها خودداری کنید، زیرا من سرزمین آنها را به شما نمیدهم، چونکه آنجا را به اولادۀ لوط بخشیدهام.» ۲۰(در این سرزمین یک وقتی رفائیان زندگی میکردند. عَمونی ها اینها را زَمزمی میگفتند. ۲۱این مردم یک گروه بسیار بزرگ بود و مانند عناقیان قدِ بلند داشتند. اما خداوند آنها را از بین برد تا بجای شان عَمونی ها در آنجا سکونت کنند. ۲۲خداوند به اولادۀ عیسو هم به همین ترتیب کمک کرد و حوریان را که پیش از آنها در سعیر سکونت داشتند از بین بُرد و تا به امروز بجای آنها در آن ناحیه زندگی میکنند. ۲۳به همین قسم مردمی که از جزیرۀ کریت آمده بودند، قبیلۀ عِویان را که در نواحی غزه میزیستند از بین بردند و در آنجا خود شان بجای آنها سکونت اختیار نمودند.) ۲۴خداوند فرمود: «از وادی اَرنُون عبور کنید و با سیحون، پادشاهِ حِشبون بجنگید. من او را با کشورش بهدست شما تسلیم میکنم. ۲۵امروز وحشت را در دل مردم ایجاد مینمایم تا همه کس در همه جای دنیا از شما بترسند و وقتی نام شما را بشنوند، به وحشت بیفتند.»
۲۶پس من از بیابان قِدیموت مردانی را پیش سیحون، پادشاهِ حِشبون فرستادم و با این پیام پیشنهاد صلح کردم: ۲۷«اگر به ما اجازه بدهی که از سرزمینات عبور کنیم، ما تنها از شاهراه به سفر خود ادامه میدهیم و از آن به چپ یا راست قدم نمیگذاریم. ۲۸غذا و آب خود را از شما میخریم. چیزی که از شما میخواهیم اجازۀ عبور از خاک شما است و بس. ۲۹اولادۀ عیسو که در سعیر سکونت دارند و همینطور موآبیان که در عار زندگی میکنند به ما اجازۀ عبور از سرزمین خود را دادند. ما میخواهیم که از طریق اُردن به سرزمینی که خداوند، خدای ما به ما داده است برویم.» ۳۰اما سیحون، پادشاهِ حِشبون به ما اجازۀ عبور را نداد. خداوند، خدای شما او را بیرحم و سختدل ساخت تا ما او را شکست بدهیم. چنانچه امروز واقع شده است.
۳۱خداوند به من فرمود: «من سیحون و سرزمین او را در برابر شما عاجز ساختهام. پس بروید و برای تصرف آن دست بهکار شوید.» ۳۲وقتی سیحون با لشکر خود برای جنگ به یاهز آمد، ۳۳خداوند، خدای ما او را بهدست ما تسلیم کرد و ما او را همراه با فرزندان و تمام مردم او کشتیم. ۳۴بعد از آنکه شهرهای او را تصرف کردیم، همۀ مردان، زنان و اطفال شان را بکلی از بین بردیم و هیچ کسی را زنده نگذاشتیم. ۳۵تنها گلههای شان را بعنوان غنیمت برای خود نگهداشتیم و شهرهای شان را که بهدست آورده بودیم، غارت کردیم. ۳۶از عروعیر که در کنار وادی اَرنُون است تا جِلعاد، همه شهرها را بشمول شهری که در وسط وادی بود، تصرف کردیم و هیچ شهری نتوانست در مقابل ما مقاومت کند، زیرا خداوند، خدای ما همه چیز را به ما داده بود. ۳۷اما به سرزمین عَمونی ها و ناحیۀ وادی یبوق و شهرهای کوهستانی که خداوند، خدای ما، ما را منع کرده بود، نزدیک نشدیم.
۱بعد از آن بطرف باشان حرکت کردیم. پادشاه باشان با تمام لشکر خود برای مقابلۀ ما به اَدرَعی آمد. ۲خداوند به من فرمود: «از او نترس، زیرا من او را همراه با تمام مردم و سرزمینش به تو سپردهام. با او همان معامله را بکن که با سیحون، پادشاهِ اموریان در حِشبون کردی.» ۳به این ترتیب، خداوند، خدای ما عوج، پادشاه باشان را هم با تمام مردم او بهدست ما تسلیم کرد و ما همه را کشتیم و حتی یک نفر را هم زنده نگذاشتیم. ۴هر شصت شهر او را، یعنی تمام نواحی اَرجُوب، سرزمین باشان و تمام قلعههای نظامی آنها را تصرف کردیم. ۵همه شهرهای شان را که دارای دیوارهای بلند و دروازههای پشتبنددار بودند با دهات و قصبات آنها بهدست آوردیم. ۶همه را مثل سرزمین باشان بکلی نابود ساختیم و تمام مرد و زن و کودک را هلاک کردیم. ۷اما گلهها و غنایمی را که بهدست آوردیم، برای خود نگهداشتیم.
۸به این ترتیب، ما تمام سرزمین دو پادشاه اموری را که در شرق دریای اُردن بود، یعنی از ناحیۀ وادی اَرنُون تا کوه حِرمون متصرف شدیم. ۹(مردم صیدون کوه حِرمون را سِریون و اموریان آن را سنیر میگفتند.) ۱۰ما تمام شهرهائی را که در آن جلگه واقع بودند همراه با سرزمین جِلعاد و باشان تا سَلخه و اَدرَعی بهدست آوردیم. ۱۱(عوج، پادشاه باشان آخرین بازماندۀ رفائی بود. تختخواب آهنی او که در شهر رَبَت، یکی از شهرهای عمونیان قرار دارد، دارای چهار و نیم متر طول و دو متر عرض میباشد.)
۱۲بعد از آنکه این سرزمین را تصاحب کردیم، آن را از عروعیر که در کنار وادی اَرنُون است با نصف کوهستان جلعاد و شهرهای آن به قبایل رؤبین و جاد دادم. ۱۳بقیۀ جلعاد و تمام سرزمین باشان را که عوج در آن سلطنت میکرد به نصف قبیلۀ مَنَسّی توزیع کردم. (ناحیۀ اَرجُوب در باشان را سرزمین رفائیان هم مینامند.) ۱۴خانوادۀ یایر از قبیلۀ مَنَسّی سراسر ناحیۀ اَرجُوب را تا حدود جشوریان و معکیان بهدست آوردند و آنجا را بنام خود، یعنی حووتیایر نامیدند که تا به امروز به همین نام یاد میشود.
۱۵به خانوادۀ ماخیر جلعاد را دادم. ۱۶قبایل رؤبین و جاد منطقهای را که از دریای یبوق در جلعاد (سرحد عمونیان) شروع میشد و تا وسط وادی اَرنُون وسعت داشت، اشغال کردند. ۱۷از طرف غرب، ساحۀ ملکیت آنها تا دریای اُردن و از جهیل جلیل تا بحیرۀ مُرده و کوه فِسجه ادامه داشت.
۱۸من به شما گفتم که خداوند، خدای شما این سرزمین را به شما داده است. پس تمام مردان مسلح شما باید پیشاپیش قوم بروند و آنها را به آن طرف دریای اُردن برسانند. ۱۹اما زنان، کودکان و گلههای تان که میدانم تعداد آنها بسیار زیاد است باید در همین شهرهائی که خدا به شما داده است، باقی بمانند. ۲۰شما هم به برادران اسرائیلی تان کمک کنید تا خداوند آنها را نیز موفق گرداند. بعد از آنکه آنها آن سرزمین را که خداوند، خدای تان در آن طرف دریای اُردن به آنها داده است تصرف کردند، شما میتوانید به مُلک و جای خود برگردید.
۲۱بعد به یوشع هدایت داده گفتم: «تو با چشمان خود دیدی که خداوند، خدایت با آن دو پادشاه چه کرد. او با تمام کشورهای آن طرف دریای اُردن همین کار را میکند. ۲۲از مردم آنجا نترسید، زیرا خداوند، خدای تان برای شما میجنگد.»
۲۳-۲۴آنگاه من بحضور خداوند التماس کردم و گفتم: «ای خداوند، تو عظمت و قدرت دست خود را به این بندهات نشان دادی. هیچ خدائی در آسمان و زمین نمیتواند آنچه را که تو در حق ما کردی، بکند. ۲۵حالا از تو تمنا میکنم که به من اجازه بدهی تا به آنسوی دریای اُردن بروم و آن سرزمین خوب و کوهستانهای مرغوب و لبنان را ببینم.» ۲۶اما خداوند بخاطر شما بر من غضبناک بود و به تقاضای من گوش نداد و به من فرمود: «همین برای تو کافی است. دیگر در این باره حرفی نزن. ۲۷به بالای کوه فِسجه برو و از آنجا به سمت مغرب، شمال، جنوب و مشرق نظر بینداز. آن سرزمین را از دور میببینی، اما از دریای اُردن هرگز عبور نمیکنی. ۲۸ولی یوشع را به جانشینی خود بگمار و او را تقویت و تشویق کن، زیرا او قوم اسرائیل را به آن طرف دریای اُردن هدایت کرده آن سرزمین را که تو از بالای کوه مشاهده میکنی فتح میکند.» ۲۹بنابران، ما در درۀ مقابل بیتفغور باقی ماندیم.
۱حالا ای قوم اسرائیل، به قوانین و فرایضی که به شما یاد میدهم بدقت گوش بدهید تا زنده بمانید و بتوانید به سرزمینی که خداوند، خدای اجداد تان به شما داده است وارد شوید و آن را تصاحب کنید. ۲شما نباید به احکامی که به شما میدهم چیزی را بیفزائید و یا چیزی را از آنها کم کنید، بلکه فقط همین احکامی را که از جانب خداوند، خدای تان میباشد بجا آورید. ۳شما بچشم خود دیدید که خداوند چطور در بعلفغور تمام کسانی را که بت بعل را پرستش کردند از بین برد. ۴اما چون شما به خداوند، خدای خود وفادار بودید، تا امروز زنده ماندید. ۵حالا طبق فرمان خداوند، خدای خود، قوانین و فرایض او را به شما تعلیم دادهام. تا وقتی که آن سرزمین را فتح کردید از این قوانین پیروی نمائید. ۶اگر از آنها از دل و جان اطاعت کنید، پیش مردم در داشتن حکمت و بصیرت مشهور میشوید و چون مردم دیگر این قوانین را بشنوند، بگویند: «این قوم بزرگ واقعاً دارای حکمت و بصیرت هستند.»
۷زیرا هیچ قومی، هر قدر بزرگ هم باشند، مثل ما خدائی ندارند که به آنها نزدیک باشد و هر وقتی که بحضور او دعا کنند، دعای شان را قبول فرماید. ۸هیچ ملتی، هر قدر بزرگ هم باشند مانند این احکام و قوانین عادلانهای را که امروز به شما یاد دادم، ندارند. ۹لیکن احتیاط کنید و متوجه باشید تا مبادا در طول زندگی تان چیزهائی را که با چشمان خود دیدهاید فراموش کنید، بلکه به فرزندان و نواسههای تان یاد بدهید. ۱۰آن روزی را بخاطر بیاورید که در حوریب در حضور خداوند، خدای خود ایستاده بودید، او به من فرمود: «مردم را در حضور من جمع کن تا کلام مرا بشنوند و بیاموزند که تا زنده هستند به من احترام کنند و بتوانند فرزندان خود را تعلیم بدهند.»
۱۱شما نزدیک آمده در دامنۀ کوه ایستاده شدید در حالیکه ابرهای سیاه و غلیظی کوه را پوشانیده بودند و شعلههای آتش از آن به آسمان زبانه میکشیدند. ۱۲آنگاه خداوند از بین آتش با شما صحبت کرد و شما تنها کلام او را شنیدید، اما خودش را ندیدید. ۱۳او پیمانی را که عبارتند از احکام دهگانۀ او، بر دو لوح سنگی نوشت و به شما داد تا از آنها اطاعت کنید. ۱۴به من هم هدایت داد تا آن قوانین را به شما تعلیم بدهم که وقتی به سرزمین موعود برسید از آنها پیروی نمائید.
۱۵در آن روزیکه خداوند در کوه حوریب از بین آتش با شما صحبت کرد هیچ شکل و صورتی را ندیدید، پس احتیاط کنید ۱۶که با ساختن بت به هر شکل، چه زن چه مرد، ۱۷و چه بصورت حیوان یا پرنده، ۱۸خزنده یا ماهی، خود را آلوده نسازید. ۱۹همچنین وقتی به آسمانها نگاه میکنید و آفتاب، مهتاب و ستارگان را میبینید، منحرف نشوید و آنها را سجده و پرستش نکنید. خداوند، خدای تان آنها را برای تمام اقوام جهان ساخته است. ۲۰خداوند شما را از کورۀ آهن، یعنی مصر بیرون آورد تا قوم خاص او باشید، طوریکه امروز هستید.
۲۱خداوند، خدای تان بخاطر شما بر من غضبناک شد و به تأکید اعلام فرمود که من از دریای اُردن عبور نخواهم کرد و در آن سرزمین خوب که به شما میدهد قدم نخواهم گذاشت. ۲۲من در همین جا بدون آنکه به آن طرف دریای اُردن بروم، میمیرم، اما البته شما برای تصرف آن سرزمین حاصلخیز به آنجا میروید. ۲۳پس احتیاط کنید که پیمان خداوند، خدای تان را که با شما بست، از یاد نبرید. هیچ نوع بتی را نسازید، زیرا خداوند، خدای تان شما را از این کار منع کرده است ۲۴خداوند، خدای شما آتش سوزنده و خدایی غیور است.
۲۵حتی اگر سالها در آن سرزمین زندگی کرده دارای فرزند و نواسه شده باشید، اما خود را با ساختن بتها و ارتکاب اعمالی که در نظر خداوند، خدای تان زشتاند، آلوده کنید و او را خشمناک سازید، ۲۶زمین و آسمان شاهد باشند که شما در همان سرزمینی که با عبور از دریای اُردن آن را تصرف میکنید، بکلی از بین میروید. ۲۷خداوند شما را در بین اقوام پراگنده میکند و تعداد تان را کم میسازد. ۲۸در آنجا بتهائی را که از چوب و سنگ و بهدست انسان ساخته شدهاند و نه میبینند، نه میشنوند، نه میخورند و نه میبویند، میپرستید. ۲۹در آنجا اگر بازهم خداوند، خدای تان را بطلبید و از جان و دل طالب او باشید، او را یافته میتوانید. ۳۰وقتی با سختیها و مشکلات روبرو شوید و همۀ این چیزها برای تان رخ بدهد باز سرانجام به خداوند، خدای تان رو میآورید و از آنچه که او به شما بفرماید اطاعت میکنید. ۳۱زیرا خداوند، خدای شما خدای رحیم و مهربان است. او شما را ترک نمیکند و از بین نمیبرد و او پیمانی را که با اجداد تان بسته است فراموش نمیکند.
۳۲-۳۳در تمام تاریخ، از زمانی که خدا انسانها را در روی زمین آفرید، از یک گوشۀ آسمان تا به گوشۀ دیگر آن را جستجو کنید و ببینید که آیا هرگز چنین چیزی با عظمت رخ داده است که مردمی آواز خدا را که از میان آتش با آنها صحبت کرده است، مثل شما بشنوند و زنده بمانند؟ ۳۴یا آیا شنیدهاید که خدا با فرستادن بلاهای مدهش و ذریعۀ معجزات بزرگ و جنگ و بازوی توانای خود قومی را از اسارت قوم دیگری رهائی بخشیده برای خود برگزیند؟ اما خداوند، خدای شما در برابر چشمان تان این کار را در مصر برای شما انجام داد. ۳۵او این کارها را فقط به خاطری کرد تا شما بدانید که او یگانه خدائی است و مانند و همتا ندارد. ۳۶از آسمان آواز خود را به شما شنواند تا شما تعلیم بگیرید. بر روی زمین آتش عظیم خود را به شما نشان داد تا آواز او را از بین آن بشنوید. ۳۷بخاطر محبتی که به اجداد تان داشت شما را برگزید و با قدرت عظیم خود از مصر بیرون آورد، ۳۸و اقوامی را که به مراتب بزرگتر و نیرومندتر از شما بودند، از سر راه تان دور کرد و سرزمین شان را طوریکه امروز میبینید، به شما بخشید. ۳۹پس حالا بدانید و فراموش نکنید که خداوند، خدای آسمانها و همچنین خدای روی زمین است و بغیر از او خدای دیگری وجود ندارد. ۴۰فرایض و احکام او را که امروز به شما میدهم، بخاطر صلاح و بهبودی خود و فرزندان تان بجا آورید تا در این سرزمینی که خداوند، خدای تان به شما میدهد، برای همیشه زندگی کنید.»
۴۱بعد موسی سه شهر را در شرق دریای اُردن تعیین کرد ۴۲تا اگر کسی بدون اراده و عداوت قبلی مرتکب قتل شود، برای فرار از خطر مرگ به یکی از آنها پناه ببرد. ۴۳این شهرها عبارت بودند از: باصر، در اراضی هموار بیابان برای قبیلۀ رؤبین، راموت، در جلعاد برای قبیلۀ جاد و جولان، در باشان برای قبیلۀ مَنَسّی.
۴۴-۴۶وقتی قوم اسرائیل از مصر خارج شدند و در شرق دریای اُردن، مقابل بیتفغور اقامت داشتند، موسی احکام خداوند را به آنها داد. این همان سرزمینی بود که سیحون، پادشاه اموریان در آن سلطنت میکرد و پایتخت آن شهر حِشبون بود و موسی و قوم اسرائیل او را با مردمش مغلوب ساختند. ۴۷قوم اسرائیل سرزمین سیحون و همچنین کشور عوج، پادشاه باشان را که هر دو از پادشاهان اموری در شرق دریای اردن بودند، اشغال کردند. ۴۸این سرزمین از عروعیر در کنار دریای اَرنُون تا کوه سِریون که همان حِرمون است امتداد داشت ۴۹و شامل تمام منطقۀ شرق دریای اُردن بود که از جنوب به بحیرۀ مُرده ختم میشود.
۱موسی تمام قوم اسرائیل را یکجا جمع کرده به آنها گفت: «ای قوم اسرائیل به احکام و فرایضی که امروز به شما میدهم گوش بدهید. آنها را بیاموزید و به دقت از آنها پیروی کنید. ۲خداوند، خدای ما در حوریب پیمانی با ما بست. ۳این پیمان را نه با اجداد ما، بلکه با خود ما که امروز همه در همین جا زنده هستیم، بست. ۴خداوند در آن کوه از میان آتش، روبرو با شما حرف زد. ۵در آن وقت من بین خداوند و شما ایستاده بودم، زیرا شما از آن آتش میترسیدید و به بالای کوه نرفتید. خداوند فرمود:
۶«من خداوند، خدای تو هستم که ترا از مصر که در آنجا در غلامی بسر میبردی بیرون آوردم.
۷خدای دیگر غیر از من نداشته باش.
۸هیچگونه مجسمه یا بتی به شکل آنچه که بالا در آسمان و از آنچه پائین بر روی زمین و آنچه در آب زیر زمین است، برای خود نساز. ۹در برابر آنها زانو نزن و آنها را پرستش نکن، زیرا من خداوند، که خدای تو میباشم، خدای غیور و حسود هستم و کسانی را که با من دشمنی کنند، تا نسل سوم و چهارم مجازات میکنم. ۱۰ولی به کسانی که مرا دوست دارند و از احکام من پیروی میکنند، تا هزار پشت رحمت میکنم.
۱۱نام خداوند، خدایت را به باطل بر زبان نیاور، زیرا کسیکه از نام خداوند سوءاستفاده کند، خداوند او را مجازات میکند.
۱۲روز سَبَت را به یاد داشته باش و آنرا مقدس بدار، چنانکه خداوند، خدایت به تو امر فرموده است. ۱۳شش روز مشغول باش و هر کار خود را بکن، ۱۴اما در روز هفتم که سَبَت خداوند، خدای تو است، هیچ کار نکن. نه خودت، نه فرزندانت، نه غلامت، نه کنیزت، نه گاوت، نه الاغت، نه حیوانات دیگرت و نه بیگانگانی که در جوار تان زندگی میکنند. تا غلام و کنیزت مثل خودت فرصتی برای استراحت داشته باشند. ۱۵فراموش نکن که تو در مصر غلام بودی و خداوند، خدایت با بازوی توانا و قدرت عظیم خود ترا از آنجا بیرون آورد، پس خداوند، خدایت امر کرده که روز سَبَت را تجلیل کنی.
۱۶پدر و مادرت را احترام کن، چنانکه خداوند، خدایت فرموده است، تا در سرزمینی که خداوند، خدایت به تو میبخشد عمر طولانی و پُربرکتی داشته باشی.
۱۷قتل نکن.
۱۸زنا نکن.
۱۹دزدی نکن.
۲۰به کسی شهادت دروغ نده.
۲۱به زن همسایهات طمع نورز و به خانه، زمین، غلام، کنیز، گاو، الاغ و هر چیزیکه مال همسایهات میباشد، طمع نکن.»
۲۲خداوند این احکام را در کوه سینا با آواز بلند از میان آتش، ابر و تاریکی غلیظ اعلام فرمود و چیز دیگری به آنها نیفزود. او آنها را بر دو لوحۀ سنگی نوشت و به من داد. ۲۳چون شما صدای او را از تاریکی شنیدید و کوه را که با آتش شعلهور بود دیدید. با سرکردگان قوم خود پیش من آمدید ۲۴و گفتید: «خداوند، خدای ما جلال و عظمت خود را به ما نشان داد و ما صدای او را از میان آتش شنیدیم. امروز فهمیدیم که خدا میتواند با انسان صحبت کند و بازهم زنده بماند. ۲۵اما اگر بار دیگر صدای خداوند، خدای خود را بشنویم، حتماً میمیریم. این آتش هولناک ما را میسوزاند، ۲۶زیرا تا به حال هیچ انسانی نتوانسته است که صدای خدای زنده را، مثلیکه ما شنیدیم، بشنود و زنده بماند. ۲۷پس خودت برو و به همه سخنان خداوند، خدای ما گوش بده. بعد بیا و هر چیزی را که خداوند، خدای ما فرمود به ما بگو. آنگاه ما به اوامر خداوند گوش میدهیم و از آنها اطاعت میکنیم.»
۲۸خداوند تقاضای شما را قبول کرد و به من فرمود: «آنچه را که این مردم به تو گفتند شنیدم و میپذیرم. ۲۹اما ای کاش همیشه به همین فکر و خیال باشند و از من بترسند و احکام مرا بجا آورند تا آنها و همچنین فرزندان شان تا نسلهای آینده در آن سرزمین زندگی آسوده و پُربرکتی داشته باشند. ۳۰حالا برو و به آنها بگو که به خیمههای خود برگردند. ۳۱اما تو همینجا در حضور من بمان و من تمام احکام، قوانین و فرایض خود را به تو میدهم تا تو به آنها تعلیم بدهی و آنها همه را در آن سرزمینی که به آنها میبخشم بجا آورند.»
۳۲پس شما بدقت از اوامر خداوند اطاعت کنید و از آنها سرپیچی ننمائید. ۳۳طریق خداوند، خدای تان را دنبال کنید تا در سرزمینی که آنرا تصرف میکنید، زندگی طولانی و آسودهای داشته باشید.
۱خداوند، خدای شما به من فرمود که اوامر، فرایض و احکام او را به شما تعلیم بدهم تا آنها را در آن سرزمینی که داخل میشوید، بجا آورید ۲و به این ترتیب، شما، اطفال و نواسههای تان تا که زنده هستید، از خداوند، خدای خود بترسید، احکام و اوامر او را بجا آورید و عمر طولانی داشته باشید. ۳پس ای قوم اسرائیل، به احکام او بدقت گوش داده از آنها پیروی کنید تا در زندگی خیر و برکت ببینید و در سرزمینی که در آن شیر و عسل جاری است، قرار وعدۀ خداوند به پدران تان، قوم بزرگی شوید.
۴ای اسرائیل، بشنو: خداوند، خدای ما خداوند یکتا و یگانه است. ۵خداوند، خدای خود را با تمامی دل و تمامی جان و تمامی قوّت خود دوست بدار. ۶این سخنانی را که امروز به تو ابلاغ میکنم، در دل خود نگاهدار. ۷به فرزندان خود تعلیم بده و خواه در خانه باشی خواه در بیرون، خواه در حال استراحت باشی خواه بیدار، همیشه دربارۀ آنها صحبت کن. ۸آنها را مثل شعاری بر دست و پیشانی خود ببند ۹و بر سر در و دروازۀ خانۀ خود بنویس.
۱۰وقتی که خداوند، خدای تان شما را به سرزمینی که وعدۀ مالکیت آن را به اجداد تان، ابراهیم، اسحاق و یعقوب داده است برساند، یعنی به شهرهای بزرگی که خود شما نساختهاید، ۱۱به خانههای پُر از هر نوع مال که شما تهیه نکردهاید، به چاههای حُفر شدهای که شما نکندهاید، به تاکستانها و باغهای زیتون که شما غرس نکردهاید دست یابید، بخورید و سیر شوید، ۱۲احتیاط کنید خداوند را که شما را از مصر که در آنجا اسیر بودید بیرون آورد، از یاد نبرید. ۱۳به خداوند، خدای تان احترام نمائید، بندگی او را بکنید و فقط بنام او قسم بخورید. ۱۴از پیروی خدایان غیر و خدایان مردمی که در اطراف تان هستند، بپرهیزید، ۱۵زیرا خداوند، خدای تان که در بین شما حضور دارد، خدای غیور و حسود است، مبادا آتش خشم او در برابر شما افروخته شود و شما را از روی زمین محو کند.
۱۶خداوند، خدای خود را میازمائید، چنانچه در مسا او را آزمودید. ۱۷بنابران، بدقت از هر امر خداوند، خدای خود پیروی کنید و احکام و فرایض او را که به شما داده است بجا آورید. ۱۸آنچه را که نیک و در نظر خداوند پسندیده است اجراء کنید تا زندگی خوب و آسوده داشته باشید و به سرزمین خوبی که خداوند به اجداد تان وعده داده است بروید. آن را بهدست آورید ۱۹و تمام دشمنان تان، قراریکه خداوند وعده فرموده است، از سر راه تان بیرون رانده شوند.
۲۰در آینده وقتی فرزندان تان از شما بپرسند: «معنی قوانین، احکام و فرایض خداوند، خدای ما که به شما داده است چیست؟» ۲۱به آنها بگوئید: «ما در مصر غلام فرعون بودیم، اما خداوند با دست توانای خود ما را از مصر بیرون آورد. ۲۲خداوند بعد از آنکه معجزات عظیم و وحشتناکی در برابر چشمان مردم مصر و فرعون و خاندان او اجراء کرد، ۲۳ما را از آنجا بیرون آورد تا به سرزمینی که قسم خورده به ما میدهد، برساند. ۲۴سپس خداوند به ما امر فرمود که احکام او را بجا آوریم و از خداوند، خدای خود بترسیم تا مثلیکه امروز میبینید، زندگی طولانی و پُربرکت داشته باشیم. ۲۵اگر ما تمام احکامی را که خداوند، خدای ما به ما امر فرموده است بدقت و با اطاعت کامل بجا آوریم، او از ما راضی میشود.»
۱وقتی خداوند، خدای تان، شما را به سرزمینی که به زودی مالک آن میشوید، بیاورد، این هفت قوم را که تعداد آنها بیشمار و نیرومندتر از شما هستند، از سر راه تان دور خواهد کرد: حِتیان، جَرجاشیان، اموریان، کنعانیان، فِرزِیان، حویان و یبوسیان. ۲هنگامی که خداوند، خدای تان آنها را بهدست شما تسلیم و مغلوب سازد، شما باید آنها را بکلی از بین ببرید. با آنها پیمان نبندید و به آنها ترحم نشان ندهید. ۳با آنها ازدواج نکنید و فرزندان تان نباید با پسران و دختران شان ازدواج کنند، ۴زیرا با این کار خود از من نافرمانی کرده پیرو خدایان غیر میشوند. آنگاه آتش خشم خداوند بر شما افروخته شده بزودی شما را نابود میکند. ۵شما با آن مردم این چنین رفتار نمائید: قربانگاههای شان را ویران کنید، ستونهای آنها را بشکنید، مجسمههای شان را از بین ببرید و بتهای آنها را در آتش بسوزانید. ۶زیرا شما پیش خداوند یک قوم مقدس هستید و خداوند، خدای تان شما را از بین تمام اقوام روی زمین برگزید تا قوم خاص او باشید.
۷شما از همه اقوام دیگر کوچکتر بودید و بزرگتر از سایر اقوام نبودید که خداوند شما را برگزیند و به شما محبت نشان بدهد، ۸بلکه بخاطر این بود که شما را دوست داشت و به سوگندی که به اجداد تان خورده بود وفا کرد تا شما را با دست نیرومند خود از اسارت و غلامی نجات بخشد و از دست فرعون، پادشاه مصر آزاد کند. ۹پس بدانید که خداوند، خدای تان خدای یگانه است. او خدای باوفا است که عهد و پیمان خود را با دوستداران خود و آنهائی که از احکام او پیروی میکنند، تا هزاران نسل نگاه میدارد. ۱۰اما کسانی که از او اطاعت نکنند، بدون تأخیر جزا میبینند و نابود میشوند. ۱۱پس از احکام، قوانین و فرایض او که همه را امروز به شما ابلاغ میکنم، بدقت پیروی کنید.
۱۲اگر شما به این احکام توجه کنید و از آنها بدقت پیروی نمائید، خداوند، خدای تان به عهدی که از روی رحمت با اجداد شما بسته است، وفا میکند. ۱۳او شما را دوست میدارد، برکت میدهد و به تعداد تان میافزاید. او شما و زمین تان را بارور و با ثمر میکند. غله، انگور، روغن، گله و رمۀ تان را در سرزمینی که به پدران شما وعده فرمود، برکت میدهد و فراوان میسازد. ۱۴شما خوشبختترین مردم روی زمین میشوید و هیچیک از شما حتی گلههای تان هم نازا نخواهند بود. ۱۵خداوند هرگونه مرض را از شما دور کرده نمیگذارد به آن امراضی هولناکی که در مصر دیده بودید دچار شوید، بلکه کسانی که دشمن شما هستند به آن بیماریها مبتلا میگردند. ۱۶تمام اقوامی را که خداوند، خدای شما بهدست تان تسلیم میکند، از بین ببرید. به آنها رحم نکنید، خدایان شان را نپرستید، ورنه در دام خطرناکی گرفتار میشوید.
۱۷شاید پیش خود فکر کنید و بگوئید: «مردم این اقوام بیشماراند، چگونه میتوانیم بر آنها غلبه کنیم؟» ۱۸از آنها نترسید. فقط آنچه را که خداوند، خدای تان در حق فرعون و مردم مصر کرد بخاطر آورید. ۱۹بلاهای مدهشی را که بر سر شان آورد و معجزاتی را که نشان داد بچشم خود مشاهده کردید و دیدید که چگونه دست توانای او شما را از مصر بیرون آورد. خداوند، خدای تان همین رفتار را هم با کسانی میکند که شما از آنها میترسید. ۲۰برعلاوه، خداوند، خدای تان بلاهائی را میفرستد تا آن عده از دشمنان تان را که فرار کردهاند، نیز از بین ببرند. ۲۱از آنها هراس نداشته باشید، زیرا خداوند، خدای تان که همراه شما است، خدای بزرگ و با هیبت است. ۲۲خداوند، خدای شما این اقوام را بتدریج از سر راه تان دور میکند. شما خود تان نمیتوانید که بسرعت آنها را از بین ببرید، زیرا در آنصورت حیوانات وحشی دفعتاً افزایش یافته برای تان خطر تولید میکنند. ۲۳اما خداوند، خدای تان آنها را بهدست شما تسلیم کرده به وحشت میاندازد تا که همگی نابود شوند. ۲۴او پادشاهان آنها را بهدست شما میسپارد تا شما نام شان را از صفحۀ زندگی محو سازید و هیچ کسی قادر نمیباشد که در مقابل شما مقاومت کند و شما همگی را هلاک میکنید. ۲۵بتهای شان را در آتش بسوزانید. به نقره و طلائی که این بتها از آن ساخته شدهاند طمع نکنید و آن را برای خود نگیرید ورنه به دام میافتید، زیرا خداوند، خدای تان آن را مکروه میداند. ۲۶بتها را به خانههای تان نیاورید، مبادا شما هم مثل آنها مورد نفرین قرار گرفته هلاک شوید. از آنها نفرت کنید، زیرا آنها حرام هستند.
۱تمام این احکامی را که امروز برای تان ابلاغ میکنم به خاطر داشته و از آن به دقت پیروی نمائید تا در آن سرزمینی که خداوند به پدران شما وعده فرمود یک زندگی طولانی و پُربرکتی داشته باشید. ۲آن راه درازی را که خداوند، خدای شما در مدت چهل سال شما را در بیابان راهنمائی کرد، بخاطر داشته باشید که چگونه شما را در سختیها نگه داشت و آزمایش کرد تا بداند که شما چه عکسالعملی نشان میدهید و آیا احکام او را بجا میآورید یا نه. ۳او شما را در سختی و گرسنگی قرار داد و بعد شما را با مَنّا، که نه شما و نه پدران تان آن را میشناختید، تغذیه کرد تا به شما بفهماند که زندگی انسان تنها مربوط به خوراک نیست، بلکه به هر کلمهای که خداوند میفرماید. ۴در آن مدت چهل سال لباس تان کهنه نشد و پاهای تان را آبله نزد. ۵پس باید بدانید مثلیکه پدر پسر خود را تأدیب میکند، خداوند هم شما را تنبیه مینماید. ۶بنابران، احکام خداوند، خدای تان را بجا آورید، طریق او را دنبال کنید و از او بترسید، ۷زیرا خداوند شما را به سرزمین حاصلخیزی میبرد که جویهای آب، چشمهها و دریاها از درهها و کوههای آن جاری است ـ ۸سرزمینی که در آن گندم، جو، انگور، درختان انجیر، انار و زیتون، عسل ۹و خوراک به فراوانی یافت میشود و در آنجا به هیچ چیزی محتاج نخواهید بود. درآن سرزمین سنگها، آهن هستند و کوههایش پُر از معادن مس میباشند. ۱۰در آنجا میخورید و سیر میشوید و خداوند، خدای خود را بخاطر این سرزمین با برکتی که به شما بخشید، شکر میکنید.
۱۱اما احتیاط کنید که خداوند، خدای خود را از یاد نبرید. احکام، قوانین و فرایض او را که امروز به شما ابلاغ میکنم بجا آورید. ۱۲وقتی بخورید و شکم تان سیر شود و برای سکونت خود خانههای زیبا بسازید ۱۳و هنگامی که رمه، گله، نقره، طلا و دارائی تان افزایش یابد، ۱۴باید مغرور نشوید و خداوند، خدای خود را که شما را از اسارت و غلامی در مصر بیرون آورد، فراموش نکنید. ۱۵او شما را در بیابان بزرگ و وحشتناک و خشک و بیعلف که پُر از مارهای سمی و گژدم بود راهنمائی کرد. از دل سنگ خارا به شما آب داد. ۱۶در آن بیابان شما را با مَنّا که اجداد تان آن را ندیده بودند تغذیه کرد تا شما را در سختی نگهدارد و بیازماید و در آخر به شما برکت بدهد. ۱۷هیچگاه نگوئید: «من با قوّت نیروی خود این ثروت را بهدست آوردهام.» ۱۸خداوند، خدای خود را همیشه بخاطر داشته باشید، زیرا او است که به شما توانائی برای بهدست آوردن ثروت عطا میکند تا عهدی را که به پدران تان داده بود وفا نماید. ۱۹اما اگر خداوند، خدای تان را فراموش کنید و از خدایان دیگر پیروی کرده آنها را بپرستید، من به شما اخطار میدهم که هلاکت شما حتمی است. ۲۰مثل اقوامی دیگر که پیش از شما بودند از بین میروید، زیرا از کلام خداوند، خدای تان اطاعت نکردهاید.
۱ای قوم اسرائیل بشنوید! شما امروز از دریای اردن عبور میکنید تا سرزمین آن طرف دریا را متصرف شوید. مردمی که در آنجا زندگی میکنند بزرگتر و قویتر از شما هستند و شهرهای مستحکم و سربفلک کشیده دارند. ۲مردان آنها قوی و قدبلند و از اولادۀ عناق غولپیکر هستند و شما آنها را میشناسید که مردم دربارۀ شان میگفتند: «هیچ کسی نمیتواند در مقابل آنها مقاومت کند.» ۳این را هم بدانید که امروز خداوند، خدای تان پیش از شما مثل آتش سوزندهای به آنجا وارد میشود و آن مردم را مغلوب و سرکوب میسازد تا شما قراریکه خداوند وعده فرموده است، آنجا را فوراً تصرف کنید و مردمش را از بین ببرید.
۴وقتی خداوند، خدای تان آنها را از سر راه تان دور کند، نگوئید: «بخاطری که ما مردم نیک هستیم، خداوند ما را به اینجا آورد تا آن را تصرف کنیم.» بلکه به سبب شرارت مردم خود آنجا بود که خداوند آنها را از آنجا بیرون راند. ۵خداوند به خاطر اینکه شما مردم خوب و صالح هستید این سرزمین را به شما نمیبخشد، بلکه بسبب شرارت اقوام آنجا خدای تان آنها را از آن سرزمین اخراج کرد تا وعدۀ خود را که به اجداد شما، یعنی ابراهیم، اسحاق و یعقوب داده بود وفا کند. ۶باز میگویم که خداوند، خدای تان بخاطر اینکه شما مردم نیک هستید، این سرزمین خوب را به شما نمیدهد. برعکس، شما یک قوم سرکش هستید.
۷بخاطر داشته باشید و فراموش نکنید که چطور آتش خشم خداوند، خدای تان را در بیابان برافروختید. از همان روزی که شما از مصر خارج شدید و به این سرزمین آمدید، بارها در مقابل خداوند بغاوت کردهاید. ۸حتی در حوریب هم او را بحدی خشمگین ساختید که میخواست شما را از بین ببرد. ۹هنگامی به بالای کوه رفتم تا لوحهای سنگی، یعنی لوحهای پیمانی را که خداوند با شما بست بگیرم، مدت چهل شبانه روز گرسنه و تشنه در آنجا باقی ماندم. ۱۰-۱۱در ختم مدت آن چهل شبانه روز، خداوند آن دو لوحه را که با دست خود احکام خود را بر آنها نوشته بود، به من داد. این همان احکامی بودند که خداوند در روزی که شما در پای کوه جمع شده بودید، از میان آتش به شما ابلاغ فرمود. ۱۲بعد خداوند به من فرمود: «فوراً برخیز و پائین برو، زیرا قوم تو که ایشانرا از مصر بیرون آوردی همه فاسد شدهاند. به بسیار زودی از راهی که من به آنها نشان داده بودم انحراف کرده و برای خود بتی ساختهاند.» ۱۳خداوند به من فرمود: «این قوم واقعاً مردم سرکش هستند. ۱۴پس مرا بگذار که آنها را از بین ببرم و نام شان را از زیر آسمان محو کنم. آنگاه برای تو قوم قویتر و بزرگتر از آنها بوجود میآورم.»
۱۵پس من در حالیکه دو لوحۀ پیمان خداوند را در دست داشتم از آن کوه شعلهور پائین شدم. ۱۶آنگاه وقتی بت گوسالهای را که ساخته بودید، دیدم دانستم که شما براستی در مقابل خداوند گناه ورزیدهاید و خیلی زود از احکام خداوند سرپیچی کردهاید. ۱۷من لوحهائی را که در دست داشتم در برابر چشمان تان بر زمین زده شکستم. ۱۸بار دیگر مدت چهل شبانه روز در حضور خداوند رو بخاک افتادم. نه نان خوردم و نه یک قطره آب نوشیدم. زیرا بخاطر گناه شما و کارهای زشتی که کرده بودید خداوند را به خشم آوردید. ۱۹من میترسیدم که مبادا خداوند از شدت خشم، شما را نابود سازد، اما خداوند بار دیگر دعایم را قبول فرمود. ۲۰یکبار خداوند بر هارون هم خشمگین شد و میخواست او را هلاک کند، اما من شفاعت او را نیز کردم. ۲۱بعد من آن گوساله را که شما ساخته بودید، گرفتم و در آتش سوختاندم و آنرا ذرهذره کرده به خاک تبدیل نمودم و خاک آن را در نهری که از کوه جاری بود ریختم.
۲۲در تَبعیره، مسا و قِبروتهتاوه هم آتش خشم خداوند، خدای تان را برافروختید. ۲۳وقتی که خداوند در قادِشبَرنیع به شما گفت: «به سرزمینی که به شما دادهام بروید و آن را تصاحب کنید.» شما امر خداوند، خدای تان را بجا نیاوردید. به او اعتماد نکردید و آواز او را نشنیدید. ۲۴از اولین روزی که شما را شناخته است، علیه او بغاوت نمودهاید.
۲۵چون خداوند میخواست شما را از بین ببرد، من مدت چهل شبانه روز در حضور او رو بخاک افتادم ۲۶و بدربار او دعا کردم و گفتم: «ای خداوند، خدای من، این مردم را که قوم برگزیدۀ تو هستند، با قدرت عظیمت از مصر نجات دادی. ۲۷بندگانت ابراهیم، اسحاق و یعقوب را بیاد آور و از سرکشی، شرارت و گناه این مردم چشم بپوش، ۲۸ورنه مردم مصر خواهند گفت: «چون خداوند نتوانست آنها را به سرزمینی که وعده داده بود برساند و بخاطری که از آنها نفرت داشت آنها را از اینجا بیرون برد تا در بیابان هلاک شوند.» ۲۹اما این مردم قوم برگزیدۀ تو هستند و تو آنها را با قدرت و بازوی توانایت به اینجا آوردی.»
۱آنگاه خداوند به من فرمود: «دو لوح سنگی دیگر را مانند لوحههای قبلی بتراش و یک صندوق چوبی هم بساز و بعد بحضور من در بالای کوه بیا. ۲من بر آنها همان احکامی را که بر لوحهای قبلی نوشته بودم و تو آنها را شکستی، دوباره مینویسم. آنوقت تو آن دو لوحه را در صندوق بگذار.»
۳پس من یک صندوق از چوب اکاسی ساختم، دو لوح سنگی را هم مثل لوحههای قبلی تراشیدم و آنها را برداشته به بالای کوه رفتم. ۴خداوند همان احکام دهگانه را که وقتی همۀ شما در پائین کوه جمع شده بودید از میان آتش به شما داد، دوباره بر آنها نوشت. ۵آنگاه من از کوه پائین آمدم و طبق فرمان خداوند لوحهها را در صندوقی که ساخته بودم گذاشتم که تا امروز در آن قرار دارند.
۶(بعد قوم اسرائیل از بیروتِ بنییَعقان به موسیره رفتند. در آنجا هارون درگذشت و بخاک سپرده شد و پسرش، اَلِعازار بجای او بحیث کاهن گماشته شد. ۷از آنجا به سفر خود ادامه داده به جُدجوده کوچ کردند و سپس به یُطبات، سرزمینی که دارای جویهای آب روان بود رفتند. ۸در همان وقت بود که خداوند قبیلۀ لاوی را انتخاب کرد تا صندوق پیمان خداوند را حمل کنند و در حضور او بایستند و او را خدمت کنند و به نام او برکت بدهند که تا به امروز همین وظایف را اجراء مینمایند. ۹از همین خاطر است که به لاویان مثل قبایل دیگر سهمی در سرزمین داده نشد، چونکه خود خداوند میراث آنها میباشد.)
۱۰قراریکه پیشتر گفتم، من بار دیگر برای مدت چهل شبانه روز در بالای کوه باقی ماندم. باز هم خداوند دعایم را قبول فرمود و نخواست شما را از بین ببرد. ۱۱خداوند به من فرمود: «برخیز به سفر خود ادامه بده و مردم را رهبری کن تا بروند و آن سرزمین را که به پدران شان وعده داده بودم تصاحب کنند.»
۱۲پس حالا ای اسرائیل، خداوند، خدایت از تو چه میخواهد: از خداوند، خدای خود بترس، طریق او را دنبال کن، او را دوست بدار، با تمام قلب و روح بندگی خداوند، خدای خود را نما ۱۳و احکام او را که امروز به تو ابلاغ میکنم و برای خیر و صلاح تو است بجا آور. ۱۴هرچند آسمان و بلندترین آسمانها و همچنین زمین و همه چیزهائی که در آن هستند به خداوند، خدای تو تعلق دارند، ۱۵با اینهم او آنقدر به پدران تو محبت داشت که شما را که نسل آنها هستید و امروز خود تان میبینید، از بین تمام اقوام دیگر برای خود انتخاب کرد و شما هنوز قوم برگزیده او هستید. ۱۶پس مُطیع او باش و از سرکشی و غرور دست بردار. ۱۷زیرا خداوند، خدای ما خدای خدایان و خداوند خداوندان است و خدائی است با عظمت و توانا و با هیبت. تبعیض را نمیپسندد و رشوه نمیگیرد. ۱۸او به داد یتیمان و بیوه زنان میرسد. بیگانگان را دوست میدارد و برای آنها غذا و لباس تهیه میکند. ۱۹پس شما هم به بیگانگان شفقت نشان بدهید، زیرا که در زمین مصر بیگانه بودید.
۲۰از خداوند، خدای خود بترس و تنها او را پرستش کن. به او توکل کن و فقط بنام او قسم بخور. ۲۱او مایۀ افتخار تو و همان خدائی است که در برابر چشمان تو معجزات بزرگی برای تو نشان داد. ۲۲وقتیکه اجداد تان به مصر رفتند، تعداد شان هفتاد نفر بود، اما حالا خداوند، خدایت شمارۀ تو را به اندازۀ ستارگان آسمان ساخته است.
۱خداوند، خدای خود را دوست بدار. اوامر، فرایض و قوانین او را همیشه بجا آور. ۲بیاد داشته باشید که شما از روی تجربه معلوماتی در مورد خداوند حاصل کردید و این شما بودید، نه فرزندان تان، که از طرف خداوند تأدیب شدید و عظمت، قدرت، هیبت ۳و معجزات او را مشاهده نمودید و دیدید که با فرعون، پادشاه مصر و تمام مردم سرزمین او چه کرد ۴و چگونه سپاه او را با اسپان و عرادههایش از بین برد. آب بحیرۀ احمر را از جریان بازداشت و وقتیکه میخواستند قوم اسرائیل را تعقیب کنند، آب را دوباره جاری ساخت و همگی غرق شدند. ۵در طول دورانی که شما در بیابان بودید چه کارهائی کرد تا که شما را به اینجا رساند. ۶وقتی داتان و ابیرام، پسران اِلیاب، از قبیلۀ رؤبین مرتکب گناه شدند، زمین دهان باز کرد و در برابر چشمان تمام مردم اسرائیل آنها را با خانواده، خیمهها و مال و دارائی شان در خود فرو برد ۷و این شما بودید که همۀ این کارهای بزرگ خداوند را بچشم سر مشاهده کردید.
۸پس همۀ این احکامی را که امروز به شما میدهم بجا آورید تا قدرت آن را داشته باشید که سرزمینی را که به زودی وارد آن میشوید، تصرف کنید ۹و در آنجا که شیر و عسل جاری است و خداوند وعدۀ مالکیت آن را به اجداد تان و اولادۀشان که شما هستید، داد زندگی طولانی و خوب داشته باشید. ۱۰این سرزمینی که شما بزودی وارد آن میشوید، مثل زمین مصر که از آنجا آمدهاید نیست که در آن تخم میکاشتید و با سختی آبیاری میکردید. ۱۱بلکه این سرزمین از کوهها و درههائی تشکیل شده است که با آب باران سیراب میشود ۱۲و خداوند، خدای تان آن را پرورش میکند و چشمان او همیشه در تمام سال متوجه آن میباشد.
۱۳اگر شما تمام احکامی را که امروز به شما میدهم بجا آورید، خداوند، خدای تان را دوست بدارید و با تمام قلب و روح بندگی او را بکنید، ۱۴آنگاه باران را به زمین تان در بهار و خزان میفرستد تا غله، شراب و روغن فراوان داشته باشید. ۱۵چراگاهها را برای چریدن گلههای تان سبز و خرم میسازد و برای خود تان هم غذای کافی میدهد که بخورید و سیر شوید. ۱۶احتیاط کنید، مبادا فریب بخورید و از خداوند روبرگردانید و پیرو خدایان غیر شده آنها را بپرستید. ۱۷زیرا در آن صورت غضب خداوند را بر سر خود میآورید و او دریچههای آسمان را بسته کرده دیگر باران نمیبارد و زمین حاصل نمیدهد و در نتیجه، در آن زمین خوبی که خداوند به شما داده است از بین میروید.
۱۸این احکامی را که به شما میدهم از دل و جان بپذیرید و آنها را مانند شعاری بهدست و همچنین به پیشانی خود ببندید ۱۹و به فرزندان تان تعلیم بدهید. همیشه دربارۀ آنها صحبت کنید ـ خواه در خانه باشید خواه در بیرون، خواه در بستر باشید خواه بیدار. ۲۰آنها را بر سر در خانهها و دروازههای تان بنویسید ۲۱تا شما و فرزندان تان در آن سرزمینی که به پدران شما وعده داده است تا که آسمان و زمین باقی است زندگی کنید.
۲۲اگر شما همۀ این احکام را که به شما میدهم از دل و جان بجا آورید، خداوند، خدای تان را دوست بدارید، در طریق او قدم بردارید و از آن انحراف نکنید، ۲۳آنگاه خداوند همۀ این اقوام را که بزرگتر و قویتر از شما هستند، از سر راه تان بیرون میراند تا شما سرزمینهای آنها را تصرف کنید. ۲۴به هر جائی که قدم بگذارید آنجا به شما تعلق میگیرد. ساحۀ قلمرو تان از طرف جنوب تا بیابان، از طرف شمال تا لبنان، از طرف شرق تا دریای فرات و از طرف غرب تا بحر مدیترانه وسعت خواهد داشت. ۲۵هیچ کسی نمیتواند در برابر شما مقاومت کند، زیرا خداوند، خدای تان قراریکه وعده داده است، در هر جائی که قدم تان برسد ترس شما را در دلهای مردم آنجا جای میدهد.
۲۶من امروز به شما موقع میدهم که بین برکت و لعنت یکی را انتخاب کنید. ۲۷اگر از احکام خداوند، خدای تان که امروز به شما میدهم اطاعت کنید، برکت میبینید، ۲۸اما هرگاه آنها را بجا نیاورید و از خداوند، خدای تان روبرگردانید و پیروی خدایان بیگانه را نمائید مورد لعنت قرار میگیرید. ۲۹وقتی خداوند، خدای تان شما را به آن سرزمینی که به زودی تصاحب میکنید، برساند برکت را بر کوه جَرزِیم و لعنت را بر کوه عیبال اعلام کنید. ۳۰(طوریکه میدانید، اینها دو کوهی هستند در غرب دریای اردن، یعنی در سرزمین کنعانی های که در عربه مقابل جِلجال زندگی میکنند. بلوط موره هم در آنجا واقع است.) ۳۱وقتی از دریای اُردن عبور کرده به سرزمینی که خداوند، خدای تان به شما میدهد میرسید و در آنجا سکونت اختیار میکنید، ۳۲باید از یکیک احکامی که امروز به شما میدهم از دل و جان اطاعت نمائید.
۱وقتی به سرزمینی که خداوند، خدای پدران تان به شما داده است وارد میشوید، باید این احکام و قوانین را تا که زنده هستید بجا آورید.
۲تمام جاهای عبادت مردمی را که سرزمین شان را اشغال میکنید از بین ببرید، چه در بالای کوهها و تپهها باشند و چه در زیر درختان. ۳قربانگاههای شان را ویران کنید، ستونهای شان را بشکنید و مجسمههای شان را که پیش آنها مقدس هستند در آتش بسوزانید و بتهای آنها را تکهتکه کنید و به این ترتیب خاطره و نام شان را از همه جا محو نمائید. ۴شما خداوند، خدای تان را به طوری که آنها خدایان خود را میپرستند، پرستش نکنید، ۵بلکه جائی را که خداوند، خدای تان خودش در بین قبایل اسرائیل انتخاب میکند، عبادتگاه خود بسازید. شما به آنجا میروید، ۶قربانی سوختنی و دیگر قربانیهای خود را با ده فیصد دارائی تان، هدایای مخصوص، هدایای نذری، هدایای دلخواه و اولباریهای گله و رمۀ تان به آنجا بیاورید. ۷در آنجا شما با خانوادههای خود در حضور خداوند، خدای تان میخورید و از دسترنج و نعمتهائی که خداوند به شما میدهد، لذت میبرید.
۸-۹وقتی به آن سرزمینی که خداوند، خدای تان به شما میدهد، میروید و آرام و آسوده میشوید رفتار تان نباید مثل امروز باشد و هرچه که دل تان بخواهد بکنید. ۱۰زمانی که از دریای اردن عبور میکنید و به سرزمینی که خداوند، خدای تان به شما بخشیده است داخل میشوید و خداوند به شما آرامش بدهد و از دست دشمنان اطراف حفظ کند، ۱۱خداوند، خدای تان در آن سرزمین جائی را تعیین میکند تا او را در آنجا بپرستید. پس شما باید همه قربانیهای سوختنی و هدایای مخصوص و هدایای نذری خود را با ده فیصد دارائی تان که به شما امر کردم به آنجا بیاورید. ۱۲در آنجا با پسران، دختران، غلام و کنیز تان در حضور خداوند، خدای تان در خوشی و سرور بسر میبرید. لاویانی که در آنجا زندگی میکنند هم در خوشی تان شریک میباشند، زیرا آنها در زمین آنجا سهمی ندارند.
۱۳قربانیهای سوختنی خود را در هر جا که دل تان بخواهد تقدیم نکنید، ۱۴بلکه فقط در محلی که خداوند در یکی از قبیلههای تان تعیین میکند، قربانیهای سوختنی و سایر هدایای خود را بیاورید. ۱۵اما حیواناتی را که گوشت شان را میخورید آزاد هستید که در هر جائی و در هر وقتی که دل تان بخواهد و هر قدر که خداوند به شما بدهد، بخورید. همانطوریکه گوشت غزال یا آهو را میخورید. کسانی که شرعاً نجس باشند هم میتوانند آن را بخورند. ۱۶اما شما نباید خون آن را بخورید، بلکه مثل آب بر زمین بریزید. ۱۷همچنین شما نباید هیچکدام از هدایا را در خانه بخورید: ده فیصد غله، شراب، روغن، اولباریهای گله و رمه، چیزهائی را که برای خداوند نذر کردهاید، هدایای دلخواه و هدایای مخصوص. ۱۸اینها را باید در جائی که خداوند، خدای تان تعیین کرده است بیاورید و با فرزندان، کنیز، غلام و لاویانی که در شهر شما زندگی میکنند یکجا بخورید و در هر کاری که مشغول هستید در حضور خداوند، خدای تان خوشی کنید. ۱۹مواظب باشید که هیچگاهی لاویان را از یاد نبرید.
۲۰وقتیکه خداوند، خدای تان، قراریکه وعده فرموده است سرحدات تان را توسعه بخشد، شما میتوانید در هر جائی که میل داشته باشید گوشت بخورید. ۲۱اگر عبادتگاه از شما دور باشد، آنوقت آزاد هستید که گله یا رمۀ تان را که خداوند به شما داده است، قراریکه قبلاً به شما گفتم، در هر جائی که دل تان بخواهد ذبح کنید و گوشت آن را بخورید. ۲۲کسانی که شرعاً نجس باشند نیز میتوانند آن را بخورند، همانطوریکه گوشت غزال یا آهو را میخورند. ۲۳اما احتیاط کنید که گوشت را با خونش که به آن حیات میبخشد، نخورید، ۲۴بلکه خون را مثل آب بر زمین بریزید، ۲۵اگر چنین کنید، با فرزندان خود در زندگی نیکویی میبینید، زیرا این کار شما خداوند را خوشنود میسازد. ۲۶ولی آنچه را که وقف خداوند میکنید ـ خواه هدایای نذری باشند خواه قربانیهای سوختنی ـ باید همه را به جائی که خداوند تعیین میکند، بیاورید. ۲۷قربانیهای سوختنی را بر قربانگاه خداوند، خدای تان تقدیم کنید. خون آن را بر قربانگاه بریزید و گوشت آن را بخورید. ۲۸بر شما لازم است که آنچه را امروز به شما امر میکنم بجا آورید تا با فرزندان تان همیشه نیکویی ببینید، زیرا انجام این اوامر در نظر خداوند، خدای تان شایسته و نیکو است.
۲۹وقتیکه خداوند، خدای تان اقوامی را که سرزمین شان را تصرف میکنید، از سر راه تان بیرون راند و شما در آنجا به زندگی کردن شروع کنید، ۳۰احتیاط کنید که در پرستش بتهای شان شرکت ننمائید و نپرسید که این مردم خدایان خود را چگونه میپرستند و بعد بروید شما هم خدایان شان را پرستش کنید. ۳۱شما نباید به خداوند، خدای خود این چنین اهانت نمائید، زیرا خداوند از کارهای این اقوام نفرت دارد. آنها حتی فرزندان خود را بر سر قربانگاههای شان قربانی میکنند.
۳۲تمام اوامری را که به شما دادهام بجا آورید. نه به آنها چیزی بیفزائید و نه چیزی را از آنها کم کنید.
۱اگر در بین شما انبیاء و یا تعبیرکنندگان خواب وجود داشته باشند که به شما وعدۀ معجزهای را بدهند ۲و آن معجزه هم ظهور کند، اما بگویند: «بیائید که خدایان مردم دیگر را که شما هرگز نپرستیدهاید، پرستش کنیم.» ۳شما نباید به حرف آنها گوش بدهید، زیرا خداوند شما را امتحان میکند که آیا واقعاً خداوند، خدای خود را با تمامی قلب و جان خود دوست دارید یا نه. ۴شما تنها از خداوند، خدای تان پیروی کنید، فقط از او بترسید، احکام او را بجا آورید، او را بپرستید و از او جدا نشوید. ۵آن انبیاء یا تعبیرکنندگان خواب که برعلیه خداوند، خدای تان که شما را از مصر بیرون آورد و از اسارت و غلامی آزاد ساخت، فتنه برپا میکنند باید کشته شوند. آنها سعی میکنند که شما را از راهی که خداوند، خدای تان به شما نشان داده است، گمراه سازند. با از بین بردن این مردم شرارت را از بین خود پاک میکنید.
۶اگر کسی حتی برادر، پسر، دختر، زن یا صمیمیترین دوست تان در خفا شما را فریب دهد و بگوید که بیائید خدایان دیگر را که هم برای شما و هم برای اجداد تان بیگانه هستند، بپرستیم. ۷یا یکی از آنها شما را تشویق نماید که خدایان مردمی را که در نزدیکی شما زندگی میکنند یا خدایان اقوام کشورهای دوردست را بپرستید، ۸شما نباید قبول کنید و به حرف او گوش بدهید. به او رحم و شفقت نشان ندهید و دسیسۀ او را فاش سازید. ۹او را بکشید و دست خود تان اولین دستی باشد که او را سنگسار کند و بعد دستهای تمام قوم. ۱۰برای اینکه آنها میخواهند خداوند، خدای تان را که شما را از اسارت و غلامی در مصر نجات داد، از شما جدا سازند. ۱۱به این ترتیب، تمام مردم اسرائیل از دسیسۀ آنها اطلاع یافته همگی میترسند و دیگر کسی جرأت نمیکند که مرتکب چنین شرارتی شود.
۱۲اگر در شهری که خداوند، خدای تان برای سکونت به شما میدهد بشنوید ۱۳که اشخاص شریر و پست مردم را گمراه کردهاند که بروند و خدایان اقوام دیگر را که برای شما بیگانه هستند، پرستش کنند، ۱۴اول تحقیق کنید که آیا آن شایعه حقیقت دارد یا نه. اگر معلوم شود که حقیقت دارد و چنین عمل زشتی در بین شما اتفاق افتاده است، ۱۵شما باید آن شهر را با تمام ساکنین و مواشی آن بکلی از بین ببرید. ۱۶بعد همۀ غنایم را در میدان شهر جمع کرده آنها را همراه با شهر بعنوان قربانی سوختنی برای خداوند، خدای تان بسوزانید و آن شهر برای همیشه ویران باقی مانده دوباره آباد نشود. ۱۷هیچ چیزی را از آن غنایمِ حرام برای خود نگیرید تا خداوند از خشم شدید خود برگشته بر شما رحم و شفقت نشان بدهد و قراریکه به اجداد تان وعده داد، به تعداد شما بیفزاید. ۱۸بشرطی که از احکام خداوند، خدای تان که امروز به شما ابلاغ میکنم، پیروی نمائید و آنچه را که مورد پسند اوست بجا آورید.
۱شما فرزندان خداوند، خدای تان هستید و مثل دیگران در ماتم مردگان، خود را زخمی نکنید و موی پیش روی سر تان را نتراشید، ۲زیرا شما پیش خداوند، خدای تان مقدس هستید و او شما را از بین تمام ملل جهان برگزید تا قوم خاص او و متعلق به او باشید.
۳گوشت حیوان حرام را نخورید. اما گوشت این حیوانات را میتوانید بخورید: گاو، گوسفند، بز، ۴-۵آهو، غزال، گوزن و انواع بز کوهی. ۶هر حیوانی که سُم آن دو شق است و نشخوار میکند، میتوانید گوشت آن را بخورید. ۷اما شتر، خرگوش و گورکن اگر چه سُم دو شق دارند و نشخوار میکنند، گوشت آنها حرام است. ۸خوک هم سُم دو شق دارد، ولی نشخوار نمیکند. پس شما نه گوشت این حیوان را بخورید و نه به لاشۀ آن دست بزنید.
۹از حیواناتی که در آب زندگی میکنند تنها ماهیانی را که پَره و فَلَس دارند میتوانید بخورید ۱۰و آنهائی را که فاقد این دو چیز هستند نباید بخورید. آنها حرام هستند.
۱۱هر نوع پرنده را میتوانید بخورید، ۱۲-۱۸بغیر از اینها: عقاب، بوم، باز، شاهین، کرگس، زاغ، شترمرغ، مرغ بحری، لگلگ، مرغ ماهیخوار، مرغ سقاء، هُدهُد و شبپَرۀ چرمی. ۱۹-۲۰تمام حشراتی که بال دارند، بغیر از عدۀ معدودی، حرام هستند و آنها را نباید بخورید.
۲۱حیوانی را که به مرگ طبیعی مُرده باشد نباید بخورید، آنرا به مسافری که در شهر شما باشد بدهید که بخورد و یا آن را به بیگانگان بفروشید. خود تان نخورید، زیرا شما برای خداوند، خدای تان مقدس هستید.
بره یا بزغاله را در شیر مادرش نپزید.
۲۲از محصولات زمینهای تان هر ساله یکدهم آنها را جدا کنید ۲۳و آن را در جائی که خداوند، خدای تان بعنوان عبادتگاه خود تعیین میفرماید ببرید و در حضور او بخورید. این یکدهم شامل غله، شراب، روغن، اولباریهای گله و رمههای تان میباشد. منظور از دادن یکدهم این است تا شما بیاموزید که خداوند، خدای تان را همیشه احترام کنید. ۲۴اگر جائی را که خداوند بحیث عبادتگاه خود تعیین میکند آنقدر دور باشد که شما قادر به حمل یکدهم خود نباشید، ۲۵در آنصورت آنرا به پول تبدیل کرده پول را به یک عبادتگاه خداوند، خدای تان ببرید. ۲۶وقتی به آنجا رسیدید با پولی که در دست دارید میتوانید گاو، گوسفند، شراب یا مشروبات دیگر و یا هر چیز دیگری که دل تان خواست بخرید و آنگاه در حضور خداوند، خدای تان با خانوادۀ خود بخورید، جشن بگیرید و خوشی کنید. ۲۷در عین حال لاویانی را که در شهر شما زندگی میکنند از یاد نبرید، زیرا آنها از ملک و زمین سهمی نگرفتهاند.
۲۸در پایان هر سه سال باید تمام عُشریۀ محصولات خود را در شهر خود جمع کنید ۲۹و به لاویانی که در بین شما مُلک و زمین ندارند و همچنین بیگانگانی که ساکن آنجا هستند و به یتیمان و بیوه زنان بدهید که بخورند و سیر شوند تا خداوند، خدای شما در همه کارهای تان به شما برکت بدهد.
۱در اخیر هر هفت سال تمام قرضهائی را که بالای مردم دارید ببخشید. ۲هر کسی که بالای برادر اسرائیلی خود قرضی داشته باشد از آن صرف نظر کند و نباید قرضی را که داده است پس بگیرد، زیرا خود خداوند این قرض را لغو کرده است. ۳اگر یک نفر بیگانه از شما قرضدار باشد میتوانید قرض خود را پس بگیرید، اما هرگاه کسی از قوم خودتان از شما مقروض باشد نباید آنرا مطالبه کنید.
۴پس در بین شما هیچ کسی نباید به چیزی محتاج باشد، زیرا که خداوند، خدای تان شما را در سرزمینی که به شما میبخشد از همه چیز بینیاز میسازد، ۵ولی بشرطی که از خداوند، خدای تان اطاعت کنید و احکام او را که امروز به شما میدهم از دل و جان بجا آورید. ۶خداوند قراریکه وعده فرموده است به شما برکت میدهد، چندانکه میتوانید به اقوام دیگر قرض بدهید، اما شما احتیاجی نمیداشته باشید که از کسی قرض بگیرید. شما بر بسا اقوام حکمرانی میکنید، ولی آنها بر شما حکومت نمیکنند.
۷اگر یکی از برادران اسرائیلی تان در سرزمینی که خداوند، خدای تان به شما میدهد فقیر و محتاج باشد، باید در حق او دست و دل باز باشید ۸و از روی میل و سخاوت مطابق احتیاجش به او قرض بدهید. ۹اما احتیاط کنید این فکر بد را در دل خود راه ندهید که سال هفتم که سال بخشیدن قرض است بزودی فرامیرسد، بنابران از دادن قرض خودداری کنید و شخص محتاج از تو بحضور خداوند شکایت کند. این عملت گناه محسوب میشود. ۱۰پس، بخشش تان باید از روی میل و رغبت باشد و به این طریق خداوند، خدای تان در هر کاری که میکنید به شما زیادتر برکت میدهد. ۱۱چون همیشه اشخاص فقیر و محتاج در بین شما وجود میداشته باشد، بنابران به شما امر میکنم که با دست باز به برادر فقیر و مسکین خود کمک کنید.
۱۲هرگاه یک برادر یا خواهر یهودی تان را بخرید، پس از شش سال خدمت، در سال هفتم باید او را آزاد کنید. ۱۳بعد از آنکه غلام تان را آزاد کردید، او را دست خالی نفرستید، ۱۴بلکه تحفهای از گله، غله و شراب خود به تناسب برکتی که خداوند، خدای تان به شما داده است به او بدهید. ۱۵فراموش نکنید که شما هم در مصر غلام بودید و خداوند، خدای تان شما را آزاد کرد و از همین لحاظ است که امروز این فرمان را به شما میدهم.
۱۶اما اگر غلام خواهش رفتن را نداشته باشد و بگوید که شما و فامیل تان را دوست دارد و از بودن با شما خوش است، ۱۷آنگاه او را به دَم دروازه بُرده گوش او را با درفشی سوراخ کنید و بعد از آن او برای همیشه غلام تان میباشد. با کنیز تان نیز به این ترتیب رفتار کنید. ۱۸وقتی غلامی را آزاد میکنید غمگین نباشید، زیرا مدت شش سال برابر به نیم مزد یک کارگر خدمت شما را کرده است و بخاطر این عمل تان خداوند، خدای شما در هر کاری به شما برکت میدهد.
۱۹همه اولباریهای نر گله و رمۀ خود را وقف خداوند، خدای تان کنید و شما نباید از آنها کار بگیرید و یا پشم آنها را بچینید. ۲۰شما میتوانید گوشت آنها را هر ساله با خانوادۀ خود در حضور خداوند، خدای تان در جائی که او تعیین میکند، بخورید. ۲۱اما اگر حیوان معیوب بوده، لنگ یا کور باشد آن را نباید برای خداوند، خدای تان قربانی کنید. ۲۲آن را میتوانید در خانۀ خود بخورید و هر کسی که نجس هم باشد از آن خورده میتواند، همانطوریکه گوشت غزال یا آهو را میخورد. ۲۳اما خون آن را نباید بخورید، بلکه آن را مثل آب بر زمین بریزید.
۱در ماه ابیب عید فِصَح را به افتخار خداوند، خدای تان تجلیل کنید، زیرا در همین ماه بود که خداوند، خدای تان هنگام شب شما را از مصر بیرون آورد. ۲در عید فِصَح از رمه و گلۀ تان برای خداوند، خدای تان در جائی که بعنوان عبادتگاه خود تعیین میکند قربانی کنید. ۳گوشت قربانی را با نانی که با خمیرمایه پخته شده باشد نخورید. هفت روز نان فطیر صرف کنید. این نوع نان یادگار روزهای مشقت بار شما در مصر و خاطرۀ روزی است که با عجله مصر را ترک کردید. ۴بنابران مدت هفت روز نباید ذرهای از نان خمیرمایهدار در سرزمین تان وجود داشته باشد و گوشت قربانی فِصَح را باید در همان شبی که قربانی میکنید بخورید تا صبح روز دیگر چیزی از آن باقی نماند.
۵-۶قربانی فِصَح را در جائی که خداوند بعنوان عبادتگاه خود تعیین کرده است تقدیم کنید نه در جای دیگری در سرزمینی که خداوند، خدای تان به شما میدهد. قربانی فِصَح را هنگام غروب ذبح کنید، زیرا در وقت غروب بود که شما از مصر خارج شدید. ۷گوشت قربانی را در همان جائی که خداوند، خدای تان تعیین میکند، بپزید و صبح روز بعد به خانههای تان برگردید. ۸مدت شش روز بعد از آن هم نان فطیر بخورید. در روز هفتم همۀ شما برای پرستش خداوند، خدای تان جمع شوید و به هیچ کار دیگر دست نزنید.
۹-۱۰هفت هفته بعد از شروع فصل درو، عید دیگری را که عید هفتهها نامیده میشود در حضور خداوند، خدای تان برگزار کنید. در این عید هدیههای تان را بصورت دلخواه و به تناسب برکتی که خداوند، خدای تان به شما داده است تقدیم کنید ۱۱و با فرزندان، غلام و کنیز، لاویانی که در شهر تان زندگی میکنند و همچنین بیگانگان، یتیمان و بیوه زنان در جائی که خداوند، خدای تان بعنوان عبادتگاه خود انتخاب میکند در حضور او جشن بگیرید. ۱۲بخاطر داشته باشید که شما هم در مصر غلام بودید، پس این احکام را از دل و جان بجا آورید.
۱۳عید سایبانها را بعد از آنکه خرمن تان را جمع کردید، برای هفت روز برگزار کنید. ۱۴این عید را با فرزندان، غلام، کنیز، لاویان، بیگانگان، یتیمان و بیوه زنان جشن بگیرید. ۱۵این عید را به احترام خداوند، خدای تان در جائی که او انتخاب میکند تجلیل کنید و خوش باشید، زیرا خدا شما را در محصولات و کار تان برکت میدهد.
۱۶مردان شما سه بار در هر سال در حضور خداوند در جائی که او انتخاب میکند بخاطر عید نان فطیر، عید هفتهها و عید سایبانها حاضر شوند. ۱۷هر کدام آنها قرار توانائی و به تناسب برکتی که خداوند به او داده است، هدیه بدهد.
۱۸برای هر یک از قبایل تان در شهرهائی که خداوند، خدای تان به شما میدهد قضات و مأمورین را بگمارید تا مردم را عادلانه داوری کنند. ۱۹بیعدالتی نکنید، طرفداری ننمائید و رشوه نگیرید، زیرا رشوه حتی چشمان مردم دانا و صادق را کور میکند و اشخاص راستگو را دروغگو میسازد. ۲۰از عدالت کامل پیروی کنید تا در سرزمینی که خداوند، خدای تان به شما میدهد زنده بمانید و مالک آن شوید.
۲۱شما نباید ستون بت اَشیره را در کنار قربانگاه خداوند، خدای تان قرار دهید ۲۲و نباید هیچ ستون سنگی را برای پرستش برپا کنید، زیرا خداوند، خدای تان از آن نفرت دارد.
۱گاو یا گوسفندی که معیوب و یا مریض باشد آنرا برای خداوند، خدای تان قربانی نکنید، زیرا در نظر خداوند مکروه است.
۲-۳اگر یکی از شما، خواه مرد باشد خواه زن، در یکی از شهرهای آن سرزمینی که خداوند، خدای تان به شما میدهد کاری کند که در نظر خداوند، خدای تان زشت باشد و پیمان او را بشکند و برود خدایان دیگر یا آفتاب، مهتاب و ستارگان را که من منع کردهام، پرستش کند، ۴وقتی شما از آن خبر شوید، اول خوب تحقیق کنید. هرگاه معلوم شود که چنین کار زشتی در اسرائیل سر زده است، ۵آنوقت آن مرد یا زن گناهکار را در بیرون شهر ببرید و سنگسارش کنید تا بمیرد. ۶اما حکم اعدام باید با شهادت دو یا سه نفر شاهد صادر شود. شهادت تنها یک نفر قابل قبول نیست. ۷اول شاهدان باید برای کشتن او سنگها را پرتاب کنند و بعد سایر مردم. به این ترتیب محیط از گناه و شرارت پاک میشود.
۸اگر حل بعضی از قضایا، مثل مسئلۀ قتل، جراحت و هر نوع دعوای دیگر برای قضات محلی مشکل باشند، آنگاه فوراً به جائی که خداوند، خدای تان تعیین میکند بروید. ۹در آنجا از کاهنان خاندان لاوی و قاضی وقت مشوره بخواهید که آنها در آن مورد چه فیصله میکنند. ۱۰آنوقت هرچه آنها رأی بدهند و به شما بگویند عیناً همان چیز را اجراء نمائید ۱۱و هر تصمیمی که آنها میگیرند شما نباید از آن سرپیچی کنید. ۱۲اگر کسی از فیصلۀ قاضی یا کاهن که خادم خداوند است امتناع ورزد، آن شخص باید کشته شود تا اسرائیل از شرارت پاک گردد. ۱۳آنوقت همگی خبر میشوند و کسی جرأت نمیکند که با رأی محکمه مخالفت نماید.
۱۴وقتی به سرزمینی که خداوند، خدای تان به شما میدهد، ساکن شده، به این فکر بیفتید که مثل اقوام اطراف تان یک پادشاه داشته باشید، ۱۵باید شخصی را که خداوند، خدای تان انتخاب میکند بعنوان پادشاه خود برگزینید. آن شخص باید از قوم خود تان باشد و شما اجازه ندارید که شخص بیگانهای را پادشاه خویش سازید. ۱۶او برای خود اسپهای زیاد جمع نکند و مردم را به مصر نفرستد که برایش اسپ بیاورد، زیرا خداوند امر فرموده است که شما هرگز به مصر برنگردید. ۱۷او دارای زنهای زیاد نباشد مبادا از خداوند دل برکند. همچنین او نباید برای خود طلا و نقرۀ زیاد بیندوزد. ۱۸وقتی بر تخت پادشاهی نشست، یک نسخه از احکام خداوند را که پیش کاهنان لاوی است برای خود بنویسد. ۱۹او آن را نزد خود نگهدارد و در تمام روزهای عمر خود آن را مطالعه نماید تا یاد بگیرد و از خداوند، خدای خود بترسد و احکام و قوانین او را از دل و جان بجا آورد. ۲۰خود را از مردم دیگرِ قوم خود برتر نداند و از اوامر خداوند سرپیچی ننماید تا او و اولادهاش سالیان درازی بر اسرائیل سلطنت کنند.
۱کاهنان لاوی و سایر لاویان نباید مُلک و زمینی در اسرائیل داشته باشند. گوشت قربانی را که برای خداوند تقدیم میکنید برای آنها بدهید. ۲آنها نباید مُلکی داشته باشند، زیرا قراریکه خداوند وعده فرمود، خود او میراث آنها است
۳وقتی گاو یا گوسفندی را قربانی میکنید، شانه، دو الاشه و شکمبۀ آن را به کاهنان بدهید. ۴میوۀ اول غله، شراب و همچنین پشم گوسفندان تان سهم آنها است. ۵چون خداوند، خدای تان قبیلۀ لاوی را از بین تمام قبایل برگزید تا آنها و فرزندان شان برای همیشه خدمت خداوند را بکنند.
۶هر فرد لاوی از هر شهر سرزمین اسرائیل که باشد میتواند به جائی که خداوند بعنوان عبادتگاه خود تعیین کند بیاید ۷و بحیث کاهن، مثل سایر کاهنان بنام خداوند، خدای خود خدمت کند. ۸در خوراک استحقاق مساوی داشته باشد و هر چه را هم که خانوادهاش میفرستد میتواند برای خود نگهدارد.
۹وقتی به سرزمینی که خداوند، خدای تان به شما میدهد وارد شدید، احتیاط کنید که از رسوم و رواج زشت مردم آنجا تقلید ننمائید. ۱۰پسر یا دختر تان را بر آتش قربانگاه قربانی نکنید. از فالگیری، غیبگوئی، رمالی و جادوگری بپرهیزید. ۱۱مثل آنها از سحر و جادو کار نگیرید و از ارواح مردگان و اجنه مشوره نخواهید، ۱۲زیرا خداوند از این اعمال زشت نفرت دارد و بخاطر همین کارهای زشت آن مردم است که خداوند، خدای تان آنها را از سر راه تان محو میکند. ۱۳پس شما به خداوند وفادار باشید. ۱۴این مردمی که سرزمین شان را تصاحب میکنید به غیبگوئی و فالگیری گوش میدهند، ولی خداوند، خدای تان اجازه نمیدهد که شما به چنین کارهائی دست بزنید.
۱۵خداوند، خدای تان از بین شما نبیای مانند من برای شما میفرستد. شما به او گوش بدهید. ۱۶روزی که در پائین کوه حوریب جمع شده بودید گفتید: «اگر بار دیگر آواز خداوند، خدای خود را بشنویم و یا آن آتش مهیب را ببینیم، از ترس میمیریم.» ۱۷آنگاه خداوند به من فرمود: «آنچه گفتند بجا است. ۱۸من از بین آنها نبیای مانند تو برای شان میفرستم. او سخنگوی من بوده به او یاد میدهم که به مردم چه بگوید. ۱۹کسی که به پیام آن پیغمبر که از جانب من میباشد، گوش ندهد جزا میبیند. ۲۰هر نبیای که بگوید پیام او از جانب خدایان دیگر است و یا کسی به دروغ ادعا کند که سخنگوی من است سزایش مرگ است.» ۲۱شاید به خود بگوئید: «چطور بدانم که پیام از جانب خدا است یا نه؟» ۲۲راه ثبوت آن اینست: هرگاه یک پیغمبر چیزی بگوید و نتیجهای ندهد، پیام او از جانب خداوند نیست و آن پیغمبر از دل خود حرف میزند. پس از او نترسید.
۱وقتی خداوند، خدای تان اقوامی را که سرزمین شان را به شما میدهد از بین ببرد و شما در شهرها و خانههای شان ساکن شوید، ۲-۳آن سرزمین را به سه منطقه تقسیم کنید. در هر یک از این سه منطقه یک شهر را بعنوان شهر پناهگاه تعیین نمائید تا اگر کسی مرتکب قتل شود بتواند در آنجا فرار کند و در امان باشد. ۴هرگاه کسی تصادفاً شخصی را که با او دشمنی نداشته باشد بکشد در یکی از آن سه شهر فرار کرده پناه ببرد. ۵مثلاً اگر شخصی با همسایۀ خود برای آوردن هیزم به جنگل برود و در وقت شکستن چوب سر تبر از دستهاش جدا شده باعث قتل همسایهاش شود، قاتل در یکی از این شهرها فرار کرده پناه ببرد. ۶هرگاه تنها یک شهر و مسافۀ آن زیاد باشد، ممکن است مدعی خون مقتول به او برسد و او را بکشد، ۷از این جهت به شما هدایت میدهم که سه شهر را در سه منطقه تعیین کنید.
۸اگر خداوند، خدای شما قرار وعدهای که به اجداد تان داده است حدود شما را وسعت بخشد و تمام آن سرزمین را طبق وعده به شما بدهد، ۹پس شما از همۀ این احکامی که امروز به شما ابلاغ میکنم از دل و جان اطاعت نمائید، خداوند، خدای تان را دوست بدارید و در راه او قدم بردارید و سه شهرِ پناهگاهِ دیگر هم تعیین کنید، ۱۰تا در این سرزمینی که خداوند، خدای تان به شما میدهد خون بیگناهی ریخته نشود و خون کسی به گردن شما نباشد.
۱۱اما اگر شخصی با کسی دشمنی داشته باشد و او را بکشد و بعد به یکی از آن شهرها فرار کند، ۱۲در آن صورت ریشسفیدان شهر باید بدنبال قاتل بفرستند تا او را از آنجا بیاورند و بهدست مدعی خون مقتول تسلیم کنند که او را بکشد. ۱۳بر او رحم نکنید و باید اسرائیل را از خون بیگناه پاک سازید تا در همه کارها موفق باشید.
۱۴وقتی به سرزمینی که خداوند، خدای تان به شما میدهد وارد شدید، نباید حد ارثی زمین همسایۀ تان را که از قدیم تعیین شده است، تغییر بدهید.
۱۵شهادت یک نفر کافی نیست که کسی را به جرمی محکوم کنید. حداقل باید دو یا سه نفر شاهد موجود باشند. ۱۶اگر کسی بدروغ شهادت بدهد و ادعا کند که شخصی را حین ارتکاب جرمی دیده است، ۱۷هردو جانب باید در عبادتگاه پیش کاهنان و قضات موظف برده شوند. ۱۸قضات باید در مورد این قضیه بدقت تحقیق کنند و اگر ثابت شد که شاهد دروغ میگوید، ۱۹او باید همان جزا را ببیند که میخواست آن شخص دیگر به آن محکوم شود. به این ترتیب شرارت را از بین خود پاک میکنید. ۲۰آنگاه سایر مردم وقتی از این قضیه خبر شوند، میترسند و کسی جرأت نمیکند که مرتکب چنین جنایتی شود. ۲۱در مورد او رحم نکنید و حکم تان این باشد: جان در مقابل جان، چشم در مقابل چشم، دندان در مقابل دندان، دست در مقابل دست و پا در مقابل پا.
۱وقتی به جنگ میروید و لشکر دشمن را با اسپها و عرادههای جنگی آنها بزرگتر و نیرومندتر از خود میبینید نترسید، زیرا خداوند، خدای تان که شما را از مصر بیرون آورد همراه شما میباشد. ۲پیش از آنکه به جنگ بروید، کاهنی در برابر سپاه بایستد ۳به آنها بگوید: «ای مردان اسرائیل، بشنوید! امروز شما برای جنگ در مقابل دشمن میروید. کمدل نشوید، نترسید، وحشت نکنید و باجرأت باشید، ۴زیرا خداوند، خدای تان با شما میرود، با دشمن میجنگد و شما را پیروز میسازد.»
۵بعد سرکردگان قوم، مردان خود را مخاطب قرار داده بگوید: «هر کسی که خانۀ نو ساخته و هنوز آن را تقدیس نکرده باشد، به خانۀ خود برگردد، مبادا در جنگ کشته شود و کس دیگری آن را تقدیس کند. ۶هرگاه کسی تاکستانی غرس کرده و هنوز میوۀ آن را نخورده باشد، بخانۀ خود برگردد، مبادا در جنگ بمیرد و کس دیگری از میوۀ آن استفاده کند. ۷اگر کسی با دختری نامزد شده و هنوز عروسی نکرده باشد، باید به خانۀ خود برگردد با آن دختر عروسی کند، مبادا در جنگ کشته شود و آن دختر زن شخص دیگری شود.» ۸بعد سرکردگان سپاه بگویند: «آیا کسی هست که از جنگ بترسد؟ چنین شخصی باید به خانۀ خود برگردد، مبادا روحیۀ دیگران را ضعیف سازد.» ۹وقتی گفتار سرکردگان قوم بپایان رسید، آنگاه فرماندهانی را برای سپاه تعیین کنند.
۱۰چون به شهری که با آن میجنگید نزدیک میشوید، اولتر به مردم آن فرصت بدهید که تسلیم شوند. ۱۱هرگاه پیشنهاد شما را قبول کردند و تسلیم شدند، آنوقت به شهر داخل شوید و مردم آن را اسیر بگیرید تا خدمت شما را بکنند. ۱۲اما اگر تسلیم نشدند و خواستند که بجنگند، پس شما آن شهر را محاصره کنید. ۱۳و وقتی که خداوند، خدای تان آن شهر را به شما داد، همه مردان آنجا را به قتل برسانید. ۱۴اما زنان، اطفال، گله و رمه و هر چیز دیگری را که در آن شهر باشد، برای خود نگهدارید. تمام غنایمی را که از دشمن بهدست میآورید به شما تعلق خواهند داشت، زیرا خداوند، خدای تان به شما داده است. ۱۵به همین ترتیب با تمام شهرهائی که از سرزمین موعود دور هستند، رفتار کنید.
۱۶اما در شهرهای آن سرزمینی که خداوند، خدای تان به شما میدهد هیچ زنده جانی را زنده نگذارید. ۱۷همه را از بین ببرید ـ حِتیان، اموریان، کنعانیان، فرزیان، حویان و یبوسیان را همانطوریکه خداوند، خدای تان امر فرموده است، ۱۸تا شما از کارهای زشت آنها که برای خدایان خود میکنند، پیروی نکنید و در برابر خداوند، خدای تان مرتکب گناه نشوید.
۱۹وقتی شهری برای یک مدت طولانی در محاصرۀ تان میباشد، درختان میوهدار آنجا را قطع نکنید. شما میتوانید از میوۀ آنها بخورید، اما درختان را از بین نبرید، زیرا درختان دشمن شما نیستند. ۲۰فقط درختانی را که میدانید میوه بار نمیآورند، قطع کنید و از چوب آنها برای ساختن سنگر کار بگیرید.
۱در آن سرزمینی که خداوند، خدای تان به شما میدهد، هرگاه جسد مقتولی را که قاتلش معلوم نباشد، در صحرا بیابید، ۲آنگاه ریشسفیدان و قضات شما مسافهای را که جسد افتاده است تا شهرهای اطراف اندازه کرده نزدیکترین شهر را تعیین نمایند. ۳بعد ریشسفیدان همان شهر نزدیک گوسالهای را که هنوز یوغی بر گردنش مانده نشده باشد بگیرند ۴و آن را به درهای ببرند که دارای آب جاری بوده ولی در زمین آن قلبه و کشت و کار نشده باشد. در آنجا گردن گوساله را بشکنند. ۵سپس کاهنان لاوی هم به آنجا بروند، زیرا خداوند، خدای شما آنها را انتخاب کرد تا در حضور او خدمت کنند، به نام او برکت بدهند و دعواها و قضایای عدلی را حل و فصل نمایند. ۶تمام ریشسفیدان آن شهر دستهای خود را بالای گوساله بشویند و ۷بگویند: «دستهای ما خون این مقتول را نریخته است و نه ما شاهد این قتل بودهایم. ۸ای خداوند، قوم اسرائیل را که تو نجات دادهای ببخش و آنها را به قتل مرد بیگناهی متهم مکن.» آنگاه شما مسئول خون بیگناهی که ریخته شده است نمیباشید. ۹به این ترتیب با پیروی از اوامر خداوند، از این گناه پاک میشوید.
۱۰وقتی بجنگ دشمن میروید و خداوند، خدای تان شما را فاتح ساخته دشمنان را بهدست شما تسلیم میکند، ۱۱اگر در بین اسیران دختر زیبائی را ببینید و عاشق او بشوید و بخواهید با او عروسی کنید، ۱۲میتوانید او را به خانۀ تان ببرید. او باید سر خود را بتراشد، ناخنهای خود را بگیرد ۱۳و لباس خود را تبدیل کند. بعد یک ماه کامل برای پدر و مادر خود ماتم بگیرد. پس از آن میتوانید او را به همسری خود اختیار کنید. ۱۴پسانتر اگر از او راضی نشدید او را آزاد نمائید و نباید او را بفروشید و یا مثل کنیز با او رفتار کنید، زیرا با او همبستر شدهاید.
۱۵هرگاه شخصی دو زن داشته باشد و هر دو صاحب پسر شود و پسر بزرگترش فرزند زن مورد علاقهاش نباشد، ۱۶آن شخص نمیتواند در حصۀ میراث سهم زیادتری به پسر کوچکتر خود، یعنی فرزند زنی که دوست دارد، بدهد. ۱۷او باید دو حصه از دارائی خود را به پسر بزرگتر که فرزند ارشد او و شرعاً مستحق است، بدهد، هرچند که او پسر زن مورد علاقهاش نباشد.
۱۸اگر شخصی پسر سرکش و نا فرمان داشته باشد و با وجود سرزنشهای مکرر، بازهم از والدین خود اطاعت نکند، ۱۹پس پدر و مادرش او را گرفته پیش ریشسفیدان شهر ببرند ۲۰و به آنها بگویند: «این پسر ما سرکش و نافرمان است. از ما اطاعت نمیکند. پول را بیهوده ضایع میسازد و شرابخور است.» ۲۱آنگاه تمام مردم شهر او را سنگسار کنند تا بمیرد. به این ترتیب، شما شرارت را از بین خود دفع میکنید و همه مردم اسرائیل چون این ماجرا را بشنوند، خواهند ترسید.
۲۲هرگاه شخصی مرتکب قتل شود که سزای آن مرگ است، پس از اعدام جسد او را به درختی بیاویزند. ۲۳اما جسد او نباید تمام شب بالای درخت بماند، بلکه او را در همان روز دفن کنید، زیرا هر کسی که به درخت آویخته شده باشد، ملعون خدا است. پس جسد او را دفن کنید تا آن سرزمینی که خداوند، خدای تان به شما میدهد نجس نشود.
۱اگر گاو یا گوسفند یکی از برادران اسرائیلی تان را ببینید که سرگردان است، آن را نادیده نگیرید، بلکه به صاحبش برگردانید. ۲اگر صاحب آن در نزدیکی شما سکونت نداشته باشد و یا ندانید که صاحبش کیست، آنوقت آن را به خانۀ تان برده و در آنجا نگاهش دارید و وقتی که صاحبش پیدا شود آن را به او مسترد کنید. ۳وقتی الاغ، لباس و هر چیز دیگری که از کسی گم شده باشد و شما آن را بیابید همچنان رفتار کنید و نباید از کمک کردن خودداری نمائید.
۴اگر دیدید که الاغ یا گاو کسی در سر راه افتاده است وانمود نکنید که آنرا ندیدهاید، بلکه به کمک آن حیوان بشتابید و آن را بر سر پاهایش بلند کنید.
۵زن نباید لباس مردانه بپوشد و نه مرد لباس زنانه را به تن کند، زیرا خداوند، خدای تان از این عمل نفرت دارد.
۶وقتی آشیانۀ پرندهای را بالای درخت یا روی زمین میبینید که پرنده با چوچهها یا تخمهای خود در بین آن نشسته است. مادر را همراه چوچههایش نگیرید. ۷مادر را رها کنید که برود، تنها چوچههایش را برای خود بگیرید. به این ترتیب زندگی طولانی و با برکت میداشته باشید.
۸وقتی برای خود یک خانۀ نو آباد میکنید، به دورادور بام تان دیوار بسازید، مبادا کسی از سر بام بیفتد و شما مسئول مرگ او شوید.
۹شما نباید در تاکستان تان تخم دیگری بکارید، زیرا در اینصورت هم تخمی را که کاشتهاید و هم انگورها تلف میشوند.
۱۰برای قلبه کردن، گاو و الاغ را در یک یوغ نبندید.
۱۱لباسی را که از پشم و نخ بافته شده باشد نپوشید.
۱۲در چهار گوشۀ چپن تان رشته بدوزید.
۱۳-۱۴اگر مردی با دختری ازدواج کند و بعد از آنکه با او همبستر شد او را متهم سازد که پیش از ازدواج با او با مرد دیگری همبستر شده است و بگوید: «وقتی با او ازدواج کردم باکره نبود.» ۱۵پس پدر و مادر دختر باید با مدرکی که بکارت دختر شان را ثبوت کند پیش ریشسفیدان شهر بروند. ۱۶پدر دختر به آنها بگوید: «من دختر خود را به این مرد دادم که زن او بشود، اما حالا دخترم را نمیخواهد ۱۷و او را متهم ساخته میگوید که دختر باکره نبود. ولی این مدرک ثابت میسازد که دخترم باکره بوده است.» آنگاه پارچه را پیشروی ریشسفیدان شهر پهن کنند. ۱۸ریشسفیدان شهر باید آن مرد را جزا بدهند ۱۹و معادل یکصد مثقال نقره جریمهاش کنند و این جریمه باید به پدر دختر پرداخته شود، زیرا او یک دختر باکرۀ اسرائیلی را بدروغ متهم ساخته است. آن زن همسر او باقی بماند و تا که زنده است اجازه ندارد او را طلاق بدهد.
۲۰اما اگر اتهامات مرد حقیقت داشته و مدرکی که بکارت آن زن را ثابت کند وجود نداشته باشد، ۲۱آنوقت ریشسفیدان شهر زن را به خانۀ پدرش برده در آنجا سنگسارش کنند تا بمیرد، زیرا او در خانۀ پدر خود زنا کرده و در اسرائیل رسوائی را بار آورده است و شما باید این ننگ را از دامن تان پاک کنید.
۲۲اگر مردی حین زنا با یک زن شوهردار دیده شود، باید آن مرد و زن هر دو بقتل برسند. به این ترتیب، اسرائیل از شرارت پاک میشود.
۲۳هرگاه مردی، در بین شهر، در حال ارتکاب زنا با دختری که نامزد شخص دیگری است دیده شود، ۲۴شما باید هردوی شان را از شهر بیرون برده سنگسار کنید تا بمیرند ـ آن دختر را بخاطری که برای کمک فریاد نزد و مرد را به این جهت که نامزد مرد دیگری را بیحرمت ساخته است. به این طریق، شما شرارت را از بین خود پاک میکنید.
۲۵اما اگر مردی در خارج شهر به ناموس دختری که نامزد شخص دیگری است تجاوز کند، آنوقت باید تنها آن مرد متجاوز کشته شود ۲۶و با آن دختر کاری نداشته باشید، زیرا او کاری نکرده است که مستحق مرگ باشد. عمل مرد مثل آن است که کسی به شخصی حمله کند و او را بقتل برساند، ۲۷چونکه این عمل در بیرون شهر صورت گرفته است و شاید آن دختر برای کمک فریاد زده باشد و کسی نبود که او را نجات بدهد.
۲۸اگر مردی به یک دختری که نامزد نباشد، تجاوز کند و در حین ارتکاب این عمل دستگیر شود، ۲۹آن مرد متجاوز باید به پدر دختر پنجاه مثقال نقره بپردازد و با آن دختر ازدواج کند. چون او آن دختر را بیحرمت ساخته است و هرگز اجازه ندارد که او را طلاق بدهد.
۳۰هیچ مردی زن پدر خود را به زنی نگیرد و در حق پدر خود تجاوز ننماید.
۱هرکسی که بیضهها یا آلۀ تناسلیاش بریده شده باشند اجازه ندارد که داخل جماعت خداوند شود. ۲شخص حرامزاده و فرزندان او تا ده نسل حق ندارند که در جماعت خداوند داخل شوند.
۳به هیچیک از عمونیان و موآبیان و اولادۀ آنها تا ده نسل نباید اجازۀ ورود در جماعت خداوند داده شود، ۴زیرا وقتی شما از مصر خارج شدید آنها با نان و آب به استقبال شما نیامدند. آنها حتی بِلعام، پسر بِعور را که از مردم فتور بود، از بینالنهرین اجیر کردند تا شما را لعنت کند. ۵اما خداوند، خدای تان به حرف بِلعام توجه نکرد. برعکس، چون شما را دوست داشت لعنت را به برکت تبدیل کرد. ۶بنابران، تا که حیات دارید نباید به آنها کمک کنید که در رفاه و آسایش زندگی کنند.
۷اما شما نباید ادومیان را دشمن خود بشمارید، زیرا آنها برادران شما هستند. همچنین از مردم مصر نباید متنفر باشید، زیرا که در کشور شان زندگی میکردید. ۸نسل سوم شان اجازه دارند که در جماعت خداوند داخل شوند.
۹وقتی برای جنگ با دشمنان اردو میزنید، باید از هرگونه ناپاکیها دوری کنید. ۱۰اگر کسی بخاطر انزال شبانه نجس شود، پس باید از اردوگاه خارج گردد و نباید به داخل اردوگاه برود. ۱۱سپس غسل کند و هنگام غروب آفتاب به اردوگاه برگردد.
۱۲بیتالخلاءهائی در بیرون اردوگاه بسازید. ۱۳هر کسی در بین ابزار خود باید وسیلهای برای کندن زمین داشته باشد که بعد از قضای حاجت با آن زمین را حُفر کند و فضلۀ خود را بپوشاند. ۱۴اردوگاه باید پاک و نظیف باشد، زیرا خداوند، خدای تان در اردوگاه با شما میباشد تا شما را محافظت نماید و دشمنان را بهدست تان تسلیم کند. مبادا چیز پلیدی را در اردوگاه ببیند و از شما رو برگرداند.
۱۵هرگاه غلامی از صاحب خود فرار کند و پیش شما بیاید، او را مجبور نکنید که پیش صاحب خود برگردد. ۱۶او میتواند در بین شما در هر جائی که بخواهد زندگی کند و شما نباید بر او ظلم کنید.
۱۷مردان یا زنان اسرائیلی نباید فاحشۀ عبادتگاه شوند. ۱۸شما نباید پولی را که از راه فحشاء و لواطت بهدست میآید بعنوان نذر به خانۀ خداوند، خدای تان بیاورید، زیرا خداوند از هر دو بیزار و متنفر است.
۱۹هرگاه به یک برادر اسرائیلی خود برای خوراک و یا چیزهای دیگر پول قرض میدهید، از او سود نگیرید، ۲۰اما اگر به یک بیگانه قرض بدهید میتوانید از او سود بگیرید، نه از یک اسرائیلی. به این ترتیب، خداوند، خدای تان در آن سرزمینی که وارد میشوید در هر همه کارها به شما برکت میدهد.
۲۱وقتیکه برای خداوند، خدای تان نذر میکنید باید بدون تأخیر آن را ادا نمائید، زیرا اگر نذر تان را به موقع ادا نکنید، در پیشگاه خداوند گناهکار محسوب میشوید. ۲۲اما اگر از نذر دادن خودداری کنید گناهکار نیستید. ۲۳هرچه میگوئید به آن عمل کنید. همینطور وقتی بدلخواه خود برای خداوند، خدای تان نذر میکنید باید در ادای آن دقت کامل بعمل آورید.
۲۴وقتی به تاکستان کسی میروید، از انگورهای آن هرقدر که بخواهید میتوانید بخورید، اما نباید انگور را در ظرفی ریخته با خود ببرید. ۲۵هرگاه به کشتزار کسی داخل میشود، میتوانید با دست تان خوشهها را بچینید و بخورید، ولی نباید از داس کار بگیرید.
۱اگر مردی با زنی ازدواج کند و بعد از آن بنا بر علتی از او راضی نباشد و طلاقنامهای نوشته او را طلاق بدهد. ۲بعد آن زن برود و با مرد دیگری ازدواج کند. ۳اگر شوهر دومی هم از او راضی نباشد و طلاقش بدهد یا بمیرد، ۴شوهر اولی اجازه ندارد که با او دوباره ازدواج کند، زیرا آن زن نجس شده است و خداوند از چنین ازدواج متنفر است. شما نباید با این عمل خود سرزمینی را که خداوند به شما میدهد، با گناه آلوده سازید.
۵مردی که تازه عروسی کرده است نباید به خدمت نظامی و یا وظایفی مربوط به آن گماشته شود. او باید برای یک سال آزاد بوده با زنی که ازدواج کرده است خوش باشد و از زندگی لذت ببرد.
۶هیچ کسی نباید آسیا سنگ کسی را گرو بگیرد، زیرا که آن چیز وسیلۀ امرار معاش صاحبش میباشد.
۷اگر کسی یکنفر اسرائیلی را بدزدد و با او مثل غلام رفتار کند و یا او را بفروشد، آن شخص دزد باید کشته شود تا شرارت از بین شما پاک گردد.
۸اگر کسی به مرض بَرَص مبتلا شود، باید بدقت به آنچه که کاهنان میگویند عمل کند، چون آنها احکامی را که من دادهام بجا میآورند. ۹بخاطر داشته باشید که خداوند، خدای شما وقتی از مصر خارج میشدید با مریم چه کرد.
۱۰وقتی شما به کسی قرض میدهید نباید برای گرو گرفتن به خانهاش داخل شوید. ۱۱شما باید در بیرون خانه منتظر باشید تا صاحب خانه خودش آن را برای تان بیاورد. ۱۲اگر آن شخص نادار باشد و چپن خود را که در آن میخوابد به شما بعنوان گرو بدهد، ۱۳هنگام غروب آنرا برایش مسترد کنید تا آن شخص شب در آن بخوابد و ترا دعا کند و خداوند، خدای شما هم به شما اجر بدهد.
۱۴بر مزدور و کارگر فقیر و ناداری که برای شما کار میکند، چه اسرائیلی باشد چه بیگانه، ظلم نکنید. ۱۵مزدش را هر روزه پیش از غروب آفتاب برایش بدهید، زیرا چون فقیر و محتاج است برای معیشت خود به آن مزد احتیاج دارد. در غیر آن ممکن است بحضور خداوند از دست شما شکایت کند و گناهکار محسوب شوید.
۱۶والدین نباید بسبب گناه فرزندان شان کشته شوند. همچنین فرزندان نیز نباید بخاطر گناه والدین شان محکوم گردند. هر کسی باید بسبب گناه خودش کشته شود.
۱۷حق بیگانگان و یتیمان را تلف نکنید و لباس بیوه زنان را در مقابل قرضی که میدهید گرو نگیرید. ۱۸بخاطر داشته باشید که شما هم در مصر غلام بودید و خداوند، خدای تان شما را آزاد کرد. از همین خاطر است که من به شما این هدایت را میدهم.
۱۹اگر در وقت درو محصول فراموش کنید که دستهای را از مزرعه ببرید، برای بردن آن برنگردید. آن را برای بیگانگان و یتیمان و بیوه زنان بگذارید تا خداوند، خدای تان در همه کارها به شما برکت بدهد. ۲۰وقتی محصول زیتون تان را از درخت میتکانید، چیزی را که باقی میماند نتکانید، بلکه آن را برای استفادۀ بیگانگان و یتیمان و بیوه زنان بگذارید. ۲۱وقتی انگور را یکبار از تاک چیدید بار دوم برای چیدن آن نروید، بلکه باقیمانده را بگذارید که بیگانگان و یتیمان و بیوه زنان از آن استفاده کنند. ۲۲بخاطر داشته باشید که در مصر غلام بودید. از همین خاطر است که من به شما این هدایت را میدهم.
۱هرگاه دو نفر با هم دعوائی داشته باشند و به محکمه بروند، قاضی باید بیگناه را تبرئه نماید و مجرم را محکوم کند. ۲اگر شخص مجرم مستحق دُره باشد قاضی به او امر کند که بروی زمین دراز بکشد به تناسب جرمش او را دُره بزنند ۳و نباید زیادتر از چهل دُره بخورد، زیرا بیشتر از آن او را در نظر مردم خوار و حقیر میسازد.
۴دهان گاو را در وقت کوبیدن خرمن نبندید.
۵هرگاه دو برادر با هم در یکجا زندگی کنند و یکی از آنها بدون داشتن پسری بمیرد، بیوۀ او نباید به مرد بیگانهای خارج از خانوادهاش داده شود، بلکه برادر شوهرش با او عروسی کند تا حق برادر شوهری را بجا آورد ۶و پسر اولی که پس از این ازدواج بدنیا بیاید باید پسر برادر متوفی شمرده شود تا نام آن مرد از اسرائیل محو نگردد. ۷اما اگر برادر شوهرش میل نداشت که با او ازدواج کند، پس آن زن پیش ریشسفیدان شهر رفته بگوید: «برادر شوهرم وظیفۀ خود را در حق من اجراء نمیکند و نمیخواهد که نام برادرش در اسرائیل باقی بماند.» ۸آنگاه ریشسفیدان شهر آن مرد را احضار کرده با او صحبت کنند. هرگاه او اصرار کند و بگوید: «من علاقه ندارم که با او ازدواج کنم.» ۹پس آن زن برود و در حضور ریشسفیدان شهر بوت او را از پایش بکشد و برویش تف بیندازد و بگوید: «کسی که چراغ خانۀ برادر خود را روشن نگاه نمیدارد سزایش اینست.» ۱۰از آن ببعد فامیل آن مرد در سراسر اسرائیل به «خاندان بوت کشیده» معروف میشود.
۱۱اگر مردی با مرد دیگری جنگ کند و زن یکی از آنها برای کمک شوهر خود مداخله کرده از عورت مرد دیگر بگیرد، ۱۲دست آن زن باید بدون رحم قطع شود.
۱۳در کیسۀ تان دو نوع وزن، یکی سبک و یکی سنگین نداشته باشید. ۱۴همچنین در خانۀ تان دو نوع وزن، یکی سبک و یکی سنگین وجود نداشته باشند. ۱۵از اوزان درست و دقیق کار بگیرید تا در سرزمینی که خداوند، خدای تان به شما میدهد عمر طولانی داشته باشید. ۱۶هر کسی که در معاملات خود تقلب کند، مورد نفرت خداوند، خدای تان قرار میگیرد.
۱۷بیاد دارید که وقتی از مصر خارج میشدید، مردم عمالیق با شما چه کردند؟ ۱۸هنگامی که شما از ضعف و خستگی سفر رنج میبردید به شما حمله نمودند و آنهائی را که عقب مانده بودند هلاک ساختند و از خدا نترسیدند. ۱۹بنابران وقتی خداوند، خدای تان در سرزمینی که به شما میدهد از شر تمام دشمنان آرامی و آسایش بخشید، شما باید نام و خاطرۀ عمالیق را از روی زمین نابود کنید. این را فراموش نکنید.
۱وقتی به سرزمینی که خداوند، خدای تان به شما میدهد، رسیدید و آن را تصرف نمودید و در آن سکونت اختیار کردید، ۲شما باید میوۀ اول محصولات زمین تان را در یک تُکری گذاشته به جائی که خداوند بعنوان عبادتگاه خود تعیین میکند، ببرید ۳و آن را به کاهن موظف بدهید و بگوئید: «من اقرار میکنم که خداوند، خدای تو مرا به سرزمینی که به اجداد ما وعده فرموده بود، آورده است.» ۴پس از آنکه کاهن تکری را از دست شما گرفت و در پیشروی قربانگاه خداوند، خدای تان گذاشت، ۵شما در حضور خداوند، خدای تان اقرار کرده بگوئید: «جد من آوارهای از سرزمین ارام بود و با فامیل خود به مصر پناه برد. گرچه تعداد شان کم بود، اما در آنجا یک قوم بزرگ و نیرومند و پُرنفوس شدند. ۶وقتی مصریها شروع به آزار ما کردند و با کارهای شاقه ما را غلام خود ساختند، ۷ما پیش خداوند، خدای اجداد خود ناله و زاری کردیم. خداوند نالۀ ما را شنید و رنج و مشکلات ما را دید ۸و با دست قوی و بازوی توانای خود و با معجزاتی که انجام داد ما را از مصر بیرون کرد ۹و به این سرزمینی که در آن شیر و عسل جاری است، آورد و آن را به ما بخشید. ۱۰پس حالا ای خداوند، میوۀ نو محصول زمینی را که به من بخشیدهای برایت آوردهام.» بعد آن را بحضور خداوند، خدای تان گذاشته او را سجده کنید. ۱۱آنگاه بروید و با خانوادۀ تان، لاویان و بیگانگانی که در شهر شما زندگی میکنند، جشن بگیرید و بخاطر نعمتهائی که خداوند، خدای تان به شما داده است او را شکر کنید.
۱۲هر سه سال باید ده فیصد تمام محصولات تان را به لاویان، بیگانگان، یتیمان و بیوه زنان در هر شهر شما بدهید که بخورند و سیر شوند. ۱۳بعد در حضور خداوند، خدای تان بگوئید: «قرار امر تو تمام یکدهم خود را به لاویان، بیگانگان، یتیمان و بیوه زنان دادم و از هیچیک احکام تو سرپیچی نکرده و آنها را از یاد نبردهام. ۱۴هنگامی که عزادار یا شرعاً نجس بودهام از آن عُشریه نخوردهام و برای مردگان هدیه نکردهام و از همه اوامر خداوند، خدای خود اطاعت نمودهام. ۱۵پس ای خداوند، از جایگاه مقدست که در آسمان است نظر بینداز و قوم برگزیدۀ خود، اسرائیل و همچنین این سرزمین موعود را که در آن شیر و عسل جاری است برکت بده.»
۱۶امروز خداوند، خدای تان امر میفرماید که تمام احکام و قوانین او را بدقت و از دل و جان بجا آورید. ۱۷امروز خداوند به شما فرمود که او خدای شما میباشد و شما در طریق او قدم بردارید، احکام و قوانین او را بجا آورید و از او اطاعت کنید. ۱۸خداوند امروز قرار وعدهاش اعلام کرد که شما قوم خاص او هستید و شما باید از احکام او پیروی کنید، ۱۹تا شما را برتر از اقوام دیگر بسازد و تحسین و عزت و احترام ببینید و قوم مقدسی برای او باشید.»
۱آنگاه موسی و ریشسفیدان اسرائیل احکام ذیل را به مردم دادند و به آنها توصیه کردند که همه را بجا آورند: ۲-۴«در همان روزی که از دریای اُردن عبور کردید و به سرزمین موعود که در آن شیر و عسل جاری است وارد شدید، سنگهای بزرگی را بردارید، روی آنرا با گچ پوشانیده و آنرا بعنوان یادگار در آن طرف دریای اُردن بر کوه عیبال قرار دهید و احکام خداوند را که من امروز به شما ابلاغ میکنم بنویسید. ۵-۶در آنجا یک قربانگاه از سنگهای ناتراشیده که آلات آهنی بر آنها نخورده باشد، برای خداوند، خدای تان بسازید و قربانیهای سوختنی برای خداوند، خدای تان تقدیم کنید. ۷همچنین قربانیهای سلامتی را هم بالای آن ذبح کرده بخورید و در حضور خداوند، خدای تان جشن خوشی را برپا کنید. ۸احکام خدا را با خط روشن و واضح بر آن سنگها بنویسید.»
۹بعد موسی و کاهنان لاوی خطاب به مردم کرده گفتند: «ای قوم اسرائیل، توجه کنید و بشنوید! امروز شما قوم خداوند، خدای تان شدید. ۱۰پس از خداوند، خدای تان اطاعت کنید و احکام و قوانین او را که امروز به شما میدهم بجا آورید.»
۱۱در همان روز موسی این احکام را به قوم داد: ۱۲«وقتی از دریای اُردن عبور کردید، قبایل شمعون، لاوی، یهودا، ایسَسکار، یوسف و بنیامین بالای کوه جَرزِیم بایستند و برکات را اعلام کنند. ۱۳قبایل رؤبین، جاد، اَشیر، زبولون، دان و نفتالی بر کوه عیبال بایستند و لعنتها را بیان کنند. ۱۴آنگاه لاویان با آواز بلند به تمام قوم اسرائیل خطاب کرده بگویند:
۱۵«لعنت بر آن کسی که بتی از سنگ، چوب و یا فلز بسازد و مخفیانه آن را پرستش کند خداوند از بتپرستی نفرت دارد.» همۀ مردم بگویند: «آمین!»
۱۶«لعنت بر آن کسی که به والدین خود بیاحترامی کند.» همۀ مردم بگویند: «آمین!»
۱۷«لعنت بر آن کسی که حدود بین زمین خود و همسایه را تغییر بدهد.» همۀ مردم بگویند: «آمین!»
۱۸«لعنت بر آن کسی که شخص نابینائی را از راه منحرف سازد.» همۀ مردم بگویند: «آمین!»
۱۹«لعنت بر آن کسی که حق بیگانگان، یتیمان و بیوه زنان را تلف کند.» همۀ مردم بگویند: «آمین!»
۲۰«لعنت بر آن کسی که با زن پدر خود همبستر شود، زیرا به پدر خود بیحرمتی کرده است.» همۀ مردم بگویند: «آمین!»
۲۱«لعنت بر آن کسی که با حیوانی رابطۀ جنسی داشته باشد.» همۀ مردم بگویند: «آمین!»
۲۲«لعنت بر آن کسی که با خواهر خود، چه سَکه و چه اندر، همبستر شود.» همۀ مردم بگویند: «آمین!»
۲۳«لعنت بر آن کسی که با خشوی خود همبستر شود.» همۀ مردم بگویند: «آمین!»
۲۴«لعنت بر آن کسی که مخفیانه مرتکب قتل شود.» همۀ مردم بگویند: «آمین!»
۲۵«لعنت بر آن کسی که رشوه بگیرد و خون بیگناهی را بریزد.» همۀ مردم بگویند: «آمین!»
۲۶«لعنت بر آن کسی که از احکام و قوانین خداوند اطاعت نکند.» همۀ مردم بگویند: «آمین!»
۱اگر از خداوند، خدای تان اطاعت کنید و اوامر او را که امروز به شما میدهم از دل و جان بجا آورید، خداوند، خدای تان شما را از همه اقوام روی زمین برتر میسازد ۲و تمام این برکات را نصیب تان میکند.
۳در شهر و مزرعه به شما برکت میدهد.
۴محصولات فراوان، فرزندان زیاد و گله و رمۀ زیاد به شما میبخشد.
۵غله و رزق شما را زیاد میسازد.
۶در هر کاری که میکنید برکت میبینید.
۷خداوند دشمنان تان را سرکوب و مغلوب میکند. آنها از یک طرف برای حمله علیه شما میآیند، ولی شکست میخورند و به هفت سو فرار میکنند.
۸خداوند، خدای تان انبارهای تان را پُر از غله میکند و در سرزمینی که به شما میبخشد از هر جهت به شما برکت میدهد.
۹اگر شما از احکام خداوند، خدای تان اطاعت کنید و در راه او قدم بردارید، او شما را قرار وعدهای که داده است قوم خاص خود میسازد. ۱۰تمام اقوام روی زمین وقتی ببینند که شما قوم برگزیدۀ خداوند هستید، از شما میترسند.
۱۱خداوند در سرزمینی که به اجداد تان وعده داده است شما را سعادتمند میسازد، فرزندان زیاد، رمه و گلۀ بسیار و محصولات فراوان به شما میبخشد.
۱۲خداوند دریچههای آسمان را باز میکند و باران را در موسمش برای شما میفرستد. در همه کارهای تان به شما برکت میدهد. شما به بسیاری از اقوام قرض میدهید، اما شما احتیاجی به قرض گرفتن نمیداشته باشید.
۱۳خداوند شما را رهبر و برتر از همه مردمان دیگر میسازد، اما بشرطی که از احکام خداوند، خدای تان که امروز به شما میدهم از دل و جان اطاعت کنید، ۱۴از اوامر او سرکشی ننمائید و پیرو خدایان دیگر نشوید و آنها را نپرستید.
۱۵اما اگر از خداوند، خدای تان اطاعت نکنید و احکام او را که امروز به شما میدهم از دل و جان بجا نیاورید، به این لعنتها گرفتار میشوید:
۱۶خداوند شهر و مزرعۀ تان را لعنت میکند.
۱۷میوه و رزق شما را لعنت میکند.
۱۸فرزندان، محصولات و رمه و گلۀ تان را لعنت میکند.
۱۹هر کاری را که بکنید، لعنت میکند.
۲۰اگر خداوند را ترک کنید و به اعمال بد دست بزنید، شما را به مصیبت، وحشت، پریشانی و ناکامی گرفتار میسازد تا بزودی از بین بروید و هلاک شوید.
۲۱خداوند امراض پی در پی میفرستد تا شما را در آن سرزمینی که به زودی وارد میشوید، بکلی محو سازد.
۲۲خداوند شما را با بیماریهای ساری، تب، التهاب گرفتار میسازد و گرما و باد سوزان و خشکسالی را میفرستد تا محصولات تان را تلف کنند و شما از آن سرزمین موعود محو شوید. ۲۳باران از آسمان نمیبارد و زمینِ زیر پای تان مثل آهن خشک میشود. ۲۴بجای باران خداوند طوفان گرد و خاک را میفرستد تا شما را هلاک کند.
۲۵خداوند شما را بهدست دشمن مغلوب میسازد. شما از یک سو در مقابل شان بجنگ میروید و از دست شان به هفت سو فرار میکنید. تمام اقوام روی زمین وقتی حال رقتبار شما را ببینند، دچار هراس و وحشت میشوند. ۲۶اجساد تان خوراک مرغان هوا و حیوانات وحشی میگردند و کسی نمیباشد که آنها را بترساند و براند.
۲۷خداوند شما را به همان دُمَلی که مردم مصر را دچار ساخت، مبتلا میکند. بدنهای تان پر از زخمهای گوناگون میشوند و از خارش آنها همیشه رنج میبرید.
۲۸خداوند شما را به جنون، کوری و پریشانی خاطر دچار میکند. ۲۹در روز روشن مثل کوری که در تاریکی راه خود را مییابد، کورکورانه راه میروید. دیگران بر شما ظلم میکنند، مال تان را میدزدند و کسی به کمک تان نمیرسد.
۳۰نامزد تان زن شخص دیگری میشود و در خانهای که میسازید کس دیگری زندگی میکند. تاکستانی را که غرس میکنید میوهاش را نمیچشید. ۳۱گاوهای تان را در پیش چشمان شما سر میبرند، اما شما از گوشت آنها نمیخورید. خرهای تان را از پیشروی تان میدزدند و دیگر بهدست تان نمیآیند. گوسفندان تان به دشمنان تان داده میشوند و کسی به داد تان نمیرسد. ۳۲پسران و دختران تان را در برابر چشمان تان به غلامی میبرند و هر روز در آرزوی بازگشت شان بیهوده چشم براه میباشید. ۳۳مردم بیگانه محصولات تان را که با زحمت زیاد کاشتهاید میخورند. همیشه ظلم میبینید و خوار میشوید ۳۴و با دیدن وضع ناگوار اطراف خود دیوانه میشوید. ۳۵خداوند شما را از سر تا پا به دُمَلهای بیدرمان دچار میسازد.
۳۶خداوند شما و پادشاه تان را که انتخاب کردهاید میبرد و اسیر قومی میسازد که نه شما و نه اجداد تان میشناختید. در آنجا خدایان دیگر را که از چوب و سنگ ساخته شدهاند میپرستید. ۳۷خداوند شما را در بین اقوام پراگنده میسازد و همگی از دیدن وضع رقتبار تان وحشت میکنند و شما در میان اقوام مایۀ عبرت، رسوا و انگشتنما میشوید.
۳۸در زمین تان تخم فراوان میکارید، اما محصول بسیار کم برمیدارید، زیرا ملخها محصول تان را میخورند. ۳۹تاکستان غرس میکنید و از آن مراقبت مینمائید، اما شراب آن را نمینوشید و انگور آن را نمیچینید، زیرا تاکها را کرم میخورد. ۴۰درختان زیتون در همه جا میرویند، اما از روغن آنها استفاده نمیکنید، زیرا که میوۀ آنها پیش از پخته شدن میریزند. ۴۱صاحب پسران و دختران میشوید، ولی آنها نزد شما باقی نمیمانند، زیرا آنها به اسارت برده میشوند. ۴۲تمام درختان و محصولات زمین تان خوراک ملخها میشوند.
۴۳بیگانگانی که در بین شما زندگی میکنند، روزبروز با قدرت و ثروتمند میشوند و شما برعکس ضعیفتر و فقیرتر میگردید. ۴۴آنها به شما قرض میدهند، اما شما نمیتوانید به آنها قرض بدهید و عاقبت آنها کارفرمای شما میشوند و شما خدمتگار آنها.
۴۵چون شما از خداوند، خدای تان اطاعت نکردید و احکام و قوانین او را که به شما امر فرمود، بجا نیاوردید، این لعنتها بر سر تان میآید تا شما را نابود سازد. ۴۶همۀ این مصیبتها شامل حال شما و اولادۀ تان میشوند و درس عبرت برای دیگران میباشند. ۴۷چون شما خداوند را بخاطر اینهمه نعمتهای فراوانی که به شما داد با خوشی و میل دل بندگی نکردید، ۴۸بنابران، خداوند دشمنان را در مقابل شما میفرستد تا در گرسنگی، تشنگی، برهنگی و قحطی خدمت آنها را بکنید و در زیر یوغ آهنین ظلم دشمن نابود شوید. ۴۹خداوند قومی را که زبان شان را نمیدانید از یک سرزمین دوردست مثل عقاب بر سر شما فرود میآورد. ۵۰این قوم مردمان سنگدل میباشند که نه بر پیران و نه بر جوانان تان رحم میکنند. ۵۱آنها گله و رمه و محصولات تان را میخورند و نه گله، نه شراب، نه روغن، نه گوساله و نه برهای برای تان باقی میگذارند. ۵۲آنها همه شهرهای سرزمینی را که خداوند، خدای تان به شما میدهد محاصره میکنند تا دیوارهای محکم و بلند آنها که گمان میکردید شما در پناه آنها مصئون و محفوظ میباشید، فروریزند.
۵۳هنگام محاصره از ناچاری گوشت پسران و دختران تان را که خداوند به شما میدهد میخورید. ۵۴شریفترین و دلسوزترین مرد آنقدر درمانده میشود که حتی به برادر، زن و فرزندان خود که هنوز زنده هستند رحم نمیکند، زیرا چیز دیگری ندارند که بخورند ۵۵و از گوشتی که میخورد، یعنی از گوشت فرزندان خود به آنها نمیدهد. ۵۶-۵۷همچنین ظریفترین و لطیفترین زن که بخاطر ظرافت و لطافت نمیخواست کف پایش بزمین بخورد، وقتی دشمنان شهر را محاصره میکنند، حاضر نمیشود که از خوراک خود به شوهر عزیز و فرزندان خود بدهد. او از ناچاری و قلت غذا، کودک نوزاد خود را همراه با پردۀ بطن پنهان میکند تا آنها را دور از چشم دیگران مخفیانه و به تنهائی بخورد.
۵۸اگر شما بدقت از هر کلمۀ شریعت که در این کتاب نوشته شده است پیروی نکنید و از نام پُرجلال و با هیبت خداوند، خدای تان نترسید، ۵۹آنوقت خداوند شما و فرزندان تان را به بلاهای مدهش و امراض مُزمن و بیدرمان دچار میسازد. ۶۰خداوند شما را به همان امراضی که در مصر شما را بوحشت انداخت، دچار میسازد و شفا نمییابید. ۶۱همچنین از بلاها و بیماریهای ساری دیگری که در این کتاب ثبت نشدهاند، رنج میبرید و نابود میشوید. ۶۲گرچه قبلاً شما مثل ستارگان آسمان بیشمار بودید، تعداد کمی از شما باقی میماند، زیرا از خداوند، خدای تان اطاعت نکردید. ۶۳همانطوریکه خداوند از روی احسان به تعداد شما افزود و خوش شد، به همان قسم از نابودی شما هم خوشحال میشود و شما را از سرزمینی که به زودی در آن وارد میشوید، محو میسازد.
۶۴خداوند شما را در بین اقوام در سراسر روی زمین پراگنده میکند. در آنجا خدایان دیگر را که از چوب و سنگ ساخته شدهاند و نه شما و نه پدران تان میشناختید، میپرستید. ۶۵در بین آن اقوام روی آرامش را نمیبینید و یک کف پا هم جا برای استراحت نمیداشته باشید. خداوند دلهای تان را لرزان، چشمان تان را کمبین و روح تان را پژمرده میسازد. ۶۶همیشه در خطر بوده شب و روز در ترس بسر میبرید، امیدی در زندگی نمیداشته باشید. ۶۷از هر چیزی که در اطراف تان میبینید وحشت میکنید. در صبح میگوئید: «ای کاش شام میبود!» و در شام میگوئید: «ای کاش صبح میبود!» ۶۸خداوند شما را دوباره با کشتی به مصر، یعنی به همانجائی که من گفته بودم که هرگز روی آن را نمیبینید، میبرد. در آنجا میخواهید که خود را به دشمنان تان بعنوان غلام بفروشید، اما هیچ خریداری پیدا نمیشود.»
۱اینست متن پیمانی که خداوند در سرزمین موآب ذریعۀ موسی با قوم اسرائیل بست. این پیمان غیر از آن پیمانی است که قبلاً در کوه حوریب عقد کرده بود.
۲موسی تمام قوم اسرائیل را یکجا جمع کرده به آنها گفت: «شما همۀ آن بلاهائی را که خداوند در مصر بر سر فرعون، مأمورین او و مردم آنجا آورد بچشم خود دیدید ۳و شاهد بودید که چه معجزات بزرگی را در آن سرزمین نشان داد. ۴اما تا به امروز خداوند دلی که بفهمد، چشمانی که ببینند و گوشهائی که بشنوند به شما نداده است. ۵مدت چهل سال شما را در بیابان هدایت کردم. لباس تان کهنه نگشت و بوتهای تان پاره نشدند. ۶گرچه نان برای خوردن و شراب و دیگر مشروبات برای نوشیدن نداشتید، اما خداوند به شما روزی داد تا شما بدانید که خداوند، خدای شما است. ۷وقتی به اینجا آمدید، سیحون، پادشاه حِشبون و عوج، پادشاه باشان به جنگ ما آمدند، ولی ما آنها را شکست دادیم. ۸سرزمین شان را تصرف کردیم و به قبایل رؤبین، جاد و نیم قبیلۀ مَنَسّی دادیم. ۹پس از هر کلمۀ این پیمان بدقت پیروی نمائید تا در هر کاری که میکنید موفق شوید.
۱۰امروز شما همگی با سرکردگان قوم، ریشسفیدان، مردان اسرائیل ۱۱همراه با فرزندان و زنان تان، بیگانگانی که در اردوگاه شما هستند، چوبشکن و سقاء در حضور خداوند، خدای تان ایستادهاید ۱۲تا در پیمانی که خداوند، خدای تان با شما میبندد، شامل شوید. ۱۳امروز خداوند میخواهد همانطوری که به شما و به پدران تان، یعنی ابراهیم، اسحاق و یعقوب وعده داد، شما را بعنوان قوم برگزیدۀ خود بپذیرد و او خدای شما باشد. ۱۴در این پیمان تنها شما که امروز در حضور او ایستادهاید شامل نیستید، ۱۵بلکه تمام اولادۀ تان که هنوز بدنیا نیامدهاند، شامل میباشند.
۱۶بیاد دارید که در مصر چگونه زندگی میکردیم و چطور از بین اقوام مختلف گذشتیم. ۱۷شما بتهای منفور را که از چوب و سنگ و از نقره و طلا ساخته شده بودند در سرزمین شان دیدید. ۱۸ممکن است در بین شما شخصی یا خانوادهای و یا قبیلهای وجود داشته باشد که از خداوند، خدای خود برگشته و به پرستش خدایان اقوام دیگر شروع کرده باشد، پس با این کار خود ذهن همۀ مرد را مسموم میسازد. ۱۹هر کسی که این اخطارها را میشنود فکر نکند که با ادامۀ کارهای بد خود ضرری نمیبیند، ولی این را بداند که با این کار خود خوب و بد را یکسان میسوزاند. ۲۰خداوند نمیخواهد که آن شخص را ببخشد، زیرا او آتش خشم خدا را علیه خود شعلهور کرده است. تمام لعنتهائی که در این کتاب ذکر شدهاند بر سر او نازل میشوند و خداوند او را بکلی محو میکند. ۲۱خداوند او را از تمام قبایل اسرائیل جدا کرده همۀ لعنتهائی را که در این عهدنامه ثبت شدهاند، بر سر او میآورد.
۲۲نسلهای آینده و اولادۀ شما و بیگانگانی که از کشورهای دوردست بیایند و از سرزمین تان عبور کنند، بلاها و بیماریهائی را که خداوند به این سرزمین فرستاده است خواهند دید. ۲۳تمام زمینهای تان شورهزار و خشک و بیعلف و لامزروع میشوند و وضع شان مثل سدوم و عموره و اَدُمَه و زِبُیم میگردد که خداوند با آتش خشم خود آنها را از بین برد. ۲۴همۀ مردم اینها را دیده میپرسند: «چرا خداوند با این سرزمین چنین کرده است؟ دلیل این خشم شدید او چه بوده است؟» ۲۵آنگاه خواهند گفت: «چون این مردم به پیمانی که هنگام خروج از مصر با خداوند، خدای اجداد شان بسته بودند، وفا نکردند. ۲۶آنها به پرستش خدایان غیر شروع کردند که آنها را قبلاً نمیشناختند و خداوند پرستش آنها را منع کرده بود. ۲۷بنابران، آتش خشم خداوند برضد آنها افروخته شد و آنها را به تمام لعنتهائی که در این کتاب ذکر شدهاند گرفتار کرد. ۲۸خداوند با قهر و خشم و غضب شدید خود آنها را از این سرزمین ریشه کن ساخت و به سرزمین دیگری راند که تا حال در آنجا بسر میبرند.»
۲۹بعضی اسراری هستند که فقط خود خداوند، خدای ما میداند، اما قوانین خود را برای ما و فرزندان ما آشکار کرده است تا از آنها پیروی کنیم.
۱حالا حق انتخاب بهدست شما است که کدامیک را انتخاب میکنید: برکت یا لعنت را. وقتی همۀ اینها اتفاق بیفتد و شما در بین اقوام بیگانهای که خداوند، خدای تان شما را به آنجا رانده است این سخنان مرا بیاد بیاورید ۲و بسوی خداوند، خدای تان برگردید و شما و فرزندان تان احکامی را که امروز به شما میدهم از دل و جان بجا آورید. ۳آنوقت خداوند، خدای تان شما را از اسارت آزاد ساخته بر شما رحم میکند و شما را که در بین اقوام بیگانه پراگنده کرده است دوباره جمع میکند. ۴حتی اگر در دورترین نقطۀ دنیا هم باشید شما را دوباره یکجا میسازد. ۵خداوند، خدای تان شما را بار دیگر به سرزمینی که به اجداد تان تعلق داشت میآورد تا آنرا تصاحب کنید. شما را بیشتر از اجداد تان کامران میسازد و به تعداد شما میافزاید. ۶برعلاوه، خداوند، خدای تان به شما و فرزندان تان دلهای پاک و فرمانبردار عطا میکند تا خداوند، خدای تان را از دل و جان دوست بدارید و در آن سرزمین همیشه زندگی کنید. ۷خداوند، خدای تان همۀ این لعنتها را بر دشمنان و بدخواهان تان که از شما به نفع خود استفاده میکنند میآورد. ۸شما دوباره مُطیع خداوند میشوید و از احکامی که امروز به شما میدهم پیروی میکنید ۹و خداوند، خدای تان در تمام کارهای تان به شما برکت میدهد. فرزندان زیاد به شما عطا میکند و گله و رمه و محصولات زمین تان را فراوان میسازد، زیرا خداوند بار دیگر از شما خوشنود میشود، مثلیکه از اجداد شما خوشنود بود. ۱۰پس شما باید از احکام خداوند، خدای تان که در این کتاب ذکر شدهاند، اطاعت کنید و با تمام دل و جان بسوی او برگردید.
۱۱پیروی از این احکامی که امروز به شما میدهم برای شما مشکل و از دسترس تان دور نیستند. ۱۲در آسمان قرار ندارند که بگوئید: «چه کسی میتواند به آسمان برود و آنها را برای ما بیاورد تا بشنویم و از آنها اطاعت کنیم؟» ۱۳و نه در ماورای ابحار هستند که بگوئید: «کیست که بتواند به آن طرف بحر عبور کرده آنها را برای ما بیاورد تا بشنویم و از آنها اطاعت کنیم؟» ۱۴برعکس، این احکام به شما بسیار نزدیک هستند. آنها بر لبها و در دلهای تان جا دارند تا بتوانید از آنها پیروی کنید.
۱۵من امروز زندگی و نیکویی، مرگ و بدبختی را در برابر شما قرار دادهام. ۱۶اگر از احکام خداوند، خدای تان که امروز به شما میدهم اطاعت کنید، او را دوست بدارید، در راه او قدم بردارید و اوامر، قوانین و فرایض او را بجا آورید، آنوقت عمر طولانی داشته به تعداد تان افزوده میشود و خداوند، خدای تان در سرزمینی که وارد میشوید به شما برکت میدهد. ۱۷اما اگر نافرمانی کنید و گوش ندهید، بدنبال خدایان غیر بروید و آنها را سجده کنید و بپرستید، ۱۸امروز به شما اعلام میکنم که وقتی از دریای اُردن عبور کنید و در آن سرزمین موعود برسید عمر تان کوتاه بوده بزودی هلاک میشوید. ۱۹من آسمان و زمین را شاهد میگیرم که امروز زندگی، مرگ، برکت و لعنت را در برابر شما قرار دادهام. پس زندگی را انتخاب کنید تا شما و فرزندان تان زنده بمانید. ۲۰خداوند، خدای تان را دوست بدارید، از او اطاعت کنید و به او وفادار باشید، زیرا که او زندگی شما است و به شما و فرزندان تان در آن سرزمینی که به اجداد تان، ابراهیم، اسحاق و یعقوب وعده فرموده است عمر طولانی میدهد.»
۱-۲موسی به ادامۀ کلام خود به قوم اسرائیل چنین گفت: «من یکصد و بیست سال عمر دارم و بیشتر از این رهبری شما برای من مقدور نیست. برعلاوه، خداوند به من فرمود: «تو از دریای اُردن عبور نمیکنی.» ۳خداوند، خدای تان خودش پیشاپیش شما به آن سرزمین میرود و مردمانی را که در آنجا زندگی میکنند از بین میبرد و شما مُلک آنها را بهدست میآورید. قرار امر خداوند یوشع رهبری شما را بدوش میگیرد. ۴خداوند اقوامی را که در آن سرزمین زندگی میکنند به سرنوشت سیحون و عوج، پادشاهان اموری گرفتار میسازد، خود شان را هلاک و سرزمین آنها را بخاک یکسان میکند. ۵خداوند آنها را بهدست شما میسپارد و شما مطابق هدایتی که من به شما دادهام با آنها رفتار کنید. ۶قوی و با جرأت باشید، ترس و وحشت را در دلهای تان جای ندهید، زیرا خداوند، خدای تان با شما میباشد. شما را تنها نمیگذارد و ترک نمیکند.»
۷بعد موسی یوشع را احضار کرده در پیشروی تمام قوم اسرائیل به او گفت: «قوی و دلیر باش، زیرا تو این قوم را به آن سرزمینی که خداوند به اجداد ما وعده فرموده است رهبری میکنی تا آنجا را متصرف شوند. ۸خداوند پیشاپیش تو حرکت میکند و همراه تو میباشد. او ترا تنها نمیگذارد و ترک نمیکند، پس نترس و هراسان مباش.»
۹آنگاه موسی احکام شریعت را نوشت و به کاهنان لاوی که مسئول حمل صندوق پیمان خداوند هستند و همچنین به ریشسفیدان قوم داد ۱۰و به آنها فرمود: «در ختم هر هفت سال، یعنی در سالی که قرضها بخشیده میشوند هنگام عید سایبانها و ۱۱در وقتی که همۀ قوم اسرائیل در حضور خداوند، خدای تان در جائی که او بعنوان عبادتگاه خود تعیین میکند، جمع میشوند کتاب تورات را برای شان بخوانید، ۱۲تا تمام مردان، زنان، کودکان و بیگانگانی که در شهرهای شما بسر میبرند، احکام خداوند را بشنوند و یاد بگیرند. از خداوند، خدای تان بترسند و از اوامر او اطاعت کنند. ۱۳همچنین فرزندان شان که در بارۀ این احکام آشنائی ندارند، بشنوند و آشنا شوند و یاد بگیرند که در آن سرزمین تا که زنده هستند از خداوند، خدای تان بترسند و او را احترام کنند.»
۱۴خداوند به موسی فرمود: «وقت مرگت نزدیک شده است. یوشع را بطلب و با خود به خیمۀ عبادت بیاور تا به او مأموریت بدهم.» پس موسی و یوشع به خیمۀ عبادت رفتند. ۱۵خداوند در ستون ابر ظاهر شد و پیش دروازۀ خیمۀ عبادت ایستاد.
۱۶خداوند به موسی فرمود: «بزودی با پدرانت میپیوندی. بعد از مرگ تو این مردم در سرزمینی که میروند به من خیانت میکنند و خدایان غیر را میپرستند، مرا از یاد میبرند و پیمانی را که من با آنها بستهام میشکنند. ۱۷آنوقت آتش خشم من علیه آنها شعلهور شده آنها را ترک میکنم، روی خود را از آنها میپوشانم تا از بین بروند و هر نوع مصیبت را بر سر شان میآورم. تا آنکه بگویند: «این بلاها چرا بر سر ما آمد؟ بخاطری که خدای ما در بین ما نیست.» ۱۸و به سبب شرارت شان و اینکه خدایان دیگر را پرستش کردند، روی خود را از ایشان پنهان میکنم.
۱۹حالا این سرود را بنویس و به مردم اسرائیل تعلیم بده تا از طرف من شاهد باشد، ۲۰زیرا قراریکه به اجداد شان وعده دادم آنها را به این سرزمینی که در آن شیر و عسل جاری است آوردم. آنها خوردند تا که سیر و چاق شدند. آنگاه به پرستش خدایان دیگر شروع کردند. به من توهین نمودند و پیمان مرا شکستند. ۲۱وقتی این بلاها بر آنها نازل شدند این سرود شاهد روزگار محنتبار شان بوده از نسل به نسل نقل میشود، زیرا از همین حالا، پیش از آنکه به سرزمین موعود برسند، از افکار و خیالات شان آگاهم.»
۲۲در همان روز موسی این سرود را نوشت و به قوم اسرائیل یاد داد.
۲۳بعد خداوند به یوشع فرمود: «قوی و دلیر باش، زیرا تو قوم اسرائیل را به سرزمین موعود هدایت میکنی و من همراه تو میباشم.»
۲۴بعد از آنکه موسی از نوشتن احکامی که در این کتاب ثبت شده است، فارغ شد، ۲۵به لاویانی که مسئول حمل صندوق پیمان خداوند بودند گفت: ۲۶«این کتاب شریعت را بگیرید و در کنار صندوق پیمان خداوند، خدای تان قرار دهید، تا هوشداری برای قوم اسرائیل باشد. ۲۷زیرا میدانم که این مردم چقدر متمرد و سرکش هستند. در حالی که من هنوز زنده هستم شما در برابر خداوند سرکشی میکنید، پس وقتی که من از این جهان بروم چه کارهائی خواهید کرد. ۲۸حالا تمام ریشسفیدان و رهبران قوم را جمع کن تا این سخنان را به آنها بگویم و آسمان و زمین را بر آنها شاهد بگیرم. ۲۹به یقین میدانم که بعد از مرگ من فاسد و گمراه میشوید و از احکامی که به شما دادهام پیروی نمیکنید. سرانجام دچار سختی و مشکلات میشوید، زیرا که شما کارهائی میکنید که در نظر خداوند زشت هستند و با اعمال زشت تان او را خشمگین میسازید.»
۳۰پس موسی کلمات این سرود را در حالیکه تمام جماعت اسرائیل گوش میدادند، از سر تا آخر برای شان خواند:
۱«ای آسمانها سخنان مرا بشنوید؛ ای زمین به حرف من گوش بده. ۲تعلیم من مثل باران میبارد، کلام من مانند شبنم، همچون قطرات نرم باران بر سبزه و بسان بارش بر گیاهان تازه فرومیریزد. ۳زیرا من نام خداوند را میستایم. عظمت او را تمجید کنید.
۴او صخره است و اعمالش کامل. همۀ راههای او انصاف است. خدای باوفا و مبرا از ظلم. او عادل و راست است. ۵اما این مردم ناخلف، دیگر فرزندان او نیستند، زیرا همگی باعث ننگ او شده کجرو و سرکشاند. ۶ای قوم احمق و نادان! آیا به این طریق تلافی خوبیهای او را میکنید؟ آیا او پدر و آفریدگار شما نیست؟ آیا او نبود که شما را خلق کرد و قومی از شما ساخت؟
۷ایام گذشته را بیاد آورید. به سالهای قدیم بیندیشید و از پدران تان بپرسید تا به شما اطلاع بدهند. از ریشسفیدان سوال کنید تا به شما بگویند. ۸خدای متعال سهم هر قوم را داد و برای هر کدام آنها جائی برای زندگی بخشید و سرحدات آنها را بر حسب تعداد بنیاسرائیل تعیین کرد. ۹اما یعقوب را برای خود برگزید تا قوم خاص او باشند.
۱۰او قوم اسرائیل را در بیابان و در صحرای خشک و سوزان سرگردان یافت. او مثل مردمک چشم خود از آنها محافظت و مراقبت کرد و آنها را پناه داد. ۱۱مانند عقابی است که به چوچههای خود هنر پرواز را یاد میدهد و بالهای خود را باز میکند تا آنها را بر شهپرهای خود بردارد و بجای امنی ببرد. ۱۲خداوند خودش آنها را هدایت کرد و خدای دیگری با او نبود.
۱۳او آنها را بر فراز کوهها جای داد. با محصولات زمین آنها را تغذیه کرد. از بین صخره به آنها عسل داد و از بین سنگ خارا روغن. ۱۴مسکۀ گاو و شیر گوسفند را با چربی بره و قوچ به آنها بخشید. گاوهای باشانی و رمۀ بز به آنها عطا کرد. بهترین گندم و عالیترین شراب انگور را به آنها داد.
۱۵اما قوم اسرائیل سیر شدند و تمرد کردند. آنها چاق گشتند و تنومند شدند و خدائی را که خالق آنها است ترک نمودند. صخرۀ نجات خود را حقیر شمردند. ۱۶با بتپرستی خود غضب خداوند را برانگیختند و با اعمال زشت خود او را بخشم آوردند. ۱۷برای بتهائی که خدای واقعی نبودند، برای خدایان نوی که اجداد شان هرگز نمیشناختند و خدایانی که قوم اسرائیل آنها را نپرستیده بودند، قربانی کردند. ۱۸به صخرهای که تو را تولید نمود، اعتنا ننمودی و خدای آفرینندۀ خود را فراموش کردی.
۱۹وقتی خداوند این کارها را دید خشمگین شد و پسران و دختران خود را ترک کرد. ۲۰خداوند فرمود: «من آنها را ترک میکنم تا ببینم که عاقبت آنها چه میشود، زیرا آنها مردم سرکش و خیانتکار هستند. ۲۱آنها با پرستش خدایان دیگر که اصلاً خدا نیستند، غیرت مرا برانگیختند و مرا به خشم آوردند. پس من هم به اقوام بینام و نشان محبت نشان میدهم تا خشم و حسادت آنها را برانگیزم. ۲۲آتش خشم من برافروخته شده تا اعماق زمین فرومیرود، زمین و همه چیزهائی را که در آن هستند و کوهها را از بیخ میسوزاند.
۲۳آنها را به مصیبتهای بیشمار مبتلا میکنم و هدف تیرهای خود قرار میدهم. ۲۴از گرسنگی بجان میآیند، در تب میسوزند و با مرض مهلک هلاک میشوند. آنها را در چنگ حیوانات درنده گرفتار میسازم و مارهای سمی را میفرستم تا آنها را بگزند. ۲۵در بیرون با دَم شمشیر کشته میشوند و در بین خانه به وحشت میافتند. پسران، دختران جوان، کودکان و پیران یکسان از بین میروند. ۲۶میخواستم آنها را پراگنده کنم تا خاطرهای از آنها در ضمیر کسی باقی نماند. ۲۷اما ترسیدم که دشمنان از روی کینه و سوءتفاهم بگویند: ما با زور بازوی خود پیروز شدیم نه با قدرت خداوند.»
۲۸اسرائیل یک قوم نادان و نافهم است. ۲۹اگر آنها عقل میداشتند میدانستند که چرا شکست خوردهاند. ۳۰چرا هزار نفر شان از دست یک نفر و ده هزار نفر شان از دست دو نفر شکست خوردند؟ بخاطریکه خدای توانای شان آنها را ترک کرده بود. خداوند آنها را بهدست دشمن تسلیم نمود. ۳۱حتی دشمنان شان میدانند که خدایان خود شان مثل خدای اسرائیل قوی نیستند. ۳۲دشمنان شان مانند مردم سدوم و عموره فاسداند. به تاکهائی میمانند که انگور تلخ و زهرناک بار میآورند ۳۳و مثل شرابی است که از زهر مهلک مار و اژدها بهدست آمده باشد.
۳۴خداوند میداند که دشمنان چه کردهاند. او به موقع آنها را به جزای اعمال شان میرساند. ۳۵خداوند از آنها انتقام میگیرد و آنها را جزا میدهد. بزودی آنها سقوط میکنند، زیرا روز هلاکت شان نزدیک است. ۳۶اما وقتی خداوند ببیند که قوم برگزیدۀ او بیچاره شده و از غلام و آزاد کسی نمانده است، آنها را نجات میبخشد و بر بندگان خود رحم میکند. ۳۷خداوند به آنها میگوید: «کجا هستند آن خدایانی که به آنها پناه میبردید؟ ۳۸با چربی قربانیهای خود آنها را تغذیه میکردید و شراب برای نوشیدن به آنها میدادید. حالا بگذارید که بیایند و به شما کمک کنند و پناه بدهند.
۳۹بدانید که من، تنها من خدا هستم و بغیر از من خدای دیگری وجود ندارد. من میمیرانم و زنده میسازم. مجروح میکنم و شفا میبخشم. کسی نمیتواند از دست من رهائی یابد. ۴۰دست خود را بسوی آسمان بلند میکنم و میگویم: من که تا ابد زنده هستم، ۴۱شمشیر براق خود را تیز کرده از دشمنان بازخواست میکنم و انتقام میگیرم. کسانی را که از من نفرت میکنند جزا میدهم. ۴۲تیرهای من غرق در خون دشمنان میشوند و شمشیر من بدن بدخواهان را میدَرَد. هیچ کسی را امان نمیدهم. حتی زخمیشدگان و اسیران با دَم شمشیر من کشته میشوند و سرهای رهبران شان آغشته بخون میگردند.»
۴۳ای ملل جهان، در خوشی قوم برگزیدۀ او شریک شوید و همۀ تان او را پرستش کنید. زیرا او قاتلین بندگان خود را میکشد و از دشمنان خود انتقام میگیرد. کسانی را که از او نفرت دارند، جزا میدهد و زمین و قوم برگزیدۀ خود را از گناه پاک میسازد.»
۴۴-۴۵بعد از آنکه موسی و یوشع، پسر نون تمام این سرود را کلمه به کلمه برای قوم اسرائیل خواندند، ۴۶موسی به آنها گفت: «به سخنانی که به شما گفتم بدقت توجه نمائید و به فرزندان تان دستور بدهید که از همه احکام خداوند اطاعت کنند. ۴۷زیرا این احکام باارزش و حیات شما است. از آنها پیروی کنید تا در سرزمینی که در آن طرف دریای اُردن است و به زودی آن را متصرف میشوید، سالهای زیادی در آن زندگی کنید.»
۴۸در همان روز خداوند به موسی فرمود: ۴۹«به کوهستان عباریم واقع در سرزمین موآب در آن طرف اریحا برو و به سر کوه نِبو بالا شو. از آنجا تمام سرزمین کنعان را که به قوم اسرائیل میدهم ببین. ۵۰بعد تو بر سر همان کوه میمیری و با پدرانت میپیوندی، مثلیکه برادرت، هارون که بر کوه هور فوت کرد و با اجداد خود پیوست. ۵۱زیرا هردوی تان در حضور قوم اسرائیل، کنار چشمۀ مریبۀ قادِش واقع در بیابان سین حرمت مرا نگاه نداشتید. ۵۲آن سرزمینی را که به قوم اسرائیل میدهم از دور میبینی، اما هرگز در آنجا پا نمیگذاری.»
۱موسی، مرد خدا پیش از مرگ خود قوم اسرائیل را این چنین برکت داد:
۲«خداوند از کوه سینا آمد، مانند آفتاب از کوه سعیر بر ما طلوع کرد و از کوه فاران درخشید. دهها هزار فرشته همراه او بودند و آتشی مشتعل در دست راست او. ۳خداوند قوم برگزیدۀ خود را دوست دارد. از کسانی که به او متعلق هستند، حمایت میکند. آنها پیش پاهای او مینشینند و از کلامش بهرهمند میشوند. ۴از احکامی که موسی برای ما داد اطاعت میکنیم و آنها را مثل گنجینهای نگاه میداریم. ۵وقتی قبایل و رهبران قوم اجتماع کردند خداوند را به پادشاهی برگزیدند.»
۶موسی در بارۀ قبیلۀ رؤبین گفت: «رؤبین زنده باشد و نمیرد و تعداد شان کم نشود.»
۷در بارۀ قبیلۀ یهودا گفت: «ای خداوند، ناله و زاری یهودا را بشنو! او را با سایر قبایل متحد گردان و در مقابل دشمنان به او کمک کن تا از خود دفاع نماید.»
۸در مورد قبیلۀ لاوی گفت: «ای خداوند، اوریم و تُمیم خود را به بندگان وفادارت سپردی. تو آنها را در مسا امتحان کردی و در کنار چشمۀ مریبه آزمودی. ۹آنها بیش از پدر و مادر، برادر و فرزند خود ترا دوست دارند. از احکام تو اطاعت کردند و نسبت به پیمان تو وفادار ماندند. ۱۰احکام ترا به قوم اسرائیل تعلیم میدهند و بر قربانگاه تو خوشبوئی دود میکنند و قربانی تقدیم مینمایند. ۱۱ای خداوند، به مال و دارائی شان برکت بده و خدمت آنها را قبول فرما. کمر بدخواهان شان را بشکن تا دیگر برنخیزند.»
۱۲در بارۀ قبیلۀ بنیامین گفت: «او حبیب خداوند است و در پناه او بسر میبرد. خداوند تمام روز او را احاطه میکند و از هر خطری حفظش مینماید.»
۱۳در بارۀ قبیلۀ یوسف گفت: «خداوند سرزمین شان را برکت بدهد. با باران آسمان و آبهای زیر زمین سرسبز، ۱۴با میوههائی که در زیر نور آفتاب میرویند و با محصولات فراوان در هر فصل غنی گردد. ۱۵کوههای قدیمی شان پُر از درختان میوه شوند و تپههای ابدی آنها باثمر باشند. ۱۶زمین شان از نعمتهای فراوان برخوردار شود و خداوند که در بوتۀ فروزان ظاهر شد از آنها خوشنود باشد. تمام این برکات شامل حال یوسف باد، یعنی کسی که سرکردۀ برادران خود بود. ۱۷یوسف نیرو و قوت یک گاو را دارد. مانند گاو وحشی با شاخهای خود همۀ اقوام را میزند تا آخرین نقطۀ جهان میراند. دهها هزار افرایم و هزارها مَنَسّی مثل او باشند!»
۱۸در بارۀ زبولون و ایسَسکار این چنین اظهار داشت: «زبولون سفرهایت با خوشی همراه باشند و تو ای ایسَسکار در خیمهات شاد و خوشحال باشی. ۱۹آنها اقوام بیگانه را به کوه خود دعوت میکنند و در آنجا قربانیهای راستین را تقدیم مینمایند. آنها ثروت خود را از بحر و گنجهای نهفته را از ریگ بهدست میآورند.»
۲۰در مورد قبیلۀ جاد این چنین گفت: «متبارک باد کسی که جاد را وسیع میسازد. او مانند شیری است درنده و قوی که بازو و فرق را میدَرَد. ۲۱او بهترین قسمت زمین را برای خود انتخاب کرد. آن حصهای که به حاکم متعلق بود، به او داده شد. وقتی رهبران اسرائیل یکجا جمع شدند، احکام و قوانین خداوند را بجا آوردند.»
۲۲در بارۀ قبیلۀ دان گفت: «دان مثل شیر بچهای است که از باشان میجهد.»
۲۳در مورد قبیلۀ نفتالی این چنین گفت: «ای نفتالی، از برکات خداوند برخوردار شوی شرق و غرب نصیب تو باد!»
۲۴در بارۀ قبیلۀ اَشیر گفت: «اَشیر از همه قبایل زیادتر برکت یافته است، در بین برادران عزیز و محبوب باشد و سرزمینش پُر از درختان زیتون گردد. ۲۵شهرهایش با دروازههای آهنین محفوظ و مصئون باد و تا که زنده است قوی و نیرومند باشد.»
۲۶«ای قوم اسرائیل، خدای شما مثل و مانند ندارد. برای کمک تو با شوکت و جلال بر ابرهای آسمان میخرامد. ۲۷خدای جاویدان پناهگاه تو است. با بازوی ابدی خود ترا نگاه میدارد، دشمنانت را از سر راهت میراند و میگوید: «آنها را هلاک کن!» ۲۸پس مردم اسرائیل در آسایش بسر میبرند. سرزمین آنها پُر از غله و شراب و با بارانِ آسمان سیراب میشود. ۲۹خوشا بحال تو ای اسرائیل، تو قوم نجات یافتۀ خداوند هستی و هیچ قومی مثل تو نیست. خداوند سپر و ناصر تو است و با شمشیر خود به تو ظفر میبخشد. دشمنانت مُطیع تو میشوند و تو آنها را پایمال میکنی.»
۱آنگاه موسی از دشتهای موآب به قلۀ فِسجه در کوه نِبو که در مقابل اریحا است، رفت و خداوند تمام سرزمین موعود را از جلعاد تا دان، ۲همۀ سرزمین نفتالی، نواحی مربوط قبایل افرایم، مَنَسّی و یهودا تا بحر مدیترانه، ۳قسمت جنوبی یهودا و تمام ساحۀ درۀ اریحا (شهر درختان خرما) تا صوغر، به او نشان داد. ۴بعد خداوند به موسی فرمود: «این است آن سرزمینی که من به ابراهیم، اسحاق و یعقوب وعده داده بودم که به اولادۀشان میدهم. من به تو اجازه دادم که آن را بچشمت ببینی، اما به آنجا نمیروی.»
۵پس موسی، خدمتگار خداوند، چنانچه خداوند فرموده بود، در سرزمین موآب وفات یافت. ۶خداوند او را در درهای، در نزدیکی بیتفِعور در سرزمین موآب دفن کرد، اما تا به امروز هیچ کسی نمیداند که قبر او در کجا است. ۷موسی در سن یکصد و بیست سالگی درگذشت. با وجود آن هنوز قوی و چشمانش بخوبی میدید. ۸مردم اسرائیل مدت سی روز در دشتهای موآب برای او ماتم گرفتند.
۹یوشع، پسر نون پُر از روح حکمت بود، زیرا موسی دستهای خود را بر او نهاده بود و قوم اسرائیل از او اطاعت میکردند و از احکامی که خداوند به موسی داده بود پیروی مینمودند.
۱۰در اسرائیل هیچگاهی پیغمبری مثل موسی نبوده است که با خداوند روبرو صحبت کرده باشد. ۱۱موسی به فرمان خداوند معجزات بزرگی در حضور فرعون و مأمورینش و تمام مردم، در مصر نشان داد. ۱۲هیچ پیغمبری نتوانسته است که مانند موسی قدرت و معجزات عظیمی را در حضور قوم اسرائیل اجراء کند.